eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
623 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک عاشقانه🍃👇
کربلا پدرشوهر و مادرشوهرم منو دیدند... بعد اومدند خواستگاری یک ساعت حرف زدیم.....🌱🌸 شوهرم رفت یک ماه بعد اومد دوباره یک ساعت حرف زدیم دوروز بعد هم عقد کردیم... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک عاشقی ❣❣❣❣ عاشقی من توی راه مدرسه بود...همیشه با خط واحد میرفتم و میومدم اونجا یه پسر دانشجو بود که دانشگاهش بعضی روزها با من تعطیل میشد.. میدونستم گاهی زیرزیرکی نگاهم میکنه...😊 پسرمحجوب و باحیایی بود..تااینکه یه روز منو تعقیب میکنه و آدرس خونمونو گیر میاره و مادرشو فرستاد😊 الانم دوساله مزدوج شدیم😊 علی همسرم متاسفانه دچار نوعی کم خونی شدیده،از اعضا میخوام براش دعا کنن😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک متن خوب ❣❣❣❣❣❣ زن‌هاے معمولے را بیشتر درک ڪنید! یک زن معمولے نمیتواند هفت قلم آرایش ڪند تا به چشم شما بیاید! یا ڪفش 7سانتے پا ڪند، او معمولے است با ڪتانے و تنها رژ قرمز هم جذاب میشود! زن هاے معمولے را بیشتر دوست بدارید آنها دلشان را هرجایے جا نمیگذارند شاید سال‌ها عاشقتان باشند؛ اما به زبان نمے آورند تا به عشقشان اعتراف ڪنید! معمولے ها بهترند، بدون حاشیه، آن‌ها بلد نیستند یک چیپس را با ده گاز بخورند، در عوض پایه ے صبحانه هاے روز جمعه تان هستند! این زن ها موے سرشان را خودشان میبافند، نه از سر دلبرے و دلدادگی، از سر آراسته بودن ظاهرشان! زنے ڪه ناخن هاے لاک زده ندارد، اما رنگین ڪمان دلش را براے روز هاے مهتابے با تو بودن ڪنار گذاشته است! این زن ها خیلے دوست داشتنے اند، چون تو را براے خودت میخواهند نه عاشق جیبتان میشوند، نه دلباخته لڪسوز زیر پایتان! اینها همان هایے هستند ڪه حاضرند زیر باران بے چتر با معشوقشان قدم زنند! زن هاے معمولے، ساده اند و دوست‌داشتنی. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خاطره ❣❣❣❣❣ دوستان از سوپرایز همسرشون گفتن منم یه خاطره یادم اومد یه ماهی میشد ازدواج کرده بودیم اون موقع خونه مادر شوهره زندگی میکردیم رفتم خونه مامانم ، عصری مادر شوهر جان زنگ زد گفت زود بیا شوهرت برات کادو آورده من اولش خیلی خوشحال شدم😍😍😍بعدش فک کردم این شوشو که برا من کادو گرفته چرا به ننه جونش نشون داده🤔🤔🤔ای خدا چقد این مادر زلیله کادو گرفتی که گرفتی بیار بزار تو اتاق ، وقتی اومدم بده خودم حالا چرا به مامانت گفتی اخه😡😡😡 اقا من با این فکرو خیالا پاشدم اومدم خونه خودمون دیدم شوهره نیس رفتم اتاقم هرچی گشتم خبری ازکادو نبود گفتم خدایا این کادو رو حتما داده مامانش نگه داره اقا پاشدم رفتم پیش مادر شوهره از همه جا بیخبر گفتم الان میاره کادومو که شوشو برام خریده میده یکم که نشستم مادر شوهره گفت چرا نشستی پاشو دیگه گفتم کجا گفت مگه نگفتم شوهرت برات کادو اورده پاشو برو بشورشون دیگه گفتم چی....کادورو بشورم 😳😳😳 دیدم مادر ودختر زدن زیر خنده گفت باور کردی شوهرت کادو آورده برات این اگه پسر منه عمرا از این کارا بکنه😂😂پاشو برو لباس کاراشو آورده بشور تا فردا صبح باید خشک بشن🤣🤣 تا اون روز اصلا لباس کاراشو خونه نیاورده بود دیگه از اون روز اسم لباس کارای همسر جان برا من شد کادو والبته به جز اون کادو کادوئه دیگه ای هم ازش ندیدم😢😢😢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🍃🍃 میخاستم ب شوهرم پیام عاشقونه بدم پیام فرستادم زودی گزارش تحویل اومد تعجب کردم🤔 اخه چون محل کارش انتن نمیده گفتم چ زود سین خورد😀 بعد تازه یادم اومد شوهرم اصن گوشیشو ک نبرده توخونه جاگذاشته یادش رفته بود😐😂 زودی رفتم توگوشیش پیاممو پاکیدم نیاد بخونه بگه زنم چ خله😂  @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
ادمین: ❣❣❣ درددل سمیرا رو بخونید...دختری که در معرض یک بی آبرویی قرار میگیره و.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
هدایت شده از تبلیغات همسرونه ها
لـباس عࢪوس متولدین هر ماه✨😻👇🏼 ڪلیک کن روی مـاھ تولدت👇🏼😈😻 ~🧖‍♀| فـروردین ~👗|اردیبهشت‌ ~⚡️|خرداد ~🌟|تـیر ~💥|مـرداد ~🔥|شهریور ~✨|مهر ~🌪|آبان ~🌸|آذر ~🌺|دی ~🍂| بهمن ~🌱اسفند خیلی خوب بوود😻😂😂☝️🏾
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
گفتم موقع برگشت از مدرسه برم وبفروشمش.زنگ که خوردفوری ازمدرسه رفتم بیرون.بیرون مدرسه عموسپهری رو دیدم که جلوی مدرسه ایستاده بود.رفتم جلووسلام کردم.عموگفت بیاسوارماشین کارت دارم.سوارشدم عمو یه ظرف غذا از روی صندلی عقب بر داشت وبهم دادوگفت ا خانمم فرستاده. تا خونه برسیم بخور خیلی لاغر شدی شکل سمیراقبل نیستی،بخورعموجون.باسادگی گفتم عمواگه میشه من رو میدون جلو پیاده کنین میخوام برم زنجیرم بفروشم پول لازم دارم.عموگفت طلابفروشی؟مگه من مردم که طلابفروشی.گفتم ممنون عمواشکال نداره طلامیفروشم نمیخوام ازمهدی پول بگیرم.عموباعصبانیت گفت حساب مهدی روبزارباخودم، بدت نیاد خیلی نامرده. رفته خونه رو فروخته و با همون امضاء تو،به همه گفته تو بر اثر تصادف فلج شدی. هم خونه رو فروخته هم با همین روش پولاها رو از بانک گرفته. رفتم سوال کردم این خونه هم فقط به اسم خودشه اصلا اسمی هم از تو توی سندنیست، من از دیشب رفتم دنبال این قضیه .فکر می کنم این نقشه زنش هست که تو رو بیرون کنه .بایدحق تو رو ازمهدی بگیرم.باحرفهای عموبدنم‌ بی حس شدگفتم‌ عمومهدی به من پول نمیده میدونه پیاده میرم مدرسه میخواید حقم روبده.عمو گفت ازش شکایت میکنینم وتو رو هم میبرم خونه خودم.عمومقداری پول بهم دا‌دونزدیک‌خونه رسوندم.رفتم خونه مریم دربازکردبادیدنم چندتامتلک بهم زد،خیلی جلوخودم گرفتم که نزنمش.رفتم توانباری.بدون‌اینکه‌ لباس عوض کنم روتخت نشستم وگریه کردم.انباری دوتا در داشت که یکی از درا تو اتاق بازمیشدوبالای درهم شیشه بود.یهواحساس کردم یکی از شیشه داره نگاه می کنه از رو تخت اومدم پایین نگاه کردم یک مرتبه جا خوردم،حسن برادر مریم بود که داشت رونگاه میکرد.برادرش ازاون‌ لاتهای بی سر وپا بود،داد زدم اینجا چی می خوای ؟ با پر رویی گفت : اومدم تو رو ببینم افتخار میدی در خدمت باشم و در رو هول داد که بیاد تو اتاقم، پریدم در رو گرفتم و گفتم: گمشو احمق الاغ .گفت میبینمت خانم خوشگله.صدای حسن دیگه‌ نیومد.تعجب کردم که مریم خونه بودچرا اجازه همچین کاری به برادرش داده.دیگه احساس امنیت نمیکردم بایدیه قفلی به در میزدم.شب که مهدی اومداصلاسراغم نیومدازغذایی که عموبرام آورده بود یکمی خوردم وشروع به درس خوندن کردم،تنهاچیزی که همه چی رو از ذهنم دور میکرد درس خوندن بود.فرداصبح زودترازمهدی رفتم بیرون وتو کوچه منتظرش شدم .وقتی اومدرفتم وباهاش سلام کردم وموضوع حسن روبهش گفتم؛گفت مریم گفت بدبخت اومده باهات سلام و احوالپرسی کنه تو در رو زدی بهم و بهش فحش دادی و آبروی منو پیش برادر زنم بردی. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خاطره🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره🍃👇
یه دبیراقاداشتیم که معروف بود به فرهاد چاخان. یبار بجای دبیر خانممون ایشون دو هفته اومدن سر کلاسمون.. وقتی رفت خانممون اومد گفت این چند جلسه کی باهاتون تدریس داشت .. یهو من پریدم وسط گفتم فرهاد چاخان.. دیدم کل کلاس دارن میترکن از خنده و منو نیشگون میگیرن... گفتم پس چتونه.😏😤 که دوستم گفت بابا حرف نزن تو ....اون شوهرشه 😨😨😨😨خلاصه خانم دبیر تا چند هفته بامن سر باد بود😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿