دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
علتش همین کثا.فتها بود! با گریه رفتم نزدیکتر .. باید بدونم اونا چین ..بوی متعف.نی میدادن. ...خم شدم. .بلاخره جرات کردم و یکیشو برداشتم خیلی سفت بود. خیلی. .مثل یه تیکه سنگ .جلوی دهن و دماغمو با شالم بستم ..و شروع کردم به هر زحمتی بود این بسته رو باز کردن. تا اینکه بعد چندد دقیقه موفق شدم ..داحل بسته یه پودر سفید بود. سفید ولی کدر. .داشتم با تعجب نگاش میکردم که صدای در آهنی حیاط اومد ..هول شدم سریع بستمو.و همشو ..پشت پشتی پرت کردم.ودستپاچه دراز کشیدم. .
صدای قفل در رو که شنیدم بازشد قلبم اومد تو دهنم ..نمیدونم چرا فکر کردم بهتره خودمو بزنم به بی خبری ! دستمو رو شکمم گذاشتم.
حببب سراسیمه اومد بالا سرم.
بعد دوشب با دیدنش گریم گرفت. .
_:حبیب دلم برات تنگ شده بود کجا بودی
_:خوبی ؟ آقام خبر فرستاد حالت بده !
_:گفتم کجا بودی؟ چطور دلت میاد تازه عروستو ول کنی و بری
_:شراره من دارم شب و روز،تلاش میکنم خوشبختت کنم. کارم اینجوریه دیگه دست من نیست. .نگران نباش خوب میشی. .بلندشدم نشستم ..
_:.
یهو رنگ از رخ حبیب پرید.
کوبید رو سرش ..
_:چی گفتی ؟
_:گفتم که امروز تو دستشویی یه چیزی ازم افتاد.
_:کی ؟ کی تو دستشووی بودی.
_:یه ساعت پیش ..
سریع بلندشد...دوید تو حیاط، .منم بلندشدم و رفتم از پشت شیشه نگاش کردم.
با نگرانی آستینشو داد بالا. یه پارچه پیچید دوردستشو و رفت سمت توالت ..چند لحظه بعد هم صدای عق زدن هاش بلند شد. میدونستم داره چیکار میکنه. .ولی نمیتونستم بگم در.وغ گفتم ..دستمو رو گوشم گذاشتم تا صدای عق زدن هاشو نشونم ..کمی بعد در حالی که دستهای شستشو داشت خشک میکرد گفت
_:شراره بدبختم کردی. دو شب نتونستی نگهشون داری ..امشب باید تحویلشون میدادم .حالا باید چیکارکنم بیچاره میشم ..
_:چی رو باید تحویل میدادی ؟ چی رو من نتونستم نگه دارم ..
حبیب طول و عرض اتاق رو کمی قدم زد و گف
_ هر.وی..ین !
باشنیدنش خو..ن تو رگهام یخ بست.
؛:چی ؟ هرو..وین. .
_:آررره...یه نفوذی داریم که هرجا. جاساز،میکردیم میرفت لو میداد. برای همین مجبو.ر شدم!!! ..ولی دبشب نتونستم بیام. ..برای همین افتاده ...باید دیشب برش میداشتم ..
با شنیدن حرفهاش حالم داشت بهم میخورد.
سرم گیج رفت. .دستمو به دیوار تیکه دادمو گفتم ...
سلام به گلی خانوم واعضای گروه منم میخوام داستان زندگیمو بگم من توی یه خانواده که ۳تا برادر ودوتا خواهربودیم بزرگ شدم من وقتی که ۱۸سالم بود ازدواج کردم با کسی که اصلا ندیده بودمش واصلا ازش خوشم نمیومد چون ماتوی شهربودیم واوناتوروستازندگی میکردن اینم بگم که من تا سوم دبیرستان درس خوندم ولی چون نامزدکردم نزاشتن درسمو ادامه بدم دیگه یه سال نامزدبودیم بعدش عروسی کردیم چه عروسی انگاریه مهمونی بود خلاصه رفتم روستا بدبختی هام شروع شد
مادرشوهرم انقدر باهام بدرفتارمیکرد وبین عروس هاش فرق میزاشت منم جرات نمیکردم چیزی بگم همش به پسرش میگفت هرچی که گفت کتکش بزن تادیگه نتونه حرف بزنه بخدا منو میبردن برای کارکشاورز ولی اون عروسی که داشتن تهران زندگی میکرد اصلا نمیامد وهمه پولارو میدادن به اونا خلاصه چن سال روستازندگی کردیم یه روز باپسرشون دعواکردن انقدر کتکش زدن منم گفتم ازاینجابریم که اونم قبول کرد خلاصه اومدیم شهر وایکاش که اصلا نمیامدم
وقتی که اومدیم شهر بعدازیه مدتی انقدر شوهرم میگفت منو اوردی اینجا من پول ندارم خلاصه همیشه کتکم میزد تااین که برادرم گفت بیا یه زمینی بخریم باهم بسازیمش خلاصه زمین روخریدیم انقدربدبختی کشیدم انقدرشبهاگرسنه میخوابیدم تا خونه روبسازیم باهزاربدبختی نصفه نیمه درستش کردیم یه ماشین هم قسطی خریدیم شوهرم شب وروزمیرفت مسافرکشی ولی ما وضعمون خیلی خراب بود چون اصلا به مارحم نمیکردن وبین بچه هاشون فرق میزاشتن شوهرم همیشه این غم رو تودلش داشت که کسی ازخانوادش دوسش ندارن
خلاصه داشتیم یکم بهتر میشدیم زندگیمون اینم فراموش کردم که بگم من یه پسر ویه دختر دارم یه روز باشوهرم بحثم شد اونم دیگه انقدر فشار روش بود وازخانوادش متنفربود یه روز که ماخونه نبودیم خودشو دارزده بود الان بابچه هام تنها زندگی میکنم من ۳۵سالمه ۵سال پیش شوهرم فوت کرد الان انقدر حالم خرابه همش گریه میکنم میگم خدایا این چه سرنوشتی بود که برای من رقم زدی
این داستان زندگیه منو بزارتوگروه چون من همیشه باشوهرم مینشستیم از خانوادش میگفتیم که چقدر به مابدی کردن همش شد عقده که شوهرم خودشو کشت اینو برای این گفتم تا انقدر دنبال اینچیزانرن خانمها وانقدر کینه نداشته باشن
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام دوستان درمورد چاقی لاغری خواستم تجربه بگم🚨
نه سال پیش من ۹۴ کیلو بودم بعد زایمان هر کاری کردم لاغر نشدم خیلی رو مخ بود ی نفر بهم گف قرص ریداکت و ونوستات بگیر بخور
من هم خوردم و در عرض دو سه ماه سی کیلو کم کردم بماند ک شبها بیخواب بودم و عصبی
و خلاصه ی شب با پشت کمر درد و دل درد راهی بیمارستان شدم اون درد رو هیچ وقت از یاد نمیبرم خلاصه کیسه صفرای من ترکید و چهل روز در بیمارستان بستری شدم تازه اجازه ترخیص نمیدادن خودم با رضایت اومدم بیرون تو اون چهل روز خیلی ها ک کنار تختم بستری میشدن بخاطر قرص های لاغری بود چون کبد توانایی یهویی دفع چربی نداره
فقط اینو بگم ک بعد اینکه کیسه صفرام ترکید و هزاران مشکل بعدش ب وجود اومد معده و رودمم زخم شد اسهال مزمن سنگ کلیه و. .... خیلی جالبه ک الان توانایی حتی راه رفتن هم برام سخته
🚨دوستان برای چاقی لاغری سمت مواد شیمیایی نرید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#خصلت_آرامشی_من
🍀سلام گلی جونم خداقوت
میخوام ی خصلت خوبمو بگم ک خیلی خونسردم جوری ک خواب بودم خواهرم با هول و داد و گریه اومد بیدارم کرد گف پسرعموم مرده چشامو باز کردم گفتم باشه و خوابیدم بی احساس نیسم ب وقتش ناراحت میشم اما اون لحظه اگ منم پا میشدم جیغ و داد و گریه بیشتر ترسو انتقال میدادم پس سعی کردم اون لحظه اروم خودمو نشون بدم و توی مجلسم ناراحت بودم گریم کردم دلمم سوخت اما بیشتر سعی کردم اطرافیانو اروم کنم میخوام بگم وقتی اتفاقی ک میوفته دیگ افتاده دیگ نمیشه کاریش کرد پس بهترین کار خونسردیه
اگ تو ی جم بشینیم و از خصلت هم دیگ بگیم همه میگن کاش خونسردی تورو ما داشیم البته بگما خدانیاره روزیو ک بخوام بدون خونسردی رفتار کنم ینی جنگ میندازم تو خونه بعد اروم میشم😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خاطره جذاب خواستگاری
یه خواستگار داشتم که همه شرایطش الحمدالله خوب بود و به هم میخوردیم اما بخاطر اینکه تازه دانشگاه قبول شده بودم اونم ترم یک دوست نداشتم فعلا ازدواج کنم
اینکه چرا اجازه دادم بیان و
هنوز نمیدونم😐
خلاصه تو اولین جلسه که باهم صحبت کردیم چون میدونستم جوابم منفیه زیاد جدی صحبت نکردم اما نمیدونم چرا لحظه ای که میخواستیم بیایم بیرون از دهنم در رفت برای اینکه حرفی زده باشم گفتم انشاءالله جلسه بعد بیشتر آشنا میشیم 😐
روز بعدش مادر پسره زنگ زد گفت برای جلسه بعد کی برسیم خدمتتون مامانم هاج و واج مونده بود چی بگه چون آشنا بودن از روی رودربایستی گفتیم بیان آخرشم نمیدونم چیشد که بعد سه جلسه نظرمو به کل تغییر داد الان شش ماهه که همسرمه😁😁
خلاصه از ما گفتن بود مراقب حرفاتون تو جلسه خواستگاری باشید☺️☺️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
تندیس بهترین آدم روی زمین هم
تعلق میگیره به:
اونی که میفهمه خیلی دوستش داری
و بازم آدم میمونه…
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#پاسخ_اعضا
سلام نازگل عزیزم ،ممنون بخاطر کانال قشنگت ،در جالب خانمی که نمیدونن آمپول رگام در بیمارستان زدن یا نه ،باید بگم تمامی بیمارستانها اگر نیاز باشه حتما این کارو برا سلامتی نوزاد انجام میدن خاطرشون جمع باشه و اصلا استرس نداشته باشند ،بنده به شخصه دوبار رگام زدم ❤️
سلام خوبید
خانومی که تازه عقد کردی
نامزدت بهت گفته امشب اون روی کثیفتو نشون دادی
میخواستی بگی تو که دائم روی کثیف نشون میدی چی😒😒😏😏😏😏
خب چرا دعواتون میشه؟روی چه موضوعی؟
باید بیشتر توضیح میدادی تا راهنماییت کنن
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همه عزیزان و گلی جون درباره سوال دختر گلم که با پسری یه ساله اشناست و مادرش در جریانه
عزیزم اول همیشه به حرف پدر ومادرت گوش بده چون اونا قطعا درست میگن و به فکر خوشبختی و آینده شما هستن در مورد آقا پسر که بهت گیر میده باید بدونی این گیر دادن از بد دلی یا تعصب شه یا نه از دوست داشتن و حساسیت های اول اشنای و ازدواجه که اگه از حساس بودن اولیه باشه حتما به مرور زمان کمتر میشه بعدم کسی که در برابر مشکلات زود به خود کشی فکر میکنه اصلا قابل اطمینان نیست تو زندگی حتما به مشکلات بیشتری مواجه میشید اون موقع باید مشکلو حل کرد یا به فکر خودکشی اقا بود بگو عوض این کارا اگه به خودش اطیمنان داره کارهایی بکنه که پدرت بفهمه میتونه بهش اعتماد کنه و دخترشو به او بده با تشکر از گلی جون من زهرام دختر لر🤩
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به گلی جون و دوستان عزیزم خانم گرامی که مادر ۴ تا بچه اید و آقایی بهتون نظر داره
عزیزم اول اینکه میدونم تنهایی سخته و بدتر از اون نبودن مردی که بتونی بهش تکیه کنی و پشت پناهت باشه شما باید از همون اول که فهمیدین اون اقا بهت نظر داره محکم و قاطع جلوشو میگرفتی و یه جوری جواب شو میدادی فکر نکنه می تونه از بی پناهی زنی سو استفاده کنه و اونو مجبور به همراهی با خودش بکنه عزیزم این جور مردا که بازن شوهردار از در دوستی وارد میشن ادمهای بی زاتی و کثیفی و شیطانی هستن که فقط به فکر رابطه هستن بعد که به خواست شون رسیدن این میشه یه اتو برا شما که از ترس آبرو باید هر روز باهاش باشی اصلا نترس و حسابی جواب شو بده اگه شده بگو ازت شکایت میکنم این جور ادما اگه سفت وایسی مترسن و دیگه کاری بهت نداره عزیزم زندگی فقط راه راست پس خودتو آبرو تو و اون دنیا تو به خاطر هیچکس خراب نکن ان شاالله زندگیت به کامت میشه با سپاس از گلی جون من زهرام دختر لر😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام درجواب خواهر عزیری که گفتند همسایه شان مزاحم شده وبرایش گردو وبادام از باغشان می فرستد
خواهر عزیز اول اینکه از این به بعد هر چیزی که برابت آورد اصلا قبول نکن واگر میتوانی چیزهایی که قبلاهم برایت آورده پس بفرست
۲-شماره اش را بلاک کن و به هیچ کدام از پیامهایش جواب نده
۳- تهدیدش کن وبگو اگر یک بار دیگر برایت مزاحمت ایجاد کند به همسرش خواهی گفت وبهش بفهمان که ایشان چه فرقی با همسر شما دارد همسر شما خیانت کرده وایشان هم داردبا این کارها به همسرش خیانت میکند
سعی کن دیگر به هیچ عنوان محلش نگذاری وحتی اگر درکوچه یا محل هم دیدیش سلام هم ندهی وبی تفاوت از کنارش بگذری
بعد از این هم خیلی دقت داشته باش که در مورد زندگیت با هرکسی صحبت ودرد دل نکنی
برخی از خواهران گروه (اگر اشتباه نکنم) درمورد سوره کوثر گفته بودند شما هم این سوره را زیاد بخوان انشاالله نتیجه میگیری
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
درمورد خانمی که گفتن دختر زود شوهر میدن راحت شن
این چه حرفیه خانم چرا انقدر تند عصبی
خود من ۱۵ سالگی عروسی کردم زود هم بچه دار شدم شوهرم هیچی نداشت با کمک هم ۱۰ ساله خونه گرفتیم ماشین گرفتیم طلا زمین
مادر شوهرم میگه افرین به شما که با برنامه هستید شوهرم کار آ نچنانی هم نداره آزاده شاید ماهی ۱۰ یا ۱۵ بستگی به کار داره
اینکه میگید یه عمر کار میکنن هیچ به هیچ
خود آقا پسر چرا میرن دنبال دختر کم سن شما این که چیزا رو میدونید میگید بده
به هرکی رسیدید پیشنهاد بدید نکن
خود آقا پسرا الان اکثرن دنبال کم سن هستن تا نخوان به زور به عقدشون در میارن نگو این حرف رو خودتو مدیون میکنی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿