دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام یادش بخیر همیشه مادرم میگفت دوست دارم معلم بشی منم باعشق درس میخوندم و در بازیهای بچگی با دوستان معلم میشدم و ادای معلم ها رو در میآوردم یادمه کلاس سوم راهنمایی بودم قدم بلند بود وبه قول بقیه خوشگل وناز بودم خواستگارها هم صف کشیده بودن اونروزها یه جوون بود دوسال از خودم بزرگتر خیلی دوستم داشت خواهرش باهام در ارتباط بود ومنم دوسش داشتم
یه روز که از مدرسه اومدم دیدم مهمون داریم دوتا خانم چیزی نگفتم فرداصبح که من مدرسه بودم دوباره اومده بودن برای خاستگاری من
خلاصه خانواده م برا خودشون بریدند ودوختن وقول منو دادن وگفتن این هم شوهرت چرا؟
چون پسره آموزگار بود خانواده ش پولدار
یهو به خودم اومدم دیدم تو محضر هستم من ۱۴ سال وهمسرجانم ۲۸ سال 😂
حتی بلد نبودم بله بگم ☺️
بلد نبودم زن وشوهری چیه😂
بماند ما چند ماه بعد رفتیم سر خونه زندگیمون وهمراه با خانواده همسرجان چند سال زندگی مشترک داشتیم بماند که یک دختر ۱۴ ساله باید ظرفها رو با آب سرد میشست لباسهای همه خانواده رو باید با دستهای کوچکش با یه صابون وتوی حیاط در گرما ی تابستون وسرمای زمستون میشست
وتازه دراوائل شونزده سالگی مادرشد
من سختیهای زیادی کشیدم احساس میکردم هیچکس دوستم نداره خودم رو به دست سرنوشت سپردم گاهی وقتها تصمیم میگرفتم خودم رو بکشم همه کار میکردم تا زندگیم حفظ بشه خونه م تمیز بچه هام مرتب خودم مرتب باهمه مهربون ولی اصلا به چشم همسرجان وخانواده ش نمیومد☺️
اما اما با صبر وبردباری وتوسل به قرآن واهل بیت الان سه تا فرزند دارم با تحصیلات عالی همسرم مثل ملکه دوستم داره ودوست ش دارم عشقمه الان مربی قرآن ومداح اهل بیتم ودنیا رو با زندگی وهمسرجانم عوض نمیکنم واحساس خوشبختی میکنم الان برای همسرم بهترین همسروبرای فرزندانم بهترین مادر وبرای نوه هایم بهترین مادر بزرگ دنیام❤️❤️❤️❤️
اما اما ای کاش این احساس خوشبختی را سالهای اول زندگیم داشتم کاش خانواده ام مرا زود شوهر نمیدادن
کاش اجازه میدادن درس بخوانم وحمایت م میکردن تا حصرت معلم شدن به دلم نماند وبه کسی که دوستش داشتم برسم ودلش رانشکنم ای کاش عجله نمیکردن که من اینقدر سختی نمیکشیدم 😔راستی چرامن نتونستم خودم تصمیم بگیرم وازدواج نکنم چرایش راهیچوقت نفهمیدم وهمیشه خودم را سرزنش کردم عزیزان دلم برای آینده تان درست تصمیم بگیرید🌸🌸🌸🌸
عزیزان دلم صبور باشید تا خداوند مزد صبوریتان را بدهد مثل من
خدا بیامرز پدرم میگفت صبر درختی تلخ است اما میوه اش شیرین
میوه زندگیتان همیشه شیرین ودلپذیر
سپاس از کانال خوبتون ببخشید طولانی شد🌺🌺🌺❤️❤️❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من همون خانمی هستم که همسرم مشاوره و به اسم امام رضا میخاد زن بگیره
سلام به گلی خانم و همه اعضا،بابت نظرات راهنمایی هایی که برام ارسال کردین ممنون من همون خانمی هستم که همسرم مشاوره و به اسم امام رضا میخاد زن بگیره
عزیزان شوهرم آدم با خداییه نماز و روزه ش همه بجاست با اخلاقه خلاصه از همه نظر خوبه اون در آمد زیادی نداره که به خاطر پول بخاد زن بگیره یا آدم بول الهوسی نیست به قول خودش اگه بود میتوانست بره صیغه کنه برا یه ساعت و خودش رو با ازدواج دوم یه عمر بدبخت نکنه ، براش شرطهایی گذاشتم یکی اینکه اول خونه رو اسمم کنه دوم اینکه اگه خواست ماشین عوض کنه دوباره به اسم من بزنه چون الان ماشینش به اسمم هست سوم خرجی مون رو بده و چهارم اینکه دیگه رابطه زن و شوهری بین من وخودش نداشته باشه،چون من دوست ندارم حکم نیمکت ذخیره براش داشته باشم،چند شب پیش همه رو قبول کرد بجز آخری ،گفتم درهر صورت امضا میگیرم و امضا میکنم ،ولی دیشب دوباره بحثمون شد و گفت خونه مال خودمه و به اسمت نمیکنم منم گفتم پس اگر قراره من جایی رضایت بدم و امضا کنم فقط در صورتی هست که خونه رو به اسمم کنی. راستی قبل از بحث و دعوا که به اینجا برسه گفت اگه عقدش کردم علنی نمیکنم و مخفی نگهش میدارم.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه
سلام به همه خواهرهای عزیز وگلی جان
من همونی هستم که سوال کردم راجع به فیبروم دونفرازدوستان راهنمایم کردن خیلی ممنون
ولی خیلی دلم گرفته به خاطر اینکه امروز دکتر رفتم و گفتن باید ای یو ای یا ای وی اف بشم
میدونم شوهرم راضی نمیشه
خیلی بچه دوس داریم 🥺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
شوهرمن خیلییییییییی حساس هست
سلام توروخدا پیام منم بزارین شاید خواهرای عزیز کمک کردن
شوهرمن خیلییییییییی حساس هست بیش از حد برای هرچیز کوچیک و پیش پا افتاده ازم دلخور میشه مثلا درنبودش دخترمو فرستادم مغازه خوراکی بگیره بهش نگفتم سرهمین جریان یه هفته باهام قهر بود یا همین هفته پیش خواهرم زنگ زد گفت میاد خونمون بعدم بریم داخل شهر درجریان گذاشتمش ولی بعد که اومدم خونه بهش پیام دادم اومدم و براش توضیح دادم چیکار کردیم بیرون که بودم گفت توکه میخاستی خواهرت بیاد خونه چرا بیرونرفتن تونو بهانه کردی و بهم بی احترامی کردی واجازه نگرفتی برا دعوت کردن خواهرت ب خونه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#آیت_الله_سیدحسن_عاملی
میگویند لقمان در جوانی غلام یک مردی بود. روزی به لقمان دستور میدهد که امسال در زمین، کنجد بکار. لقمان هم میرود و بهجای کنجد، جو میکارد.
فصل برداشت که میرسد، مولایش به او میگوید: این چیست که کاشتهای؟! من به تو گفته بودم کنجد بکار، تو جو کاشتهای؟! لقمان هم میگوید: من جو را کاشتم و گفتم انشاءالله کنجد درمیآید! گفت: عجب انسان بیعقلی هستی! کجا دیدهای که جو، محصول کنجد بدهد که تو این انتظار را داری؟!
لقمان هم برگشت و گفت: مولای من! من نگاه میکنم میبینم تو دروغ میگویی، غیبت میکنی، به ناموس مردم نگاه میکنی، حق مردم را پایمال میکنی، بعد هم میگویی من اهل بهشتم!
اگر غیبت تو بهشت بدهد، جوی من هم کنجد میدهد! مولایش هم گفت: تو حقیقتا حکیمی، برو که تو را در راه خدا آزاد کردم!
🔹خطبههای نماز جمعه، ۴خرداد۱۴۰۳
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#امام_خمینی
✅ احترام و توجه به همسر...
اگر روزی خانم (همسر امام)، غذا را تهیه می کردند، هر چقدر هم که بد می شد، کسی حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف می کردند.
خانم اگر کاری در خانه انجام می دادند، حتی اگر استکانی را جابه جا می کردند و ما نشسته بودیم، امام با ناراحتی به ما می گفتند: «شما نشسته اید و خانم کار می کنند؟»
اگر یک روز می دیدند که خانم کار می کنند، آن روز، روز وا اسلام امام بود که چرا خانم کار می کنند. می گفتند: «خانمتان از همۀ شما بهتر است، هیچ کس مادر شما نمی شود».
🔹فریده مصطفوی، فرزند امام خمینی
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج یک، صفحه ۷۷
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#حجت_الاسلام_ناصری
📌برا دختر یه نفری خواستگار اومده بود، خواستگار فقیری بود، به دخترش گفت: بابا این فقیره، میترسم زندگی رو در آینده نتونه تأمین کنه و بره، این خواستگار رو رد کن.
🔻دختر، این خواستگار رو بیشتر دوست داشت ولی پدرِ دختر اون رو رد کرد، تا بعد از مدتی، یک نفر آمد که پولدار بود اما اخلاق او بد بود، پدر به دختر گفت: بابا وضع این بد نیست فقط اخلاق نداره که إنشاءالله خداوند اخلاق او را درست میکنه.
👌دختر گفت: بابا من تا حالا نمیدونستم خدایی که اخلاق را درست میکنه غیر از خدایی است که روزی میده، فکر میکردم یک خدا است که هر دو را درست میکنه، شما اولی را رد کردی، آن وقت خدا نبود که وضع مالی او را درست کند؟!!
✅مشکل ما همین است، میندازیم پای خدا، هر جا که بخواهیم کار خود را بکنیم، آنجا آن را درست میکنیم. ولی طراز حق یک طراز دیگری است.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه
سلام خانم
وقت تون بخیر
یکی از دوستان گفته بودن که پدرشون رو پیش دکترصفاری بردند.
و دکتر صفاری رو یه متخصص مغز و اعصاب توی تهران معرفی کرد.
اگه امکانش هست آدرس یا نام اون متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات که توی تهران بودن رو بهم برسونید ممنون میشم ازتون❤️
احتیاج دارم که پیش متخصص برم حتما.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام راجع اون اون خانم ک شوهرش مشاوره ومی خواد زن بگیره ...
خواهر گرامی چرا این قد شوهرتو بزرک می کنی نماز می خونه روزه می گیره خوب بخونه او الان می خواهد سرت هو بیاره بازه می گی ادم هوس باز نیس باز چرا پای امام رضا را وسط می کشه 😡😡واقعا که اعصابم خراب شد اگه تند رفتم حلال کن دلم برا سادگی خودت می سوزه خواهر عزیز امید وارم ادمین عزیز اینو بزاره
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام
حرفایی که امروز میخوام بزنم و میخوام فقط مادرا گوش کنن
میخوام ببینم واقعا اینهمه محدودیت خوبه یا نه
من ۱۶ سالمه
دختر هم هستم ، چادری ام هستم ، از بچگی خونواده ام من رو با محدودیت بزرگ کردن
چه برسه به الان که بزرگ شدم
بابام میگه اگه ببینم نمراتت پایین بشه دیگه نمیزارم ادامه تحصیل بدی
درصورتیکه که من رشتمو خیلی دوست دارم
خونواده ام نمیزارن من برم باشگاه
نمیزارن برم یه کلاسی که علاقه دارم
نمیزارن تولد رفیقام برم💔😞حتی رفیقی که خودشون خونوادشونو شناخت دارن ازش
نمیزارن با دوستان برم بیرون
رفیقام هر موقع میگن بیا بریم بیرون یا پارک همش باید بهونه بیارم چون مجبورم و میدونم اجازه نمیدن بهم واقعا خجالت میکشم😔 هر چقدر که باهاشون حرف میزنم نمیزارن برم
هر شب گریه میکنم
همیشه ام گفتم خودمو میکشم
دلم نمیخواد تو مدرسه چادر سرم کنم چون واقعا از طرف بچه ها خیلی تحقیر میشم و این خیلی بده 😞 اما با زور خونوادم میگن باید با چادر بری مدرسه
کلا تو مدرسه ما ۲ ،۳ نفر چادریم که همیشه ام ما تحقیر میشیم
یکم فرم دماغم بد شکل هست و همیشه بچه های مدرسه مسخره م میکنن و میگن چیه بابا ۳ کیلو دماغته رو صورتت و برو عمل کن 🥲 اما نمیدونن خونوادم نمیزارن پولشو هم نداریم خب
من حتی مامانم سیبیل هامو نمیزاشت بردارم تا انقدر گریه کردم تا اجازه داد
اجازه ندارم دست به صورتم بزنم درصورتیکه صورت پر مویی دارم و همه سر این موضوع هم مسخره م میکنن
شاید سال یکبار برام یه لباس بخرن اونم میگن خیلی زیادته🥲👩🦯 بخدا بقیه همسن های من چه کارایی که نمیکنن و اونوقت اینا...
حتی نمیزارن یه شهربازی و برم
تا حالا تو عمرم یبار هم رستوران نرفتم
یه کتابخونه رو هم تنهایی نمیتونم برم
یبار هم با دوستام که چادری ام هستن نزاشتن بیرون برم
حتی جایی که تا خونمون ۱۰ دقیقه فاصله داره ام اجازه ندارم برم
مث یه زندانی ام تو خونه
تو عمرم کلا برام دوبار تولد گرفتن که نتونستم هیچ کدوم از همکلاسی هامو دعوت کنم و اونم واسه ۱۲ سالگیم بود
واقعا کم آوردم
جوری که هر روز آرزوی مرگ میکنم کاش هیچ دختری تو خونواده شکاکی بدنیا نیاد
کاش خدا به آدم های اینجوری دختره نده
کاش منم پسر بودم🥲💔
بیشتر وقتا نمازمو سر وقت نمیخونم یا کلا نمیخونم
خودم خیلی دوست داشتم نمازمو همه رو میخوندم اما نمیتونم
نمیدونم واقعا چرا :) اما خونوادم همیشه و همیشه بقیه رو تو سرم میزنن که از فلانی یاد و بگیر و......
میشه برام دعا کنید به آرزوم که مرگه
برسم:)
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿