دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره👇🍃
ما 5 خواهراو زنداداشم تا خاله ها و همسایه ها.. ما رفت و آمد زیاد داشتیم. خونمون خیلی بزرگ بود با حیاط تقریبا ۳۰۰ متر بود،،، ولی همیشه تمیز و مرتب مادرم همیشه بعد از نماز صبح دیگه نمیخوابید چون....🌱🌸
بقیه تو خونه خواب بودن میرفت کل حیاط و جلوی در خونه رو حتی جارو میزد، خواهرام هر روز میومدن خونه ی ما و تو کارهای خونه کمک میکردن یادش بخیر الان یاد اون روزها میفتم فقط حسرت میخورم، چون مادرم سرطان گرفت و اون خونه ی بزرگ رو انداختن به حال خودش و رفتن مشهد تو یه خونه ی کوچیک زندگی میکنن خواهرا و برادر هام هم کم کم خونه هاشون رو فروختن و هر کدوم رفتن یه شهری، منم امسال بعد ۱۰ سال خانه داری اومدم تهران، خیلی دلم برای مامانم تنگ شده از تابستون ندیدمش 😔😔😔
خلاصه چون خونه ی پدرم اینجوری بود بعد ازدواج فکر کردم خونه ی پدرشوهرم هم همینطوریه، شوهرم هم عادت به زنگ زدن نداشت مثلا بازار بودیم میگفت یه سر بریم خونه ی پدرم یه سر بزنیم و برگردیم اما ساعت ۱ ظهر میرفتی هنوز خوابیدن، یا ساعت ۵ که میرفتیم در حال ناهار خوردن بودن، همیشه ظرف های ۲،۳ روز تو سینک جمع بود تو خونه اصلا نمیشد راه رفت فقط اشغال میچسبید کف پا، ، اتاق ها پر از لباسهای تا نشده و چرک و... یعنی وحشتناک😏😏
بعد ازینکه میرفتیم حتی به روی خودشون نمیاوردن یه ناهار یا شام درست کنن، شده بود با دو تا بچه ی کوچیک تا ۱۲ شب میشستیم اما از شام و پذیرایی خبری نبود، دیگه ماهم گشنه برمیگشتیم خونه،،، بعد ازون دیگه دستمو داغ کردم که برم خونشون... هر ۳ یا ۴ ماه میرم اونم عصر فقط
ولی وقتی اونا میومدن خونمون حتی اگه سرزده بهترین غذاها هارو درست میکردم که تا یه ماه از غذا تعریف میکردن
یه بار سرزده اومدن، منم کل خونم بهم ریخته بود، از سرویس دسشویی شروع کردم به تمیز کردن و چون رو پوستم مواد شوینده نریزه همیشه یه بلوز شلوار کهنه نگه داشتم همونو میپوشم... خلاصه یهو دیدم اینا اومدن و دخترم درو واسشون باز کرده منم با اون لباس ها يعني آبروم رفت اینقدر خجالت کشیدم، ولی برای اولین بار منم مث خودشون رفتار کردم دیگه هیچی درست نکردم یعنی خیلی کار داشتم یه ۳،۴ ساعت موندن بعدم دیگه هیچ وقت سرزده نیومدن😅😅
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه🍃👇
سلام و صد سلام به شما گروه زحمت کش✋. من ۳۱سالمه و ۱۳سال هست ک ازدواج کردم ی تجربه ای ک دارم و میخوام به جوونا بگم این هست که وقتی ازدواج کردید 👩❤️👨 به همسرتون احترام بذارید و سعی کنید در هرکاری که فک میکنید مهم هست ازش مشورت بگیرید.
تو زندگی هیچی رو از همدیگه قائم نکنید راستشو به همدیگه بگید حتی اگر به ضررتون باشه.
سیزده ساله ازدواج کردم و بچه نداریم مشکل از من هست اما شوهرم مثل پروانه دورم میگرده خیلی دوسش دارم ❤️
همیشه بهش میگم بعدازخدای بزرگم خدای کوچولوی من تویی آقایی.
یه خاطره هم بگم یه روز ما خونه مادرشوهرم اینا بودیم که برادرزاده شوهرم از مدرسش نذری آورده بودو به همه تعارف کردو نوبت به من ک رسید یه شکلات کوچولوی آبنباتی نصیبم شد
منو آقاییم هیچ چیزی رو تنهایی نمیخوریم شکلاتو نصف کردمو رفتم دادم به نفس خودم ، دیدم آقایی هم خرمایی که نذری برداشته نصفشو خورده بود نصف دیگشو داد بهم.
با دوستاش اگر میره بیرون که جوج میزنن میاد خونه برا منم درست میکنه.
با همدیگه دوست باشین و رفیق. برا منم دعاکنید که خدا بهم ی بچه سالم و صالح بده. ممنون
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه🍃👇
درود و سلام بر همه شما 😘🤝
میدونم که حال دلتون عالی عالیه😜
یه نکات کوچیک اما خیلی زیااااد کاربردی برای دخترا اوردم که لازم هست... و خودمم سعی میکنم انجامشون بدم ...😌
و چقد خوب میشه اگه شماهم انجامش بدین😍
کتاب 🤓
بنظرم اگه میخواید دختری با کمالات و اطلاع عمومی بالا و ارتباط خوب داشته باشید حتما حتما حتما کتاب بخونید ... !
که به شدددددت تاثیر داره
اسم کتاب میاد زود قیافه میگیرید و میگید ولش بابا حوصلشو ندارم ..من کتابا خودم بزور میخونم 😅😂 ( منکه اینطوری بودم 🤭😬)
اما من از قبلا چندسال پیش کتاب هدیه گرفته بودم
و اصلا حتی نگاه هم بهشون نکرده بودم 😑
ما امروز از بیکاری نسشتم و این کتابا رو خوندم .. واقعا محشره🤠
ناخودگاه وقتی کتابای خوب بخونید ...توی حرف زدن هم حتی تغییر میکنید😌
مثلا اروم و از کلمات و جملات بهترتر😌
و اینکه از جامعه و .... و اطلاع عمومی بالاتر نسبت به بقیع هم سن سال هاتون دارید😌😎
هم اینکه وقتی خواهر یا مادر و... شما رو در حالت مطالعه ببینن خود به خود یه تصویر مثبت توی ذهنشون به جود میاد ... و نتیجش هم این میشه که : علاوه بر اینکه خودتون پیشرفت میکنین ،،، مورد تعریف و تمجید اطرافیان قرار میگیرید😉😜
در کل کتاااب خوندن واقعا خوبع ..عالیه.. بیسته .. ✌️🤩
من که تصمیم گرفتم در در روزی ۱۵ یا ۲۰ یا حتی بیشتر تر وقت بزارم برای خودم 😌و کتاب بخونم 🙃
ضرر نمیکنید
مخصوصا دخترا... از سن پایین شروع کنید به گسترش روح خودتون و یکمم بروز باشید 😎
و و در اینده بهترین ورژن خودتون باشید 😌😇
اینقده که به پوست و ارایش و مد و لباس اهمیت میدید خوبع .. ..
اما همه اینا درست میشه ... با یه کرم میشه لک صورت پوشوند
اما اخلاق رو نه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک حال خوب🍃👇
خانه ام روشن است،
مثلِ صدایِ رادیو که از صبح تصنیف هایِ آرام و عاشقانه یِ قدیمی میخواند و
من همینطور که چای ام را تویِ نعلبکی خنک میکنم همه اش را با یک شکرپنیرِ گل سرخ تویِ دهانم حل میکنم !
خانه آرام و نرم است،
مثل ابریشم مثلِ پارچه یِ حریر و اطلسیِ لباسِ مادربزرگ،
لایِ خرت و پرت هایِ گنجه یِ رنگ و رو رفته یِ قدیمی!
خانه سبز است،
مثلِ تمامِ رشته هایِ بلندِ گلدانِ پتوس که با یک قیچی باغبانی می افتم به جانشان و قلمه هایِ کوچکش که تنِ نازکشان تویِ آب میرقصد و استخوان سبک میکنند
و
مثلِ ردیفِ کابینت هایِ سبزِ فلزی و قدیمیِ آشپزخانه یِ آنطرفِ حیاطِ خانه یِ آقابزرگ!
خانه سفید است
مثلِ پرده های نمدار و معطر که از ترسِ چروک نشدنشان هول هولکی آویزان کرده ام و مثلِ چادرِ لطیفِ عقد کوچک و ساده ام!
خانه ام زیباست
مثلِ صورتت،
مثلِ دست هایت
مثل چشم هایت
مثلِ عقیقِ سرخِ یمنی انگشتر ات
مثلِ صدایت
اصلا مثلِ خودِ خودت!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک شهید🍃👇
🌸🍃
پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا درس می خواندم.
همین که عقد کردیم، کلی اصرار کرد که باید مستقل زندگی کنیم؛
اما پدر و مادرم می گفتند:«تو هم مثل پسر خودمونی، پروانه هم درس داره؛ زوده حالا بره زیر بار مسئولیت و خانه داری. این جوری، همه شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»
سخت بود، ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد.
بعد هم، اتاق خودم را که طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم.
راوی : همسر شهید علیرضا یاسی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک حال خوش🍃👇
چگونه آقایون رو دیوانه کنیم؟
نیازی نیست کاری انجام بدین، خودشون روانین، اگه میتونین برای سلامتیشون دعاکنین...😐😛😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿