eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک شهید🍃👇
دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد....🌱🌸 مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت. همسر شهید شهریاری @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خاطره🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره🍃👇
امروز سالگرد عقدمونه😍😍ولی دیشب همسرجان شام مهمونم کرد 😘 خلاصه رفتیم و پسرم گفت که پیتزا بخوریم ما ام قبول کردیم 🥰 اونجا داشتیم می خوردیم من ازهمه بیشتر سس ميريختم😂 دیدم شوهرم میگه پس کو سس ها 😐 مصرف سست بالاست ها😋 یهو پسرم گفت مامان 🤨 فردا که عقدتونه بهتره جواب رد بهش بدی 😂 چون گفت سس زیاد مصرف میکنی و نکنه شوهرت خسیس باشه بهتره با بابا ازدواج نکنی 😃 ازدست این دهه نوديا یه حرفایی میزنن 😆😆 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک عاشقی ❣❣❣❣ بهش گفتم عشق رو تعریف کن، گفت: وقتی عاشق یه نفر میشی، درستش اینه که از کس دیگه‌ای خوشت نیاد! اگه غیر از این باشه راه رو اشتباه رفتی، تو عاشق نیستی! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا قسمت آخر(شروع درددل سمیرا بعد از مریم)
نظر شما برای مریم ❣❣❣❣❣❣ سلام عرض میکنم خدمت شما و دوستانی که در این کانال عضو هستن درباره داستان مریم باید بگم خیلی امیدوار بودم یه جایی قبل از اینکه دیگران بفهمن به خودش برگرده و زندگیش خراب نشه از این بابت ناراحت شدم یه مورد که خیلی دلمو لرزاند این بود که با خواندن زندگی مریم فهمیدم چقدررر به خدای خودم بدهکارم چقدررر خدا بنده هاش دوست داره که عیب هاشون میپوشونه و آبروشون نمیبره با خواندن قسمت های آخر زندگی مریم یاد این روایت از پیامبر ص افتادم که فرمودند : اگر مردم از عیوب یکدیگر با خبر میشدند هیچکس مرده دیگری دفن نمی‌کردو مرده ها میماندن و گندیده می شدند... مریم با خودش بد کرد اما نرگس کار بدتر انجام داد چرا حقیقت به محمد گفت!!! حتما لازم بود حقیقت بگه!!! با چه منطقی یه زندگی خراب کرد و آینده یه بچه رو به خطر انداخت!!؟ مگه خودش آدم بی‌گناه و معصوم بود که بخواد رفتار مریم قضاوت کنه و حکم صادر کنه!!! اگه راستش نمی گفت یه زندگی خراب نمیشد هیچ اتفاقی هم نمیوفتاد!! عوضش امیر در کنار پدر و مادرش بزرگ می‌شد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا قسمت آخر(شروع درددل سمیرا بعد از مریم)
نظر شما برای مریم ❣❣❣❣❣ سلام به ادمین مخترم خواستم بگم که اگه بخواهیم به مریم حق بدیم، باید به همه کسانی که مرتکب این گناه میشن حق بدیم چه مرد چه زن، چون هر کدوم یه دلیل دارن، تازه بعضیاشون دلیلاشون خیلی بیشتر میتونه آدم و مجاب کنه که حق و بهشون بده، ولی کلا گناه کردن هیچ دلیلی نداره، دلیل آوردن هم فقط توجیح گناهه، وگرنه خیلی از آدما شرایط واقعا افتضاحی دارن اما هیچوقت سمت این گناه نمیرن. مریم صبور نبود چون هیچ تلاشی برای بهتر شدن وضعیتش نکرد و همون سال اول خیانت رو شروع کرد، مریم جلوی شوهرش غرور داشت اما همون غرور رو برای مرد نامحرم شکست @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
ادمین: ❣❣❣ درددل سمیرا رو بخونید...دختری که در معرض یک بی آبرویی قرار میگیره و.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
رفتم توهال مهدی داشت چای میخوردسلام کردم،گفتم مهدی کارت دارم،گفت خواهرخستمه بزار برای بعد.صدام رو بلند کردم گفتم الان باید حرف بزنیم چون خیلی مهمه.دستپاچه شده خودشو جمع و جور کرد و آب دهنشو قورت داد و گفت خوب بگو.گفتم :اولا دفترچه حقوق بابا رو چرا بهم ندادی؟ باتعجب گفت: کی بهت گفته؟ خوب تو اثاث کشی بودیم یادم رفت حالا بهت میدم .گفتم باشه. دوم سند خونه که گفتی نصفش به اسم منه بیار گفت : سند که هنوز کار داره آماده نیست باید بره ثبت ،آماده شدبهت میدم.گفتم : کی آماده میشه،ببرم میخوام‌ محضردار روببینم کارش دارم.مهدی گفت باشه فرصت کنم میبرمت،مگه بهم‌اعتمادنداری؟گفتم چرا دارم . ولی اگه میخوای باورت کنم منو از اون انباری بیار بیرون .گفتی تا فردا اونجا بمون ،الان فرداس .دفتر چه حقوق رو هم بهم بده ،مریم اومدجلووصداشوکلفت کردوگفت؛انگاراین ماجراهنوزتمام‌ نشده،ااگه دست به اتاقهای من بزنیدهم خودم وهم فربد رو آتیش میزنم.باعصبانیت گفتم:آتیش بزن چه بهتر.یهومریم پریدو موهام رو گرفت تو دستش و کشید مهدی اومددست منو گرفت و مریم تا تونست کتکم زد هر کاری می کردم از دست مهدی بیرون بیام فایده نداشت در واقع به مریم کمک کرد،میخواست حساب کاردستم بیاد.بابدن زخمی رفتم تواتاق ومهدی هم باهام قهرکردودفترچه هم بهم نداد.وسایلم روجمع کردم ویواشکی ازخونه اومدم بیرون .رفتم ازتلفن عمومی به عموسپهری زنگ زدم وباگریه موضوع روبهش گفتم.آدرس ازم گرفت وگفت الان میاددنبالم.بعدازنیم‌ ساعت عمو باخانمش اومدنخودمو انداختم تو بغلش و گریه کردم .سرشو تکون داد و گفت نترس دیگه تنهات نمی زاریم .باعمورفتیم خونه،عموزنگ زدومهدی در باز کرد.مهدی‌ تا منو دیدتعجب کرداصلانفهمیده بودن که من رفتم.رفتیم داخل.مریم تا اونا رو دید فهمیدچه خبره،گفت وای ماچقدرمحبت دخترجشم سفیدکردیم رفته شما رو آورده.چقدرمحبتش کردم کی شش ماه تر و خشکش می کنه ؟ والا داره نا حقی می کنه آخه چرا مزاحم مردم شدی بگو ما چیکارت کردیم ؟عموبه مهدی گفت برای چی دفترچه حقوق روبه سمیراندادی.مهدی بلندشدورفت دفترچه رو آوردوگفت بخداعمو یادم رفته بودآخه درحال اثاث کشی بودیم.عمودفترچه روگرفت وبازش کرد،یهو گفت مهدی چه جوری پولای توش رو گرفتی ؟ نباید به تو‌بدن تعجب می کنم فقط خودش می تونه بگیره شش ماه حقوق توش بوده،چکارشون کردی.مهدی بالکنت گفت عمو‌برای خونه پول کم‌داشتم مجبورشدم برداشتم.آخه اونم داره تو این خونه غذا می خوره پول تو جیبی می گیره ،منم میکانیک ساده ام از کجا بیارم.گفتم مگه من آدم نبودم که بهم بگی، @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خاطره نامزدی🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره نامزدی🍃👇
اون وقتا که نامزد بودیم بابام نمیزاشت با هم بریم بیرون... شوهرمم اصراااار که به یه بهانه ای بزن بیرون همدیگه رو ببینیم... اون روزا بابام اینا به بیرون رفتنام گیییر میدادن منم هرررررچی فکر میکردم اینقدم هوا گررررم بود که من هییییچ بهانه ای برا بیرون رفتن نداشتم. .همینجور که تلفنی داشتیم با هم حرف میزدیم و همفکری میکردیم برای بهانه تراشیدن.. .یهو من گفتم آهااا فههههمیدددم چی بگم؟؟؟!!شوهرمم دلش خوش شد گفت چییییی؟؟گفتم چند روز پیش دکمه مانتوم گم شده میرم دکمه بخرم😃😃😃😃 شوهرمم چند لحظه مکث کرد   گفت یه وقت نگیرنت اینقد باهوشی!! بعدشم گفت نمیخواد زیاد به مغزت فشار بیاری همون بیام خونتون قشنگتره @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک عاشقی🍃👇