دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلبری شهدا ..
همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بود
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد…
یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم
وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم»
خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده
و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه
احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم
رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه…
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و
مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم
ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی…
شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی
بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه
رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک
بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری می
چرخونی!؟خسته شدی!
گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما
حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار
بشی و دلم نیومد….
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
درباره زندگی مهسان و ماهان👇
https://eitaa.com/beheshtezendegii/8722
🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام دختر خانمی که زندانی دارن
معمولا وقتی دو نفر با هم بگیرین که نامحرمن. طبق قانون عقدشون میکنن
اختیار شما با پدرتونه نه داداشتون
با یه وکیل مشورت کن راهنماییت میکنه که چکار کنی .همین ایتا هم مشاورهای خوبی داره
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام عزیزم خدا خیر دنیا و آخرت بهتون بده با این کانال تون خیلی کانال جذابی دارید تو ایتا تکی ❤️❤️😍😍
من خانمی هستم ۲۴ساله
متاسفانه تو سن ۱۶ سالگی ازدواج کردم ب پسر عمه ام و سه تا جاری از خودم بزرگتر دارم و یه خاهر شوهر یه آدمی هستم که خیلی دل رحم و مهربونم خیلی دلم برا اطرافیانم میسوزه به همه هم محبت میکنم نمونه اش مادرشوهرم بخدامن هیچوقت جوابشو نمیدم یا باهاش با تندی حرف بزنم اما همیشه هوای اون یکی جاری مو داره خیلی فرق میزاره اون و بیشتر از من دوس داره از بدی من پیش همه میگه منم از این ناراحتم که عمه امه
بعضی وقتا دلم خیلی میگیره از این دنیای نامرد
تعریف از خود نباشه من از هیچی کم ندارم هم قیافه ی خوشگلی دارم هم از آشپزی و خانه داری و خیاطی و بافتنی و هنری و همه کاری هم بلدم
اما هیچکس قدر مو نمیدونه
تازه بعضی وقتا هم مادرشوهرم شوهرمو تحریک میکنه که اخلاقش با من بد میشه
اگه میشه پیام منم تو کانال بزارید ممنون ❤️❤️🌷🌷🌷
از خانم های عزیز کمک میخام بهم بگید با این مادرشوهر ظالم چکار کنم چه رفتاری داسته باشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#درد_دل_سمیرا #ارسالی_اعضا
ادمین:
❣❣❣
درددل سمیرا رو بخونید...دختری که در معرض یک بی آبرویی قرار میگیره و....
اگر در زندگی شما عبرتی وجود داره برامون ارسال کنید...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#درد_دل_سمیرا #ارسالی_اعضا
صبحونه میخوردم که پیمان اومدوگفت آماده ای خودم میبرمت؟گفتم چرابیدارشدی،خودم باراننده میرم تو برو بخواب.گفت :صبحانه بخور بریم .داشتم چای میخوردم که پویان هم اومدوبعدازاون پریساهم اومدداخل آشپزخونه،سلام کردوگفت،چرابیدارشدین،من خودم میخوام سمیرا رو ببرم.گفتم مرسی باراننده میرم.دارید خجالتم میدید.پویان حالاکه اینجوریه پس همه باهم میریم وسمیرا رو میرسونیم. هیچ کدوم راضی نشدن و چهار تایی با هم رفتیم،موقع رفتن اومد و پشت سرم آیه الکرسی خوند.جلودر دانشگاه پیاده شدم و گفتم شمادیگه بریدخودم میام .پریساباتندی گفت : چقدر حرف می زنی حالا دیگه اومدیم پس منتظر می مونیم ،پیمان ازماشین پیاده شد و گفت : نگران ما نباش میریم دور می زنیم و برمی گردیم .مینا جلوی در منتظرم بود با هم رفتیم داخل .بعدازامتحان میناگفت امتحانم خراب کردم ولی من خوب دادم.ازدانشگاه که بیرون اومدیم دیدم ،هرسه کنارخیابون ایستاده بودن.میناباباش اومده بوددنبالش،ازش خداحافظی کردم و رفتم.پریساگفت زبان روچکارکردی.گفتم مطمئنم زبان رو عالی زدم.پیمان اگه میاین برای نهاربریم بیرون.پریساگفت نه مامان نهارآماده کرده ومنتظره.قبول کردیم ورفتیم خونه.توماشین پریساگفت دیگه ازدرس خوندن راحت شدی.گفتم نه من عادت دارم به درس خوندن .پرساگفت اگه دوست داری تابستون زبان بهت یادبدم.گفتم من ازخدامه حتمابهم
یادبده.خونه که رفتیم عمه منتظرمون بود،شب همه رفتیم رستوران وخیلی خوش گذشت،موقع برگشتن شوهرعمه به پیمان گفت سویچ ماشین بده من میخوام برم جایی کاردارم شماباماشین پویان برید.باحرف شوهرعمه همه رفتن توفکرو غمگین شدن.عمع گفت کجامیری؟گفت کاردارم.من باپریساوعمه عقب نشستیم .خونه که رسیدیم عمه بدون اینکه حرفی بزنه رفت تو اتاقش و پیمان هم دنبالش رفت .من هم رفتم تو اتاقم .خیلی خسته بودم که سریع خوابم برد.نصف شب باصدای جیغ وداد و شکستن ازخواب پریدم.ازترس بلندشدم ورفتم بیرون.پیمان وپویان با پریسا روی پله ها ایستاده بودن وعصبی بودن.پریساتادیدم گفت برو داخل اتاقت پیمان گفت: ولش کن خواهر اونم باید عادت کنه چیکارش داری ؟ داشتم می رفتم تو اتاقم که صدای جیغ وحشتناک عمه اومد ، چنان هواری کشید که از ترسیدم .پیمان وپویان سریع رفتن پایین .پریسا هم خواست بره که سریع دستش رو گرفتم و گفتم بیا بریم تو اتاق من تورو خدا تو نرو ،بهم نگاه کردواومدکنارم واشکاش سرازیرشد.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
سلام به خانومای کانال😍
امیدوارم هر کجایین حالِ دلتون خوب باشه❤️
یک ایده ی معنوی داشتم :
🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
اگر خواسته ای از خداوند داشتین و بهش نمیرسین، به مدت ۴۰ روز، هر روز یک بار سوره ی یاسین رو بخونین؛ روز ۴۰ ام به خواسته اتون میرسین بهتون قولِ شرف میدم😘😊
یعنی من با این راهکار به چیزهایی توی زندگیم رسیدم که خودمم باور نمیکنم
فقط دوستان لازمه ی هر دعایی، خلوص نیته و اینکه واااااقعا وااااااقعا از ته دلتون بخواین و بگین و باور داشته باشین که فقققققط و فقط و فقط خدا میتونه این خواسته اتونو عملی کنه...مطمئن باشین اون موقع خدا به صداتون گوش میده
این ایده ای ک گفتم روی همه ی آدمایی ک اینکارو کردن جواب داده😍
خوش و خرم باشین🌺
✍ چرا بعضی ها ، تمام این ایده های معنوی و حتی بیشتر رو اجرا میکند جواب نمی گیرند؟
✍ جواب از پیامبر اکرم صلی الله علیه :
وقتی خواسته ای از خدا دارید باور کنید که بهش رسیدید .
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
زیبایی ببینیم 😍💕💕💕💕
روحمونو جلا بدیم به یاد گذشته 😍🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🍃🍃
درخواست همفکری دارم ...
سلام اسمان جاان و تمام اهالی بامعرفت تجربه سرنوشت من متولد ۶۸ام دارای دو فرزند دختر م مادر شوهرم و شوهر دخترام خیلی پسر دوس دارن همش بهم میگن منم بچه دار شو اما من مشکل فولیکول بارداری ضعیف دارم و دوران قاعدگی نامنظم ک با قرص صورت میگیره میخام ازتون برام دعا کنید برا مشکلم اگ کسی میدونه چیزی بهم ارائه بده❤️❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بر اساس پژوهش های انجام شده، شادترین و موفقترین ازدواج ها آنهایی هستند که
زن بتواند پس از دعوا و جر و بحث، هرچه سریعتر کنترل و آرامش خود را به دست آورد.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🍃🍃
جالبه که بخونید☺️🍃🍃🍃🍃
داستان شکر نعمت
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود.
بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود.
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید.
این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه اي با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم. بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿