دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست🍃👇
قبل اومدن همسری برو جلو آینه، یه نگاه به خودت بنداز
شونهای به موهات بزن، دستی به صورتت بکش💄
یه خورده قربون صدقه خودت برو😘
بعد از تحویل گرفتن همسری
بلند بگو: «فتبارک الله أحسن الخالقین.»
خدا چی خلق کرده😍
اگه پرسید با کی بودی؟
بگو کلی گفتم، خودت، خودم😉😎
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک آشنایی🍃👇
داستان آشنایی ما برمیگرده وقتی کودک بودیم😄
خلاصه اینکه پسرعموم بود همیشه هوامو داشت،حتی بیشتر از داداشم...
هروقت پسری بهم نزدیک میشد میدونستم حسودیش میشد و سعی میکرد منو از اون دور کنه..خلاصه گذشت و ما رفتیم دانشگاه...
زن عموی ما هرجا مینشست میگفت دختر خواهرمو برای میثاق در نظر گرفتم و آرزومه عروسم بشه...
میثاق هیچوقت حرفی نمیزد ولی از نگاهش همه چی رو میخوندم...
خلاصه یه شب یکی از اقوام دور قرار شد بیان خواستگاری و اومدند...ساعت۱۰شب بود که بعد از اومدن خواستگارا آیفون خونه زده شد...
داداش کوچیکم رفت دروباز کرد،گفت بابا میثاقه با شما کار داره...
بابام رفت پایین وقتی برگشت به خواستگارها گفت: بهتون خبر میدم،یعنی محترمانه ردشون کرد..بعد با میثاق تماس گرفت اومد بالا...
از غروب دم در خونه ی ما کشیک میداده...وقتی اومد بالا گفت عمو من زهرا رو میخوام..ولی چون هنوز درسم تموم نشده بود میترسیدم شما جواب منفی بدین...
خلاصه این آقای ما خیلی غیرتی شده بود😄
آخرشب که رفت خونشون بهم پیام داد:
بی معرفت فکر نمیکردم اینجوری بخوای منو تنها بذاری...(هرچند من قصدم نبود که جواب مثبت به اون خواستگارا بدم)
خلاصه بعد کلی مخالفت از طرف زن عمو الان دوساله بهم رسیدیم و عااااشق هم❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست🍃👇
#سیاستهای_زنانه
🔵 سعی کنین تو موارد مختلف با همسرتون #هم_حس بشین.
🔵مثلا میخواین برین خونه خواهر شوهرتون، همسرتون میگه فلان $کادو رو بخریم و براشون ببریم. زود برنگردین بگین:
❌ «وای چه خبره مگه! زیاده و.... »
✅ بلکه بگین:
«آره خیلی خوبه»
🔵و بعد که رفتین کادو رو بخرین یه چیز #مناسب تر انتخاب کنین و بگین :
❣ «عزیزم این بیشتر به کارشون میاد»
یا بگین:
❣ « این با سلیقه خواهرت بیشتر جور درمیاد» و ...
👈 #مخالفت صریح و درجا نکنین.
کم کم نظرتون رو اعمال کنین. اینجوری بیشتر جواب میده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک آرزو🍃👇
سلام به همه ی دوستان .....من 15.14سالمه ....من همیشه یه ارزویی داشتم فقط ارزوم همین بود که یه روزی.....🌸🌱
اونقدر پولدار بشم که نذارم کسی بدون 😢😢غذا بمونه بدون خونواده ....شب تا صبح کار کنه خیلی دلم به حالشون می سوزه😭😭😳
من وقتی 9سالم بود ...بدون اینکه پدر و مادرم بدونن ..با پول تو جیبیام می رفتم گل و ورقه A4می خردیم و یه نامه می نوشتم و به گلها می 🌺🌺می چسبوندم و موقع برگشت از مدرسه ... که یه بهداشت نزدیک کنارمدرسمون بود با چند تا از دوستان می رفتیم و نامه هاروهمراه گل ها به پرستارا و دکترای نازنین می دادیم ...👧👧🌻💐
حس خیلی خوبی بهم می داد تا اینکه ...داوطلبای زیادی(از دوستام)
میومدن و می خواستن تو این کار به ما کمک کنن .....بعد حدود 50-60نفر شدیم حتی بعضی از معلما و مدیرمون هن بهمون کمک کردن .
........حسو حالش ولقعا عالی بود بعد با پیشنهاد دوستام تصمیم گرفتیم تا هر وقت که پول جیبیامون رو گرفتیم روی هم بزاریم و .....به اونایی که واقعا نیاز دارن بدیم مدیرمون هم با مابود دیگه کل خانواده هامون هم فهمیدن و خلاصه به ما افتخارکردن هنوزم که هنوز بازم داریم این کار می کنیم ......😀😀👌😆😀👌😀
خواستم بگم که .............اکه وضع خوبی داین وواقعا کسی به کمکتون احتیاج داره بهش کمک کنین نذارین تنها باشه ....نذارین از گشنگی بمیره گناه داره
مخلص شما و دوستار شما سوگند هستم14.15ساله
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک داستان🍃👇
#داستانک
🍃🍃🍃🍃
اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟»
ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.»
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.»
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!»
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: «به اين دو کاسه نگاه کنيد. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است و دومی کاسهای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه مینوشید؟»
شاگردان جواب دادند: «از کاسه گلی.»
استاد گفت:
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسهها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمی هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمی را زيبا میکند درونش و اخلاقش است.
بايد سيرتمان را زيبا کنيم نه صورتمان ...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک آشنایی🍃👇
من دختری از دیار بندرعباس هستم...
کارمند شرکت راه و ساختمان بودم....
مدیر بداخلاق و پرجذبه ای داشتیم...یکبار اشتباهی داخل کارم پیش اومد...مدیر اومد داخل اتاقمون و اینقدر باهام دعوا کردیم که همه ریخته بودن داخل اتاق😂😂😂
آخر استعفا دادم اومدم بیرون. بعد از یه مدت زنگ زد گفت بیا برای تسویه حساب. رفتم و صحبت کردیم قرار شد برگردم سرکار...
برگشتن همانا و کم کم صمیمی شدن همانا و خواستگاری و عروسی و...🙈
البته من الکی برنگشتما بهش گفتم اول جلو کارمندا باید بگه اشتباه کرده تا من برگردم😁
زندگیهاتون پر از عشق عزیزانم...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿