eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
623 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام برادری که نمی خواهدخانمش جلوی نامحرم آرایش غلیظ داشته باشد. داداش بزرگوارم ببین تو شب خواستگاری تاچه حدآرایش کرده ودنبال جلب توجه هست ویکی هم اینکه اگر جواب مثبت دادندلااقل یکی دوماه باهم رفت وآمدکنیدواخلاق و رفتارش رال بسنجیدوببینیدبیرون حرکاتش چگونه هست بعدعقدکنید.من خودم پسرم اکیدا توصیه می کند اول برگ سلامت بگیرم از عروس آینده ام وبعد ببینم اخلاق و رفتارش واعتقاداتش ومحجبه بودنش تاچه حدی هست .لطفاجوانان در امر ازدواج عجله نکنید وقت بگذاریدتابهترین را بدست آورید.آرزوی خوشبختی برای تمام جوانان دم بخت @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ازدواج دختر و پسری با دو فرهنگ متفاوت السلام علیکم آسمان جان ببخشید لطفا سوال من رو بزارید من 17سالمه نامزد دارم خارج کشورهستند واینکه قرار هست بیاد ایران و حضوری ببینمش بعد دوسال نامزدی اصلا تاحالا همدیگه رو ندیدیم و حرف نزدیم فامیل نزدیک هستند میخواستم بگم لطفا خانم ها راهنمایی کنند که چه سوالاتی بپرسم ازشون... واقعا تجربه ای نداشتم تاحالا چون که یکمی مذهبی هستیم و ایشون زیاد مذهبی نیستن و من محجبه ام لطفا راهنمایی کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام شب خوش ممنونم از کانال عااالی و پر از تجربه 😍 میخوام چالش باغچه شرکت کنم خونه پدر پر از دار و درخت👆♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام روزتون بخیرونیکی☺️🌹 دوستان یه ایده قشنگی هست...🤩 واسه زمانی که از یه نفر کینه ای به دل گرفتین اونموقع ها وقتی حس می کنید اون کینه داره بزرگ و بزرگ میشه و دور شدن از خدارو حس می کنید سریع استغفار کنید مثلا صدتا ذکراستغفار رو بگید تا هرچقدر که دلتون اروم شه تا اون کینه خاموش بشه اصلا نذارید اون کینه بزرگ بشه و آرامش الهی رو ازتون بگیره 😊🌸 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii نیکو،✋🏼آخرهفتتون سرشار از حس رویش وزیباے زندگی .الهے که روز وروزگارتون به شهد وآگاهی شیرین باشد،عزیزانم..☺️ بازم یک جانانِ..😉 دوستان.🌹 💪🏼بیام از امروز دنبال تغییر اساسی در خودمون باشیم تادنیا واسه 👈🏼خودمون و👈🏼بقیه بهشت بشه.... ☝️🏼اے آنکه تو طالب خدایی به خود آ از خود بطلب کز تو جدانیست خدا اول به خود آ گر به خود آیی به خدا اقرار نمایی به خداجانی خدآ... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
همراه هم به طرف اتاق غذا خوری رفتیم من خجالت میکشیدم جلو بزرگترها این مدلی برم ولی خواسته علی بود وارد ک شدیم زنعمو ی نگاهی به علی بعد به من کرد و ابروشو بالا برد و گفت:به به چه عروسی شدی هزار ماشاالله... عمو از جیب شلوارش یه اسکناس بیرون آورد دور سرمون چرخوند و گفت:چقدر بهم میان...خواهر دستت طلا که همچین عروسی رو برای پسرم گرفتی...مریم به کنار خودش اشاره کرد و گفت:بشین اینجا اختر...روی صندلی نشستیم ح...علی متوجه اضطراب من بود...فاطمه برام تخم مرغ و روغن حیوانی آورد از بوش متنفر بودم ولی در حضور زنعمو به اجبار خوردم...علی برام شیر ریخت و گفت:عمه چقدر خوب که شما نرفتید...عمه گلثوم لقمه اش را قورت داد و گفت:تا افتاب هست باید برم وگرنه منصوری طلاقمو میده...عمو خندید و گفت:منصوری اگه حریف تو میشد سالها قبل طلاقتو داده بود!.دوتایی میخندیدن و چقدر رابطشون خوب بود برعکس عمه فریبا...علی به صندلی تکیه داد و آروم گفت:چطوری میخوری اون بو گندو رو من که متنفرم ازش... بعد از صبحانه من و عمه رفتیم حموم... عمه از تمام جیک و پوک شب قبل ازم سوال پرسید مریض بودم عمه بهم توضیحاتو داد و منو برد اتاقم و گفت:بخواب من به زری میگم که بزاره استراحت کنی عمه جان من دیگه میرم خدا حفظت کنه...دستشو بوسیدم و گفتم:خدا پشت و پناهت عمه... عمه که رفت تنها شدم و تنهایی عذابم میداد...کمر درد داشتم و بیحال بودم زنعمو وارد که شد هرطور خواستم به احترامش بلند بشم نشد! دستشو روی شونه ام گذاشت و گفت:راحت باش،،، لبه پنجره نشست، حالمو پرسید و گفت:اگه میخوای ببرمت دکتر؟! ولی این درد طبیعی...خانواده خواستگار مریم قراره فردا شب بیان واسه عقد کردنشون...ماداریم میریم خرید کنیم اگه چیزی خواستی فاطمه رو صدا بزن شب خونه برادرم(پدر الهام) میمونیم...صبح که بهتر شدی اتاقارو جارو بزن بقیه کارا رو فاطمه میکنه.هنوز بلند نشده بود که علی اومد داخل با دیدن مادرش لبخندش رو لبش ماسید و گفت:چیزی شده؟زنعمو ابرو بالا برد و گفت:نه چیزی نشده ما داریم میریم خریدهای عقد مریم رو انجام بدید شبم میمونیم
1.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
::: 🔥آموزش خیاطی 🔥 برای خودت مانتو بدوز ، ۰ تا ۱۰۰ دوخت مانتو رو برات گذاشتم اینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/3047948515Cde460605e9 توی سنجاق کانال برات کلی آموزش رایگان گذاشتم بیا ببین👆 :::
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii معجزه امام حسین
من معجزه امام حسین و حضرت ابالفضل رو چند سال پیش روز تاسوعا دیدم خونه یکی از اقوام بودیم قرار بود دسته عزاداری بیاد برای ناهار . منم تو آشپزخونه کمکشون میکردم . دسته اومد و ناهار خورد و رفت بعدش قرار شد خانمهای همسایه و فامیلم بیان ما سریع قاشقها رو ریختیم تو ظرفشویی و شستیم که به سری دوم غذا بدیم . برنج رفت لوله رو پر کرد و راه اب بسته شد . سماور بزرگی هم روی سینی کنار ظرفشویی گذاشته بودن و چایی رو تو کتری بزرگی دم کرده بودن و رو سماور گذاشته بودن . من میخواستم برنجی که تو لوله راه ابو بسته بود رو رد کنم زیر ظرفشویی رو باز کردم و با ضربه به لوله اش میزدم خودشونم همین کارو میکردن . نگو من داخل ظرفشویی ضربه میزدم با هر ضربه من کتری روی سماور جلو میومده . فقط یه لحظه حس کردم با چماق به سرم ضربه زدن و بلافاصله کلی چایی داغ از سر تا پامو سوزوند و من فقط صدای یا ابالفضل اطرافیانو شنیدم . در آشپزخونه رو سریع بستم تا جورابمو دربیارم که نچسبه به پام پوستمو بکَنه . همون لحظه برادر شوهرم اومد درو باز کرد و گفت چیشده صدای چی بود . من که نمیخواستم نامحرم پامو ببینه جورابمو درنیاوردم دیگه . همه اینا به ده ثانیه هم نکشید . به امام حسین قسم یه آن سرتاپام یخ زد و چای در حال جوش بالای سماور که حداقل ده لیتر بود سرد سرد شد . خودم فهمیدم چیشد . فقط اون لحظه نمیدونم چیشد که جمله ای اومد به ذهنم *آتش بر ابراهیم گلستان شد * من اون لحظه اون واقعه رو با تمام وجودم درک کردم . من اونروز به معجزه امام حسین و علمدار باوفایش پی بردم در حالیکه اگه سایر اوقات یکم اب جوش رو دستمون بریزه تاول میزنه . ولی بخدا اصلا من هیچیم نشد و فقط خیس شدم همین . من داشتم خادمی امام حسین رو میکردم و ارباب هوای خادمشو داشت . بارها از این دست معجزات از خاندان عصمت و طهارت به چشمم دیده ام . جان عالم بفدایت یا حسین 🖤🖤🖤 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿