eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
630 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
یک‌زندگی یک خاطره عقد ❣❣❣❣❣❣ عقد پسر عمم بود رفته بودیم محضر اونجا همه جمع بودن مرد، پسر، دخترا و.... همه ساکت بودن عاقد داشت خطبه عقدو میخوند فقط صدای سایده شدن کله قندا میومد 😁😍 منم کفش پاشنه بلند پوشیده بودم خواستم برم سمت پسر عمم از نیم رخ چن تا عکس بگیرم خیر سرم 🤦‍♀☹️ نفهمیدم چی زیر پاشنه کفشم بود یهو لیز خوردم افتادم تاااارااخ رو زمین، دستم خورد بادامای داخل ظرف افتاد داخل سفره وای خدایا همه داشتن میخندیدن 😂😂😂😂 منم نمیدونستم بخندم یا گریه کنم . بعید میدونم یادشون رفته باشه 😫😢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........
یک‌زندگی یک‌خاطره ❣❣❣❣❣ سال اول بود که عروس اصفهانیا شده بودم بعد  ظهر جمعه فامیلا شوهرم گفتن بریم باغ رضوان همه گفتن بریم منم که از خدا بیخبر😭😭😭 گفتم اره خوبه منم زیرانداز و فلاکس چای و ...برداشتم گذاشتم تو ماشین 😕😐 عاقا چشمتون روز بعد نبینه همه مردن از خنده 🤣🤣🤣🤣شوهرم تو گوشم گفت اصفهانیا به قبرستون میگن باغ رضوان😕😕.گفتم میمردی زودتر میگفتی🤤🤤🤤 حالا هر سری اسم باغ رضوان میاد همه 😞😞😒😒😒😒😒اینجوری نگاهم میکنن منم تو افق محو میشم😢😢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
ادمین: ❣❣❣ درددل سمیرا رو بخونید...دختری که در معرض یک بی آبرویی قرار میگیره و.... اگر در زندگی شما عبرتی وجود داره برامون ارسال کنید... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
همه رو بر نداشتم تا کتابام هم جا بشن .یه دفعه پریسا در و باز کرد و خودشو انداخت تو اتاق و سرم فریاد کشید تو اینجا چیکار می کنی برای چی اومدی تو اتاق بچه ی من ،کی به تو اجازه داده تو تخت بچه ی من بخوابی ؟ و زد توسینم‌ وشروع مردبه کتک زدنم. عمه و مرضیه می گرفتنش ولی فایده نداشت. خوردم زمین ،تا افتادم چند تا لگد محکم زد تو پهلوم که نفسم بند اومد.فقط دستم رو گذاشتم روی سرم و هیچی نگفتم، عمه و مرضیه اون رو می کشیدن ولی اون مثل یک حیوون داد میزد ومیزدم.به زورازاتاق بردنش بیرون،ولی بازجیغ ودادمیکردومیخواست دوباره بیادومن رو بزنه،که خداراشکرپویان رسیدوگرفتش. ولی پریساس وع کردبه فحش دادن،به زوربردنش تو اتاقش ،عمه میگفت باشه الان میگم بره واتاق روخالی کنه،بلند شدم درِ اتاق رو بستم نگاهی به دور و ورم کردم گفتم بایدازاینجابرم ولی به کجا نمی دونستم ،می دونستم که به زودی این اتفاق میفته ولی نه به این زودی. چمدونم رو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون. از پله ها داشتم میرفتم پایین که وسط پله ها پویان جلوم رو گرفت و گفت :چیکار می کنی ؟ مریضه نمی فهمی ؟من ازت معذرت می خوام.الان می خوابه بیا بریم تو اتاق من حرف بزنیم ،الان دکتر میاد.گفتم :نه تو رو خدا کاری به من نداشته باش بزار برم و رفتم پایین .عمه از بالا صدام‌کرد سمیرا خودتو لوس نکن بیا بالا کارت دارم.گفتم نه عمه موندنم دیگه صلاح نیست باید برم و رفتم به طرف در .پویان به زور چمدونم رو گرفت و گفت به خدا نمی زارم بری. عمه اومد پایین وگفت : صبر کن باهات حرف دارم برو تو اتاق پویان تا بیام،دکتر الان میاد.پویان باعصبانیت به عمه گفت دخترت تواین خونه مهمونه نه سمیرا.ازروزی که اومده ماآسایش نداریم،سمیراهرجارفت منم میرم.عمه باتندی گفت حرف مفت نزن برین تواتاق تابیام.دکتراومدوباعمه رفتن تواتاق،بعدهم پیمان وباباش سراسیمه اومدن،ازهمه چی خبرداشتن .شوهرعمه گفت ناراحت نباش اون مریضه به دل نگیرو رفت بالا. ولی پیمان دستشو گذاشت روی شونم‌ و گفت : پویان زنگ زد و همه چیز رو گفت ،ما رو ببخش .چمدونم که دیدگفت این چیه ؟ پویان گفت خانم داشت میرفت من جلوشو گرفتم .دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و اشکهام سرازیر شدوگفتم بزاریدبرم.هرچه پویان وپیمان معذرت خواهی کردن وای برام سخت بودموندن تو اون خونه.دکترازبالااومدورفت.بعدازچنددقیقه هم عمه وشوهرش ازبالااومدن پایین.شوهرعمه خیلی عصبانی بوددیدکه دارم گریه میکنم گفت سمیراجون برو،منم بودم میرفتم .عمه ات عرضه نداره ازت نگهداری کنه.عمه باجیغ گفت چرت وپرت نگو. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
سلام من ۱۹سالمه نزدیک دوساله ازدواج کردم و ۹ ماهه منو شوهرم زیر یه سقف زندگی میکنیم😞داستان از اونجا شروع میشه ما حدود ۱سالو نیم باهم رابطه داشتیم شوهرم منو مجبور به رابطه کرد راستی بگم اون چند ماه ازم کوچیکتره...🌱🌸 موقعی که اومدن خواستگاری خونوادم مخالفت شدید میکردن و خودمم خیلی مخالف بودم و در عین حال تهدیدم میکرد به خونوادم میگه دوست بودیمو اینا به زور عقد کردیم 😔بعد دوران نامزدی که نزدیک یکسال و بیشتر گذشت این نامزد منو خونوادش که پول دارن نه منو جایی میبردن نه زنگ میزدند نه خرید میبردند تازه به زور خودم بعد دوماه برام گوشی خریدن همیشه توی دختر های فامیل سر افکنده میشدم خیلی سختم بود خیلی پشیمون شدم خیلی کمبود محبت و اینکه برام پول خرج نمیکنن و جایی نمیبرند داشتم همیشه خود زنی و گریه میکردم چند بار خواستم طلاق بگیرم نامزدم تا سر حد مرگ کتکم میزد😭خیلی دوران نامزدی سختیو داشتم خونوادمم برای اینکه زندگیم پایدار باشه همیشه الکی تقصیرارو گردن من مینداختند الانم که عروسی کردم ماهی یه بار منو میبره خونه بابام اونم فقط دوروز البته پدرو مادرش نمیذارن خونمون تو یه حیاطه صبحا مجبوری باید قبل از ساعت ۷ بیدار باشم 😭 کاری هم ندارم ولی اجباره بیدار بودنم تازه تو روستا هم زندگی میکنم شوهرم دوسم داره ولی از وقتی عروسی کردم فقط برای عید منو خرید برده آرایشگاه که خونوادش اصلا نمیذارن برم ناخون نمیذارن داشته باشم خیلی خواسته ها از زندگیم دارم که برای بیشتر مردم کمترین چیزه تو دلم ریختمشون البته شوهرمم دست بزن داره سر چیزای بیخودی کتکم میزنه نمیذاره با بیشتر فامیلام حرف بزنم 😭وضعیت زندگیم خیلی داغونه این فقط یه گوشه کوچولو از مشکلاتمه قدر زندگیتونو بدونید هیچکس تو دنیا دلش نمیخواد زندگیش مثل من باشه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خاطره🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره🍃👇
یه بار من و مامانم خونه بودیم و مادر زن داداشم اومد خونمون (خونه ی دوتا داداشام طبقه دوم و سومه) ما گرم صحبت بودیم که صدای جیغ شنیدیم...اول بگم که من و زنداداشم به شدت فوتبالی هستیم اونروز من یادم رفت که تیم ملی ایران با کره مقدماتی جام جهانی فوتبال داره.داشتم میگفتم😂صدای جیغ شنیدیم و نزدیک پله ها رفتیم که مامانم و مامان عروسمون تو راه پله ی اولی غش کردن(فک کردن اتفاقی برای اهالی خونه افتاده)منم از همه جا بیخبر از پایین جیغ میزدم عروسمون از بالا😂😂 منم مث مامانم فک کردم کسی چیزیش شده خلاصه با پاهای لرزون و رنگ پریده رسیدم طبقه سوم دیدم زن داداشم گفت حال اومدی؟😳😳 همونجا افتادم گفتم چیشده کی مرده گفت وا مگه تیم ملی گل نزد مگه تو هم برا تیم ملی جیغ نمیزدی😐😐😐 منکه دیگه توان راه رفتن نداشتم همونجا موندم اون اومد پایین با اب پاشیدن به سرو صورت مامانا را به هوش اورد🤣🤣تا یه ماه فقط فوش و نفرین میشنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿