دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام عزیزم وقتتون بخیر در پاسخ دوستی که گفتن عموشون عفونت شدید معده دارن، میخواستم بگم که اصلا نگران نباشید عزیزم...خواهر شوهر بنده هم همین مشکل رو داشتن عفونت شدید، زخم معده...اونم هر چی می‌خورد بالا میاورد تا اینکه اومدن اصفهان پیش دکتر کلانتر. الآن خیلی خیلی خوبن خداروشکر ان شاالله که عموی شما هم خوب میشن نگران نباشید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه نمیدونم چرا دارم اینارو تایپ میکنم نمیدونم اصلا ارسال میکنم یا نه ولی برای خالی شدن خوبه یه دختر ۱۹ سالم که از بچگی تو حسرت خیلی چیزا موندم ولی دم نزدم یادگرفتم بسازم و یا حتی اگه نیاز شد بسوزم ولی الان حس میکنم سوختم و خاکستارمم باد برده از من هیچی نمونده هیچیی بچه ی اولم و با مامان بابام خیلی دوستیم ولی کاش نبودیم کاش اونقدر باهم صمیمی نبودیم که رمز گوشی سه تاییمونو بقیه بلد باشن باور کنید نمیخام قضیه رو بپیچونم یا پیاز داغشو زیاد کنم ولی نمیدونم چجوری بگم ....... توگوشی بابام چتش با یه ادمینو دیدم که براش دختر رزرو میکنه دیدم و نابود شدم دیدم و شکستم دیدم و دم نزدم دیدم و صدبار این ۱۹ سالو تو ذهنم مرور کردم و هربار گفتم لعنت به حافظه ی قوی هربار که چیزیو میخاستم مامانم میگفت هیس دورت بگردم جلو بابا نگیا خجالت میکشه خودم پول جور کردم برات میخرم نه اینکه وضع مالیمون بد باشه یا بابام بیکار نههه هم وضع مالی خانواده مامانم خوبه هم بابام هم بابام یه شغل خوب و پردرآمد داره فقط مشکلات ما از همه بیشتر بود از همون بچگی تو خونمون سحروجادو دیدم تا الان با اینکه بابام کار میکنه و پول درمیاره اما همیشه میرفت یعنی میره ماهم هیچکدوم نمیدونستیم چی میشع تا حالا که فقط من میفهمم کجاها میره و صرف چه کارا میشه قلبم داره اتیش میگیره وقتی بهش فکر میکنم میبینم مامان من پای همه چیی بابام وایساده اونقدر از خانواده بابام حرف شنیده که ده دوازده سال پیش از فشار عصبی ام اس گرفت ولی خذاروشکر شفا گرفت چند هفته پیش مامان بزرگ باباییم جلو چشم من و اجی کوچیم میخواست مامانمو بزنه بعد از بیست سال زندگی مشترک با پسرش.... نمیدونم از کدوم بدبختیم بهتون بگم تا الان با همه چیی ساخته بودیم هم من هم مامانم هم داداشم اما با این دیگه نمیتونم کنار بیام دارم ذره ذره جون میدم یه بار میگم خودمو بکشم راحت شم میدونم مامانم دق میکنه میگم برم به مامانم بگم طلاق بگیره میدونم مثل من که داغون شدم اوهم میشکنه اصلا چیکار کنم؟ مگه کاری هم از دستم بر میاد؟ نمیدونم تو کانال مشاور هست یا نه ولی تو روخدا کمکم کنید حسی که دارم قابل وصف نیست @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دو فرهنگ متفاوت ‌

خانمی ۳۸ ساله هستم،دو فرزند پسر ۲۰ و۱۶ ساله دارم. پسر بزرگم چند ماهی است که در نیروی انتظامی استخدام شده و دوره آموزشی رو میگذرونه. یک ونیم سال پیش با اصرار پسرم برای یکی از دخترهای فامیل دورمون رفتیم خواستگاری.ما اول مخالفت کردیم بخاطر اینکه سن پسرم کم بود ولی خیلی اصرار کرد.نشونی بردیم و نامزد شدن. دختر خانم دیابت نوع یک دارن و مشکلی نداریم. پسرم خیلی مهربون هست،زود رنج هست و فکر می‌کنم تحمل سختی نداره،ولی از موقعی که رفته نظام صبورتر شده. پسرم و نامزدش زیاد همو نمیبینن،شاید ماهی یه بار با هم برن بیرون،وقتی پسرم میاد خونه ناراحت وعصبانی هست چون حجاب خیلی براش مهمه ولی نامزدش رعایت نمیکنه.یا گوشیشو حالت پرواز میزاره،یاپیام میده گوشیشو جوری میگیره که پسرم نبینه،پسرم میگه بهش اعتماد ندارم. تو شهر خودمون چون محیط کوچیکه چادر می‌پوشه وحجابش خوبه،وقتی با هم میرن بیرون چادر نمیپوشه وحجابشم خوب نیست. دختر خانم با پسرهای فامیلش راحته وپسرم خیلی غصه میخوره.هردوشون غرور دارن و ممکنه یه ماه بگذره و حتی یه پیام به هم ندن. چند وقت پیش به پسرم گفته پسر خوبی هستی ولی من دوستت ندارم وبه خاطر خانواده ام راضی شدم،ولی بعد یه مدت گفته بود اشتباه کردم و نباید اون حرفا رو میزدم و پشیمون بوده. دختر خانم بهم پیام داده بود که پسرتون سرده و زیاد محبت نداره،ولی پسرم چون هنوز عقد نیستن خیلی رعایت میکنه،محرم نامحرم براش مهمه.پدر و مادرش اصرار دارن برای عقد. الان قراره عقد کنن نمیدونم ازدواجشون درسته یا نه.راهنمایی بفرمایید لطفا.ممنونم. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #ارسالی_شما 👇 [تجربه و ایده ی مثبت😌😻] باسلام همسرم زیاد اهل نشون دادن احساسش نیست و در مقابل فقط یه استیکر عاشقانه میفرستاد و من به همین هم راضی ام❤️ امروز بعداز ظهرهمسری یه آزمون داشت که به خاطرش نرفت سرکار و موند خونه تا درس بخونه و به شدت مضطرب بود منم صبح زود موقع رفتن به سرکار این متنو روی آینه نوشتم: "نگران آینده نباش خداقبل از تو آنجاست...... صبحت قشنگت بخیر " حدود ساعت ده از محل کار زنگ زدم خونه حالش رو بپرسم فوق العاده خوشحال بود و پر انرژی به محض اینکه زنگ زدم با اشتیاق گفت "سلااام بمب انرژی 😍سلام انرژی مثبت خودم 😍😍"و..... بعد از برگشتن از سرکار هم دیدم خونه مرتب وتمیزه معلوم بود قبل رفتن مرتب کرده تا منو خوشحال کنه❤️ واقعا همین یک جمله غوغا کرد با اینکه نوشتنش نه زحمت داره ونه زمان زیاد میخواد ولی تاثیرش عالیه 👌 از هر ده تا جمله یه دونه هم باعث خوشحالی همسری بشه کافیه وبازتابش به خودمون برمیگرده 👌🙈 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #ارسالی_شما_عزیزان ☺️♥️ •••••••••••—<◇>—••••••••• یه خاطره خیلی قشنگم بگم براتون ❤️که خودم هروقت یادم میوفته کیف میکنم😊زمانی که همسرم اومدن خاستگاری به دلایلی خانوادم قبول نمیکردن 😐البته من دوسش داشتم اما نه کسی میپرسید تو نظرت چیه نه جرات حرف زدن داشتم😅بعد عقد کردیم که همسرم گفت بریم زیارت امام رضا (ع)وقتی رفتیم زیارت همسرم دوکیلو گندم خرید ریختیم برای کبوترهای حرم 🕊🕊نذر کرده بود برای ازدواجمون😍😍😂😂ولی یاداین نذر خیلی برام شیرینه❤️❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_شماŸŸ ماعقدمون بود رفته بودیم محضر عاقد داشت عقد رو میخوند بیچاره همین که دهنشو باز کرد بخونه دوستم گف عروس رف گلاب بیاره همه زدن زیر خنده 👇بعد نوبت  انگشتر ها رسید داشتیم دست میکردیم اول شوهرم مال رو من دستم کرد من ازبس استرس داشتم موقع انگشتر دست کردنی نگو دست راست شوهرم رو گرفتم هرچی میکردم انگشتر نمیرف 😂😂😂وسط اون وضعیت دادمیزدم نمیره چرا انگشتر نمیره بابا نمیره😂‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️اصلا هول شده بودم یه لحظه مامانم گف دستو اشتباه گرفتی وای مردم یه لحظه 🤦طفلی شوهرم همچین مظلوم داشت به انگشتش نگا می‌کرد 😢.  بعد دوماه عروسی کردیم رفته بودیم آرایشگاه توی شهر ما رسم اینه طلاهای عروس خواهرشوهر میاره شربت رو خواهر عروس خواهرشوهر ای من خیلی دیر رسیدن خیلی خاله شوهرم همون درتالار طلاهامو گردن انداخت به گوشواره رسیدنی از دستش افتاد رف زیر میز درست یه ساعت اونجا رو گشتن دیگه من با یه گوشواره رفته بودم😂😂بعدش پیدا کرده بودن شما هم خاطره ای دارید؟😂 @beheshtezendegii 😁...........🌿.........😇

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #ایده_معنوی_اعضا 🍀سلام نازگل جون برای خانمایی که میخوان بختشون باز شه ۱۰۰۰بار سوره مزمل بخونن خیلی خوبه عمه خودم به لطف خدا و خواندن این سوره بختش باز شد 😀😀 #گره_بخت_گشایی @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🤍... جالب ترین شخصیت را مردادی ها دارند ! چه فصلی بهتر از تابستان ؟! و چه ماهی بهتر از مرداد ؟! اصلا آدمی که در دلِ گرما متولد شده ، مگر می تواند خواستنی نباشد ؟! تابستان ، فصلِ خوبیست ، و مرداد ، ماهی پر از انگیزه ، شاید به همین خاطر است که مردادی ها ، افرادی قاطع ، مصمم و با پشتکار هستند ... به حرارتِ ظهرِ گرم ترین فصلِ سال ، مهربان اما عجولند ، و درست مانند شیری مغرور و مقتدر ، همیشه آماده ی گرفتنِ تصمیماتِ بزرگ و دیده شدن ! وقتی یک مردادی در زندگی ات باشد ، معنایِ واقعیِ دست و دلبازی و محبت را می فهمی ! انگار خورشید ، با تمامِ عظمتش ، تویِ قلبِ مردادی ها جا مانده ، که هم عاشق هایی وفادارند ، هم شیفته ی درخشیدن و ریاست ! حواستان باشد ؛ نباید غرورِ یک مردادی را شکست ، مردادی ها برایِ حفظِ غرورشان ، تا پایِ جان می جنگند ! می دانم ؛ آدمِ خوبی بودن ، ربطی به ماه و سال ندارد ... اما خودم به چشم دیده ام ؛ مردادی ها واقعا خوبند ! #نرگس_صرافیان_طوفان @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🔴روابط والدین و فرزندان ✅️دوره ی نوجوانی دوره بحران هست و قطعا نوجوان رفتار های متفاوتی خواهند داشت. ✅️اگر دوره کودکی به درستی پشت سرگذاشته شود مطمئنن دوره نوجوانی خوبی خواهد داشت @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام دوستان عزیز یه سوال دارم از شما؟ شما در چه شرایطه سخت زندگی تونستین دوام بیارید؟منظورم با همسرتون شوهرم من به هیچ صراطی مستقیم نیست فکر میکنم بدتر زندگی من اصلا تو دنیا نیست شوهرم بسیار آدم دمدمی مزاج بدهن اصلأ نمی‌دونم چطوری بگم باخودشم تکلیفش روشن نیست یه ساعتی خوبه میگه تو را دنیا عوض نمیکنم یه ساعت بعد میگه بعد از تو تو دنیا نیست یعنی اصلا نیاید مخالفش حرف بزنی اگه کسی را برای چیزی مثال بزنی میگه منا گفتی اگه توی فیلمی چیزی بگی میگه منا گفتی ودعوا رامیندازه وچننننند ساعت هم ول کن نیست هر چی که دهنش بیاد میگه نه فکر بچه نه همسایه نه هیچ کسه دیگه که صداش بشنوه براش مهم نیست اصلاً آبروبراش مهم نیست. خدا شاهده نمی‌خوام از خودم تعریف کنم تا بخواین صبورم گذشتم زیاده آبرو برام خیلی مهمه دوست ندارم کسی بدونه من چطور زندگی میکنم تا میتونم تحمل میکنم صدام در نمیاد توخودم میریزم گریه میکنم تا حالا هم توی این بیست و پنج سال به کسی چیزی نگفتم نه این که جایی ندارم یا کسی پشتم نیست چرا کس و کار دارم خیلیم براشون مهمم ولی نمی‌دونم چرا نمیتونم درد دل کنم یا از زندگیم چیزی بگم بارها صداشوهرما همسایها شنیدن ولی من مقاومت کردم گفتم که نه اصلأ صدای شوهرم نبوده خلاصه میکنم که زیاد نشه که روزهایی که نکشیدم ونمیکشم ولی حالا پسرم نوجوان شده و اعتراض می‌کنه که چرا بابا اینطوریه؟چرا کوتاه میای؟ وچراهای زیاد ومیخواد روش وایسه میگه من مادرم نیستم که کوتاه بیام صداش میکنم میگم مامان طوری نیست باباته خستس بزار خودشا خالی کنه میگه یعنی چی من بقران خسته شدم نمی‌دونم بعد چند سال چکار کنم هر جای زندگیما نگاه میکنم میبینم خودم بودم به خدا مریضم دیگه جون ندارم ادامه بدم باهمیچین آدمی حالا از شماخواهرای گل میخوام بگید که تو چه شرایط زندگی کردین یا میکنید تو را خدا کسی اینجا کسی رانمیشناسه یکم درددل کنید شاید امیدی توی دلم زنده بشه که فقط من تنها نیستم بااین شرایط زندگی میکنم درددل زیاد دارم ولی چون زیاد میشه خلاصه ای از یک روزم بود که نوشتم ممنون میشم اگه باهام درد دل کنید اجرتون با فاطمه زهرا 🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿