eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام گلی جون خطاب به خانمی که رفتن گوشیه همسرش را دیده و حالش بد شده... خواهرگلم اول اینکه این ماجرا برای زمان قبل ازدواج با شما بوده و هرگز بهش نگی که رفتی سراغ گوشیش که اونم اعتمادش را بهت از دست میده که بهش اعتماد نداشتی و میشه شروع یه ماجرا و خدایی نکرده اختلاف و شاید رمز گوشیش را دیگه بهت نده و همیشه شک تو دلت میمونه رابطه ات را باهاش خوب کن شما هنوز اول زندگی هستی قوی باش و با این چیزا نرنج چون قبل تو بوده گلم از خدا میخوام همه خوشبخت باشن و ناراحتی تو هیچ خونه ای نباشه 🙏🏻 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii شما. بگید چیکار کنم... سلام گلی جان تو خدا را پیام منو تو گروه بزارمن دوتا بچه دارم همسرم هر کجامیره سرکاربعد دو سه ماه بعد ول می‌کنه میاد بیرون وبشدت بی مسولیت و تازکیا خودبه خوداز خونه قهر می‌کنه میره یه هفته تو ماشین می‌خوابه نمیاد خونه زنگ میزنم جواب نمیده شرایط طلاق ندارم لطفاً راه حل بدید،😭😭 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام در مورد خانمی که گفته بودن خواهرش خواستگارش رد میکنه به خآطر مربی خوشنویس به نظرم اول مطمئن بشن که ازدواج نکردن بعد هم که یکی واسطه کنند که به ایشون اطلاع دهند تا اگه بازم نظر دارن برگردن @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خانوم کانالمون التماس دعا دارن سلام به همه هم گروهای عزیز ازتون خواهش وتمنا دارم برای تمام مریضا وگرفتاریای مسلمونا وحاجت روایی این حقیر وخودتون وعزیزاتون با نفس های گرم وخالصانه به روح اباعبدالله ویارانش وشهید ابراهیم هادی که معجزاتش کم نیست یک حمد و سه توحید ویک آیه الکرسی قرائت کنید ممنون گلی عزیز بابت کانال خوبتون ان شااله که حاجت روا بشی عزیزم🌹😘❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
چه بهتر با موافقت خودمون باشه تا منم اذیت نشم... علی اخم کرد و گفت:اختر این حرفها چیه مامان همینجوری پاشو روی خرخره ام گذاشته تو دیگه چی میگی؟میفهمی هوو داشتن یعنی چی؟! -علی جونم میفهمم ما چاره ای نداریم جز اینکه موافقت کنیم و خودمونم آمادگیشو داشته باشیم من با زنعمو حرف میزنم که یکی رو بگیره اون بچه مال منم میشه قرار نیست محبت تو به من کم بشه...تو همین که دوستم داشته باشی کافیه... علی گفت اگه تا امروز مخالفت کردم بخاطر دل تو بوده که نشکنه ولی امروز وقتی خودت مخالفتی نداری منم حرفی ندارم... علی حرف میزد و من خیره به دهنش بودم چه راحت موافقت کرد یعنی دنیا انقدر تلخ بود و خبر نداشتم... علی که رفت طولی نکشید که زنعمو اومد به روش لبخند زدم و گفتم:برو زنعمو برای علی زن بگیر موافقت کرده حرفی نداره... -میدونستم که حرف گوش میدی پشتشو بهم کرد و بیرون رفت و من موندم و هزارجور غم...هیچ کس حال منو اونروز نمیفهمید مخصوصا وقتی زنعمو یه دختر سیزده ساله رو به علی پیشنهاد داد عکسشو که دید لبخند رو لبهای علی نشست و عمق وجود منو به آتیش کشید...زنعمو بشکن زنان کنار علی نشست و گفت ببین چه بر و رویی داره هزار ماشاالله، از هنراش بگم که کم نیست بابا هم نداره...همش سیزده سالشه یبار دیگه داماد میشی پسرم میدونم که این دهتا نوه برام میاره...علی عکس رو گرفت و دقیق نگاهی کرد لبخند رو لبهاش نشست و گفت:خوشگله... -خوشگله مثل ماه میمونه یذره بچه است... حرفهای زنعمو مغز استخونمو میسوزوند...زنعمو رفته بود خواستگاری و علی هم همراهش رفته بود...از علی متعجب بودم تا یه دختر خوشگل تر دید به همین راحتی فراموشم کرد...صدبار پله هارو بالا و پایین کردم و از استرس نمیتونستم بشینم...زنعمو که برگشت علی همراهش نبود و غم تو صورتش منو خوشحال کرد یعنی جواب مثبت نگرفته بود تا منو دید انگار که من مقصر بوده باشم کفششو در آورد و به طرفم پرتاب کرد و گفت:شوم نحس بخاطر بودن تو جواب نه دادن ولی من که دست بردار نیستم این نشده الهام هست پیغام فرستادم واسه الهام بزار اون بیاد بشه عروسم ببین روزگارتو چطور سیاه میکنم فقط کافیه علی بگه دیگه تو رو نمیخواد پرتت میکنم خونه بابات... رفتم تو اتاق کاش قدرتشو داشتم تا زنعمو رو جوری میزدم که نتونه راه بره...تا شب از ترس بیرون نیومدم موقع شام بود که علی اومد صدام زد...اختر اختر؟؟؟در رو باز کردم و گفتم:بله؟ -چرا تو اتاق؟ بیا شام بخور -ممنون علی میل ندارم..سرمو پایین انداختم و گفتم:زنعمو واسه الهام پیغام فرستاده؟ -نه من صدبارم بدنیا بیام
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام. لطفا کسی راهکارداره براام آرآی. که نترسیم من استرسم خیلی بالاس میترسم انحام بدم ازحالا دارم احساس خفگی میکنم. اگه یه وقت حالم بد شد چطور مطلعشون کنم ام آر آی کامل باید برم تو دستکاه من خیلی تزس دارم کسی راهکاری داره که بدون استزس وترس انجامش بدم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🌱👇 چیکار کنم غذام نسوزه ...😄 ****: سلام نازگل خانم سول من میشه بزاریدکانالتون .من بیست سالمه ودیروزکباب درست کردم یک عالمه همش سوخت فقط چهارتاش نسوخته بود امروزم قرمه سبزی گذاشته بودم انقدرسوخته بودکه قابل خوردن نبود😔😔 من چکارکنم که غذاهام نسوزه ??البته بازدوباره قرمه سبزی رفتم گذاشتم شوهرم میگفت ایناروهم بسوزون بعدرفتم حمام وقتی اومدم بیرون شوهرم گفت امروزقسمت نیست غذابخوریم رفتم دیدم قرمه سبزی های دفعه دوم گذاشته بود نسوخته بودن ...دیروزوامروزخیلی غصه خوردم چون غذاهام سوخته بودند لطفابزاریدکانالتون تادوستان راهنمایی ام کنند... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خانمی که مادرشون پشت سرش غیبت می کنه و براش خبر میارن سلام نازگل جونم و عزیزان دلبرونگی باحال ، حال و احوالتون چطوره ، امیدوارم حال دلتون عالیه عالی باشه❤️😘🙏 برا خانمی که مادرشون پشت سرش غیبت می کنه و براش خبر میارن واقعا کار زشت و بدیه اونم از طرف یه مادر و خیلی اختلاف اندازه این کارشون به نظر من دوتاه راه داره عزیزم ، اول اینکه هرکی براتون خبر میاره بگو به مادرم بگین به خودش (یعنی به شما)بگه به ما چه ،یا از مجازات غیبت دردنیا و آخرت بگن که کمترینش جویدن گوشت برادر مرده است ،و اینم بدونید که چه غیبت کننده و چه شنونده هردو شریکند بایدشنونده فورا محل رو ترک کنه ، پس اگه میخواد شریک گناهش نشه باید زودی از جاش بلند بشه دوم اینکه هم زن داداش و هم خودت و بقیه ، نسبت به این حرف و رفتار مادرتون بی اعتنایی کند و دامن نزنید ،وقتی ببینه اهمیت نمیدین ،خودش کم کم خودش رو اصلاح می کنه مورد داشتیم درست شده ،فقط یکم باید جدی و صبور باشین در هر بار ،هرچی گفت محل ندین ،نه خوب نه بد، اگر هم پرسید ازشون بگن خب چی بگیم ما که اونجا نبودیم یا ما که ندیدیم ، انشاا... که مشکلتون حل بشه عزیزم براتون تندرستی و شادی آرزو می کنم 🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام عزیزم وقتتون بخیر در پاسخ دوستی که گفتن عموشون عفونت شدید معده دارن، میخواستم بگم که اصلا نگران نباشید عزیزم...خواهر شوهر بنده هم همین مشکل رو داشتن عفونت شدید، زخم معده...اونم هر چی می‌خورد بالا میاورد تا اینکه اومدن اصفهان پیش دکتر کلانتر. الآن خیلی خیلی خوبن خداروشکر ان شاالله که عموی شما هم خوب میشن نگران نباشید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دختر ۱۹ سالم که از بچگی تو حسرت خیلی چیزا موندم ولی دم نزدم ‌‌
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه نمیدونم چرا دارم اینارو تایپ میکنم نمیدونم اصلا ارسال میکنم یا نه ولی برای خالی شدن خوبه یه دختر ۱۹ سالم که از بچگی تو حسرت خیلی چیزا موندم ولی دم نزدم یادگرفتم بسازم و یا حتی اگه نیاز شد بسوزم ولی الان حس میکنم سوختم و خاکستارمم باد برده از من هیچی نمونده هیچیی بچه ی اولم و با مامان بابام خیلی دوستیم ولی کاش نبودیم کاش اونقدر باهم صمیمی نبودیم که رمز گوشی سه تاییمونو بقیه بلد باشن باور کنید نمیخام قضیه رو بپیچونم یا پیاز داغشو زیاد کنم ولی نمیدونم چجوری بگم ....... توگوشی بابام چتش با یه ادمینو دیدم که براش دختر رزرو میکنه دیدم و نابود شدم دیدم و شکستم دیدم و دم نزدم دیدم و صدبار این ۱۹ سالو تو ذهنم مرور کردم و هربار گفتم لعنت به حافظه ی قوی هربار که چیزیو میخاستم مامانم میگفت هیس دورت بگردم جلو بابا نگیا خجالت میکشه خودم پول جور کردم برات میخرم نه اینکه وضع مالیمون بد باشه یا بابام بیکار نههه هم وضع مالی خانواده مامانم خوبه هم بابام هم بابام یه شغل خوب و پردرآمد داره فقط مشکلات ما از همه بیشتر بود از همون بچگی تو خونمون سحروجادو دیدم تا الان با اینکه بابام کار میکنه و پول درمیاره اما همیشه میرفت یعنی میره ماهم هیچکدوم نمیدونستیم چی میشع تا حالا که فقط من میفهمم کجاها میره و صرف چه کارا میشه قلبم داره اتیش میگیره وقتی بهش فکر میکنم میبینم مامان من پای همه چیی بابام وایساده اونقدر از خانواده بابام حرف شنیده که ده دوازده سال پیش از فشار عصبی ام اس گرفت ولی خذاروشکر شفا گرفت چند هفته پیش مامان بزرگ باباییم جلو چشم من و اجی کوچیم میخواست مامانمو بزنه بعد از بیست سال زندگی مشترک با پسرش.... نمیدونم از کدوم بدبختیم بهتون بگم تا الان با همه چیی ساخته بودیم هم من هم مامانم هم داداشم اما با این دیگه نمیتونم کنار بیام دارم ذره ذره جون میدم یه بار میگم خودمو بکشم راحت شم میدونم مامانم دق میکنه میگم برم به مامانم بگم طلاق بگیره میدونم مثل من که داغون شدم اوهم میشکنه اصلا چیکار کنم؟ مگه کاری هم از دستم بر میاد؟ نمیدونم تو کانال مشاور هست یا نه ولی تو روخدا کمکم کنید حسی که دارم قابل وصف نیست @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿