سلام بانو جان داغ دلم تازه شد گرچه بارها وبارها به عروسیم ومسائلی که پیش اومد فکر میکنم الان کمترشده اما هروقت یادم میاد به شدت ازمادرشوهرم متنفرمیشم و همینطور از همسرم دلسرد دوساله عروسی کردیم موقع عروسی به همسرم گفتم بریم باغ عکس وفیلم بگیریم گفت من اونجا نمیام وفلان سرتعصبات بیخودو بی ذوق بودنش واینکه میگفت من پول ندارم درصورتی که خودش دنبال خواننده و ارکسترواین چیزا بود که پولش شد 3میلیون,, سال 98 عروسیم بود من چیز زیادی ازش نمیخواستم فقط میخواستم شب عروسیم ازته دل خوشحال باشم قبل عروسیمم مادرشوهرم سراینکه دنبال لباس عروس بودم فقط دوروز دنبال لباس عروس گشتم بهش گفتم بریم فلان جا دنبال لباس عروس گفت هرچی دیدی پسندیدی همونجا کرایه کن دیگه نمیدونی پسرمن نداره؟نمیخوای کوتاه بیای کلا لحن مادرشوهرم اصصصصلا خوب نبود به جای اینکه همراهم باشه و آرامشو برام فراهم کنه یه دعوای درست وحسابی راه انداخت من گفتم اگه نمیدونستم نداره بهش نمیگفتم برای عروسی طلا نخر خلاصه کاری کرد که بینمون ینی خودش وخودم بحث بیفته بعدم همه چیو برای پدرشوهرم یک طرفه تعریف کرد وپدرشوهرمم بهم بی احترامی کرد و حرمت منو شکستن اونجا شوهرم جوابشونو داد اما چه فایده که خاطره بد برام مونده خود شوهرمم سرخودخواهیاش بامن بدرفتارمیکرد موقع عروسی من به طلاق فکرمیکردم چون خونوادش خیلی دخالت میکردن خود همسرمم اخلاقای خوبی نداشت دیگه هرجوربود با دل شکسته اومدم سرخونه زندگیم شب عروسی هم چون بابام اینا پسرعمومو آوردن سمت خانما من شنلمو سریع برداشتم پوشیدم ولی همسرم خیلی عصبانی شدوسراین موضوع بحثمون شد ولی بازمن ظاهرمو حفظ کردم اما موقع عروس کشون شوهرم باهام حرف نمیزد مادرشوهرمم به فیلمبردار گفته بود از زنها خانما فیلم نگیر بدون اینکه به من بگن کلارفتیم آرایشگاهی که با تالارقرداد داشت موهامو شنیون کارش خوب درست نکردکیکی که خودتالارآورد یه کیک زردِ زشت وکوچیک بودواقعا حالم بدمیشه هروقت یادم میادآخرشبم که رفتیم خونه اونجامادرشوهرم داشت به شوهرم میگفت برو برادرزنت حرف بزن حل بشه منم گفتم آره بروحرف بزن شوهرمم بهم جلوی مادرش گفت یه گه بازی تموم شد یکی دیگه شروع شدمنظورش من بودم هیچوقت مادرشوهرمو حلال نکردم با اینکه یه بار بهم گفت اگه کاری کردم ناراحت شدی حلالم کن ولی من حلال نکردم ونمیکنم چون سرجهازوچیزای دیگه هم دخالت میکردن الانم همسرم محبت میکنه بهم ,, بهم میگه عاشقتم اما من هیچوقت عاشقش نشدم 😊😊😊😊😊 خیلی هم ازازدواجم پشیمونم ولی مجبورم ادامه بدم عاشقی این نیست که غرور وشخصیت واحساسات همسرت رو زیرپابزاری من خودم خواهرشوهرم اصلا توکارعروسامون موقع عروسیم دخالت نکردم و خواهروسطیم براشون سنگ تموم گذاشت خودشونم همیشه از لباسشون وآرایششون تعریف میکنن,, ازخواهرم چندبار تشکرکردن
خدایا دلم گرفته ببخشید طولانی شد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
پشت سرشون هم یه پسر قد بلند لاغر اندام با سیبیلی باریک و موهای پرپشت وارد حیاط شد! سریع تو ذهنم با ابراهیم مقاییسش کردم برام نه به جذابیتی ابراهیم بود نه به زیباییش!فقط قدش بلندتر ..و.لاغر تر هیچ کششی نسبت بهش نداشتم ! حالم با دیدنش نه خوب شد نه بد ! بی تفاوت سریع پرده رو کشیدم و اومدم یه گوشه نشستم و با قلبی که داشت از سئنمم بیرون میزد منتظر شدم تا اینکه نیم ساعت بعد مادرم اومد و منو با خودش برد پیش مهمونا اون شب حتی سر بلند نکردم تا صورتشون رو ببینم فقط صداشون رو میشنیدم و سرخ و سفید میشدم ! منتطر بودم این مراسم عذ.اب آور تموم بشه مادرحبیب انگار عجله داشت و یهو گفت. ما راضی شما راضی چه لزومی داره بندازیم یه شب دیگه !شوهر خواهر من ملا هست یکی رو بفرستم دنبالش همین امشب محر.م بشن فردا صبح هم من بیام ببرمش برای خرید عقد ! چطوره خوبه..؟
منتظر بودم پدرم مخالفت کنه. .ولی با صدای پرراز شعفی گفت
_:هرچی شما صلاح بدونید!
و من همون شب بدون اینکه حتی صورت حبیب رو از نزدیک ببینم شدم زنش! و همون هفته عقدد کردیم و دوماه هم نامزد موندیم تا پدرم تو این دوماه فرصت کنه برام جهاز جور کنه و سر دوماه با یه عروسی مفصلی راهی خونه بخت شدم ! خونه ابراهیم کنار خونه پدر و مادرش بود ! مادرش گفت چون من از دار دنیا این یه پسر رو دارم و بعدددنیا اومدنش اجاقم کور شد نمیتونم ازش دور باشم ..برای همین خونه همسایه رو با دوبرابر ق.یمت اصلیش ازش خریدیم تا پسرمون کنارمون باشه ! برای من هیچ اهمیتی نداشت حداقلش این بود جدا بودیم ولی خبر نداشتم که همشون یه کلید دارن و هرلحظه از شب و روز میتونن بیان تو حریم خصو.صیم ! همین امروزم پدر شوهرم یهو اومده بود ..کافی بود یاداوری خاطرات تلخ ! از روزهای گذشته اومدم بیرون.صورتم خیس و اشکی بود!
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#سوال_اعضا
سلام بر نازگل خانم و دوستای عزیم
لطفا کسایی که تو دبیرستان رشته های فنی مثل مکانیک..برق..الکترونیک..حسابداری..کشاورزی..تربیت بدنی و..خوندید..ودانشگاه رفتید
لطف میکنید بگید کدوم رشته برا پسرا خوبه بخونه وبازار کارش خوبه
ممنون از لطفتون..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام خانمی که درمورد بیمه زنان خانه دارسوال کرده بودن
عزیزم شمابرو نزدیکترین اداره بیمه کارت ملی و شناسنامه واحیانن کپی هم همراه خودت ببر اونجاخودشون خوب توضیح میدن وان شاءالله سریع همون روزکارتون انجام میشه عزیزم من یک خرده ارزونترش انتخاب کردم شده ماهی 800 و خرده ایی چون خودم تحت پوشش بیمه پدرم هستم دفترچه ش'نخواستم ان شاء الله درآینده حقوق بازنشستگی دارین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم شبت خوش مهربان بانو در مورد خانمی که راجع به جاهای دیدنی همدان سؤال کردن
و در مورد خرید
همدان جای دیدنی خیلی داره آرامگاه بوعلی سینا ، آرامگاه باباطاهر ، گنجنامه ، تپه عباس آباد ، برج قربان ، حمام قلعه ، تپه هگمتانه که جدیداً ثبت جهانی شد و خیلی جاهای دیگه داخل شهر همدان شهرستان های همدان ملایر موزه ملل ، پارک سیفیه ، بازار ملایر ، تپه نوشیجان، نهاوند سراب گیان و گاماسیاب ، حمام حاج آقا تراب ، تویسرکان پارک کمر بسته و خیلی جاهای دیدنی دیگه ...
تو روز هوا به نسبت خوب ولی شب خنک رو به سرد هست ..
کیف و کفش هم میدان مرکزی همدان و خیابان باباطاهر کلی کفش فروشی هست با قیمت مناسب داخل بازار همدان هم کیف به قیمت مناسب پیدا میکنند ، پیاده راه بوعلی پاساژ پایتخت هم کیف و کفش خورشید هست با قیمتهای مناسب ان شاءاللّه که تونسته باشم کمک کرده باشم ساعده از دیار هَمِدانا❤️❤️❤️ 😊😊😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام وقت به خیر به همه عزیزان خانمی که بچه اش شب ادراریی داره
اگر از ترس باشه والله نمی دانم ببر مشاور ولی من یه جا یک بنده خدایی گفت گردو با پوست بزارن روی گاز بو داده بشه نسوزه می گن خیلی خوبه برای کسی که شب ادراری داره امتهان کن ضرر نداره بخوره انشا الله خوب بشه خیلی سخته درکت می کنم ولی من خدا را شکر نداشتم ولی فامیل زیاد دیدم همین روش گفتم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام وقت بخیر درباره بیمه زنان خانه دار میخوام بگم
که من بیمه زنان خانه دار تامین اجتماعی هستم تا۳۰ سالگی میشه این بیمه رو باز کرد و هر سه ماه حدودا ۵میلیون میدم از ۲۷ سالگی بیمه میدم هر سال مبلغ بیمه اضافه میشه گاهی هم سه ماه بعدی که قبض پرداخت میگیرم مبلغ مقداری کمتره گاهی هم بیشتر از قبل سری قبله.میتوانید هر ماه قبض بگیرید که پولش کمتره ولی برا من سخت بود هر ماه پرداخت کنم اگر پول بیشتری داشتم هر ۶ماه یا سال به سال پرداخت میکردم.۲۰سال باید بیمه پرداخت کنیم.
ولی دقت نکردم موقع بیمه شدن بعد از ۵۳سالگی میتونم حقوق بگیرم که خیلی بده.تحقیق کنید بعد بیمه زنان خانه دار باز کنید که زودتر بازنشست بشید مثلا ۵ساله یا ده ساله بنظرم بهتره و زودتر از ۵۰سالگی بتونید حقوق بگیرید.
برای بچه تون هم میتونید بیمه بگیرید فکر کنم بیمه عمر باشه دختر عمه من از ۳۰سالگی حقوق میگیره از بیمه نمیدونم چه نوع هستش خانهدار هم هست
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
يه عادت #اشتباه ما خانوم ها اينه كه گاهاً
دعواهاى بين خودمون و همسر رو براى اطرافيان #تعريف ميكنيم
👠درسته اون لحظه سبك ميشيم و حتى ممكنه راهكار هم بگيريم
👠ولى در بلند مدت تمام #وجهه همسرمون
و زندگى دو نفره مون رو در نگاه اطرافيان #خراب ميكنيم
👠و اگر #برخوردى باهامون شد كه ناشى از حس بى اعتمادى اونها به زندگى دو نفره ما بود
👠ديگه جاى #ناراحت شدن نداره، چون خودمون اين نگاه رو ساختیم💕
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#قشنگه_بخونید
✔️گاهی خیلی مغرور و با ناز باش گاهی خیلی دلبر و ملوس🌸
✔️گاهی باید برای همسرت خیل ی سرسخت باشی گاهی تسلیم کامل.🌸
👈یادتون نره شوهر شما همونی میشه که مدام تو گوشش میخونید به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی همش بهش بفهمونید تو خسیسی همین میشه اگر هم خودش خسیس باشه کمی بدتر میشه
👈✔️وقتی همسرتون صحبتی میکنه ...شما اولین نفری باشید توی جمع که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال میکنید ...
👈✔️وقتی حرف میزنه ...مستقیما نگاهش کنید...و در انتهای با سر حرفش رو تایید کنید یا بگید.کاملا درست میگی و یک لبخند داشته باشید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
ج.چ: باید بگم که برای من تموم مراسم عروسیم شیرین و دوست داشتنی بود.
وقتی من و همسرم رفتیم دنبال تالار، اون تالاری که دوست داشتیم فقط یه روز خالی داشت و ما هم اون را رزرو کردیم و بیعانه هم دادیم و ما فقط دو هفته زمان داشتیم تا تموم مقدمات عروسی را فراهم کنیم ، جالبیش اینجاست که خونه ای هم که صحبت کرده بودیم صاحبخونه زد زیرش و ما تازه در کنار تموم مقدمات عروسی به دنبال خونه هم بودیم واسه اجاره.
ولی همه چیز خیلی قشنگ جور شد و من واقعا دست خدا را بالای سرمون حس میکردم.
اول از همه یه خونه بزرگ و نوساز پیداکردیم که صاحبخونه اش وقتی فهمید تازه عروس و دامادیم رهن و اجاره خیلی خیلی ناچیزی ازمون گرفت
دوم اینکه چون تموم خرج عروسی با خود همسرم بود و پدر شوهرم هیچی توی عروسی کمکمون نکرد ، ما هم تموم کارها را خودمون به تنهایی انجام دادیم ، از اتلیه و ارایشگاه و حتی میوه و شیرینی و شام و .... همه و همه را به تنهایی و با نظر و سلیقه ی خودم و شوهرم انجام دادیم و همه چیز خیلی عالی و اون چیزی که دوست داشتیم شد.
یه چیز جالب اینکه حتی یه قربونی هم برامون نمیخواستند بکنند و ما توی راه برگشت از ارایشگاه که میخواستیم بریم اتلیه فهمیدیم و همسرم همون موقع پول یه گوسفتد ریخت به حساب پدرش و گفت برامون بخرید. و خانواده همسرم نامردی نکردندو تموم گوشت گوسفند را به خودمون دادند و ما هم تا مدتها اصلا گوشت نمیخریدیم.
.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿