eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
624 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii جوابم ب دختر خانوم ۱۹ساله هست. ‌
سلام خانوم باقری جانم 😍🥰😍خدا قوت مهربونم🥰😍🥰 جوابم ب دختر خانوم ۱۹ساله هست. عزیزم در اینکه خداوند هیچ کسی رو زشت نیافریده شکی نیست🥺🥺 ولی بعضی ها از زیبایی چندانی برخوردار نیستند اگر خودت خیلی زیباتر و سر تر هستی ،و اگر خدای نکرده دهان بین هستی یا خدای نکرده زود تحت تأثیر حرف دیگران قرار میگیری . ن اصلا و ابدا ب عقد و باقی ماجرا فکر نکن. چون زیبایی درون و این حرفا و شعار ها تکراری هستند.😤😤 ولی اگر همسان هستید .و هنوز با چهره شون نمتونستید ارتباط برقرار کنید ،قضیه اش فرق می‌کنه.😔 اگر واقعا پسر خوب و آقایی هست.خوب با چهره اش هم با مهربونیش و نکات مثبت دیگه اش میتونی کنار بیای.😳😳 آره عشق هم دوباره ب وجود میاد ولی باید خودت هم سعی کنی ک دوستش داشته باشی. اگر فقط موقعیت اجتماعی و اقتصادیش باعث جواب مثبتت شده بازم میگم کنار بکش ازدواج اجباری نمیشه.دوست داشتن و عشق درسته بعداً میاد ولی در حالی ک تنفری نباشه ک شما خودت علنا میگی ازش بدت میاد😩😩😩😩 در ثانی ببین واقعا دوستش نداری یا داری ب خودت تلقین می‌کنی.اگر واقعا ته دلت هیچ حسی نداری.پس بکش ی کم حرف و حدیث پیش میاد چون زندگی آنقدر بالا و پایین داره ک آدم کم میاره هر کس ب طریقی. یکی اقتصادی،یکی اجتماعی و غیره و اینکه شما بری زیر ی سقف بالاخره ایشون پدر بچه ات میشه.دوست داری بچه ای ازش داشته باشی یا نه. مطمن باش باید همه جوانب و در نظر بگیری😔😟 باز نگاه کن شاید خدای نکرده فردا روز اقتصادش از بین بره یا خدای نکرده بچه دار نشی و یا اتفاق های ناخوش دیگه،بازم میگم خدای نکرده.ولی اگر اتفاق ناخوشی بیافته انگیزه ای داری ک پشتش بایستی و کنارش باشی .🥺 حالا خودت هم واقعا سنی نداری.پس درست تصمیم بگیر.عشق هم دوباره میاد.ولی گاهی تو زندگی اتفاق‌هایی می‌افته ک عشق قدیمم از بین می‌برد.ولی گاهی ب مو میرسه و پاره نمیشه.اونجا باید پشتوانه ای باشه ک بتونه مو رو پاره نکنه من ن قصد جسارت دارم و ن قصد قضاوت.فقط خوب فکر کن و تصمیم بگیر.😩😩😫 بالاخره واقعا حرف ی روز و دو روز نیست،پیرهن تن نیست ک خوشت نیومد بزاری تو کوچه.پاره تن میشه.همسری خیلی حرفه واقعا ی حرف نیست.😏 ببین میتونی پاره تن خودت بکنی یا پاره تنش بشی یا نه😍 ببخشید خیلی طولانی شد امیدوارم با دقت بخونی و تصمیم درستی بگیری.🥰 انشالله موفق باشی. در پناه امام زمان باشیم😍🥰😍😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام در جواب این خانمی که صورت کوچولوشون لک شده برادر کوچیک من هم همین طور بود بردیم دکتر گفتند به تخم مرغ حساسیت داره ممکنه کوچولوی ایشونم به چیزی حساسیت داشته باشند برن دکتر آزمایش بدن ان شاءالله که چیزی نیست @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام م گلی امیدوارم پیام منو بذارید گروه من دخترم 14 سالشه بهمن ماه میره 15 سالگی تقریبا یک سال و نیم هست ماهانه میشه قدش 148 به خاطر کوتاهی قدش بردم دکتر غدد بعداز آزمایش و عکس اینا گفتن که صفحه رشدش بسته شده هیچ دارویی ندادن گفتن که اگه دارو بدم ممکنه استخوان هاش افقی رشد کنه از اون روز دخترم خیلی ناراحته از همه عزیزان خواهش می کنم هر کی تجربه داره راهنمایی کنه به نظر شما دکتر دیگه هم نشون بدم اینم بگم این دکتری که بردم دکتر خوبیه پیشاپیش ازهمه عزیزانی که راهنمایی می کنن سپاسگزارم خدا خیرت بده گلی جان بااین گروه خوبتون 😘😘 مامان النازم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام درمورد چالش پاک کن، من اگه همچین پاکنی داشتم روزی که رقتم برای س..قط رو از زندگیم پاک میکردم،۸سال پیش در حالیکه دوتا پسر ۶و۲ساله داشتم فهمیدم باردارم خیلی ناراحت شدم چون تازه پسرمو از شیر گرفته بودم و میخواستم یه نفسی بکشم،پیش مامایی که رفتم برای س..قط از روی ضربان قلب گفت که بچه دختره😭😭😭با اینکه عاشق دخترم ولی نمیدونم چرا کور و کر شده بودم و فقط میخواستم بچه رو سق..ط کنم،بعد از اون س...قط به شدت اوضاع مالیمون خراب شد به حدی که بعضی روزا پول نون هم نداشتیم،بعداز یکسال اوضاعمون بهتر شد ولی مثل قبل نشد الان به شدت پشیمونم و دلم دختر میخواد همش با خودم میگم اگه دخترم بود الان میرفت کلاس اول و بچه هام از آب و گل دراومده بودن،همسرم میگه اون بچه رزق ما از طرف خدا بود که ما قبولش نکردیم درمورد چالش سیو اسم همسر،من اسم همسرم رو آرام جان سیو کردم و ایشون همسرم سیو کردن🥰🥰🥰 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
گونه هامو با سرخابی که مادرم بهم داده بود سرخ کردم !من حبیب رو دوست نداشتم ولی حالا زنش بودم و به قول مادرم باید براش زنا.نگی میکردم موهای لخت و خرماییمو با کش سیاهیی بالای سرم جمع کردم و راهی آشپزخونه که تو حیاط بود شدم.بوی شامی کل فضای خونه رو پر کرده بود.هنوز اول شب بود عادت داشتم غذامو زود آماده کنم از پنجره کوچیک آشپزخونه نگاهی به آسمون کردم و گفتم یعنی حبیب دوسم داره ؟ اگه دوسم داره چرا تازه عروسشو ول کرده با این فکرها بغض گلومو فشرد چشمهای سورمه کشیدم نم دار شد .سریع دماغمو بالا کشیدم و به خودم دلداری دادم که امشب حتما میاد ! وبا این خیال شیرین مشغول آبکش کردن برنج شدم ! افسوس حبیب اون شبم نیومد! ولی دقیقا اون شب لعن.تی درد عجیبی رو زیر شکمم حس کردم ! از مادرم شنیده بودم که بعضی وقتها زن های حامله بچشون که میخواد بیافته دلشون درد میگیره ! هی میرفتم دست به آب ! من ساده چه میدونستم بچه افتادن یعنی چی ؟ دیگه از درد و رفتن به دستشویی خسته شدم !ولی باهمون درد رفتم زیر لحاف حبیب بازم نیومد! چشم به در و گوش به زنگ بودم همیشه بهم میگفت تو بخواب من میام ولی مگه خواب به چشمم میرفت! اون شب اما از شدت دردانگار بیهو.ش شده بودم که صبح خروس خوان با حس عجیبی تو پایین تنم چشمهامو ازهم باز کردم ! و حشت زده نگاهی به رخت خوابم کردم حس کردم همه چیزوبه گند کشیدم. ولی همه چیز تمیز بود .نگاهی چرخوندم به جای خالی حبیب و دستپاچه دویدم دسشویی حس میکردم هرلحظه یه چیزی میخواداز بیرون بیاد .با گریه داشتم ز..ور میزدم. تا از شرش راحت بشم ! ولی فایده ای نداشت..دامنو بالا کشیدمو مایوس و دست به کمر رفتم بیرون ولی همین که سر بالا کردم دیدم پدرشوهرم داره میاد سمتم سیگارشو از گوشه لبش برداشت دود غلیظشو بیرون داد و گفت _:چته عروس ..رنگ به رو نداری؟ دستمو به دیوار تکیه دادمو گفتم _:حالم بده ولی.حبیب اصلا این روزا خونه نمیاد که دردمو بهش بگم! انتظار داشتم برام همدردی. کنه یا بگه بریم دوا ..دکتری .ولی برگشت به در بسته نگاهی کرد. سیگارشو از گوشه لبش برداشت و زیر پاش له کرد و گفت. _:خب پس وقت'شه !
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام گلی جون وخانومای گروه ،،میشه بگین چطورمیتونم پرینت دوطرفه شوهرمودربیارم ،واینکه چطورمیتونم برنامه ظبط مکالمه توگوشی همسرم نصب کنم،به خدا اونقدر بهم حیانت میکنه وگردن نمیگیره خستم کرده،مثلاهمین دیروز بااینکه مچشو بازگرفتم به خانومه زنگ زدم خانومه خودش گفت شوهرت توماشین به من گفت مجردم شمارشو داد بمن ،شوهرم گردن نمیگیره میگه اون ازخودش درآورده، واینکه شاگرد مغازه لوازم خانگی هست اونجا به همه مشتریای خانوم پیشنهاد دوستی میده باچنتاشون خودم حرف زدم ،،ولی گردن نمیگیره میخوام مدرک داشته باشم ایندفعه علیهش اقدام کنم ، چون موقعی که میخوام دراین رابطه باهاش حرف بزنم توخونه خون به پامیکنه منوپسرمو کتک میزنه خستم کرده به خدا،،گلی جون پیام منو زودترمیزاری؟؟؟ منم باشم دلشکسته❤️‍🩹💔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام به بانوی مهربون گلی خانم وبقیه خانمای گل گروه خسته نباشید ازاینهمه کار وتلاش من حسرت مادرشدن رو دلمه ومیترسم این بزرگترین دلخوشیموبه گور ببرم برام دعا کنید خدا به من وبقیه عزیزای منتظر بچه سالم وصالح بده @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸 اختر هستم
بخاطر جاده سازی بیشتر باغ ما تو نقشه کمربندی افتاد و یه خونه ویلایی خریدیم... مصی به اصرار خودش پیشمون نیومد و خواست مستقل باشه شایدم چون میخواست با رشید یجا باشه و همونم شد یه خونه دو طبقه گرفتن و کنار همن....چندین سال بعد مهری و رضا خان برگشتن ایران هادی اونجا ازدواج کرده بود...دیدن دوباره مهری سلطان سخت بود ولی من با اون فرق داشتم و حتی با روی باز ازشون استقبال کردم تو خونه سابق همایون ساکن شدن و تا به امروز جز محبت از من و هزاربار شرمندگی از اونا چیزی نبوده...ما عاشق بچه هامونیم و حالا که کوروش و کتایونم خودشون پدر و مادر شدن و ما پدر و مادر بزرگ بیشر لطف خدارو حس میکنم، بیشتر بزرگیشو درک میکنم...علی هیچ وقت پدر نشد و دیگه همو ندیدیم......ا مروز تو سن پنجاه و پنج سالگی و دارم از اولین باری که لوله تفنگشو تو گودی کمرم گذاشت یاد میکنم، اولین باری که ناخواسته و به قول همایون قلبشو دزدیدم...همایو میگه:هنوزم مثل همون روز برام خوشگل و جذابی هنوزم کنارت ارامش عمیق دارم...صو میگم من زنعمومو بخشیدم چون باعث شد تو رو پیدا کنم و سالها کنارت خوشبخت باشم و سه تا فرشته(بچه هام)رو داشته باشم... مصی یه فرشته زمینیه و از خدا براش عمر طولانی میخوام چون ثابت کرد از مادر برای ما عزیزتره.... همایونم هنوزم دیوونه و تشنه نگاهاتم دیوونه اون اخم کردنات و اون همه محبتت هنوزم شبهای بارونی برام قشنگ و خاطره انگیزه... من اختر یه خیاط حرفه ای، خدا طوری زندگیمو ساخت که هر لحظه میگم خدایا شکــــــــــرت.... پایان