#پیام_مخاطبین
📌فرصت های از دست رفته...
پیام آخر درباره جامانده های ازدواج منو شدیدا متاثر کرد. خاله ی من همچین شرایطی داره. پدربزرگم ابدا تمایلی به شوهر دادن دخترهاش نداشته و روی هر کدوم از خواستگارها یه عیبی میذاشته،
خاله من که قبل انقلاب یه دختر باسواد و هنرمند بوده و کلی خواستگار خوب داشته پدربزرگم همه خواستگارهاش رو رد میکرده. خواستگارهای مادرم و خاله دیگرم رو هم همینطور اما مادر و اون خاله با اصرار خودشون ازدواج کردن. اما خاله بزرگم به اصطلاح حیا کرده و چیزی نگفته. تا یه سنی که خودش میگه دیگه فقط مردهایی که همسرشان مرده یا طلاق گرفته میومدن خواستگاریش و ایشون معتقد بوده که نباید بره تو زندگی زن دیگه ای. یا به قول خودش جای زن دیگه ای بشینه.
خب مجرد میمونه و همه خواهرها و برادرها ازدواج میکنن و بچه دار میشن. نزدیک ۵۰ ساله میشه و تنها مونسش مادرش بوده. خودش میگه یه خواستگار فوق العاده برام اومد که عالی بود اما تو چشمای مادرم دیدم که التماس میکنه نرم از پیشش. جواب رد داد و چند ماه بعد مادرش هم فوت کرد.
بعد فوت مادرش مردی که قدیم خواستگاری بوده همسرش فوت کردو دوباره اومد خواستگاریش، اما باز رد کرد.
امروز با حسرت به اون مرد نگاه میکنه که چطور به همسرش رسیدگی میکنه. مادر من که شاغل بوده، خاله من ما رو نگه میداشت. حتی بارها مادرم براش خواستگار پیدا کرد و گفت که فکر ما رو نکن اما هربار رد میکرد و میگفت من دیگه تو این سن تمایلی به ازدواج ندارم.
چند وقت پیش توی سن ۷۰ سالگی به مادرم گفت من میخوام ازدواج کنم.
الان شدیدا بیماری های متعدد اعصاب و روان داره و نگهداری ازش سخت شده. بارها مادرم گفته دیگه نمیتونم و اگه اینطور پیش بره میبرمش خانه سالمندان.
اگه مشکل جسمی بود خیلی راحت تر بود اما اینکه مشکلات شدید اعصاب داره و وسواس خیلی شدید داره و زوال عقل هم بهش اضافه شده کار مادرم رو خیلی سخت کرده. خود خالم میگه اگه ازدواج کرده بودم الان بچه هام نگهداری میکردن ازم. اما خب چه سودی داره پشیمونی...
تو اقوام خانومی بود که تو سن بالا همسر یه آقای پیر شد که همسرش فوت کرده بود. بعد ازدواج مبتلا به مریضی شد و همسرش چندین سال ازش نگهداری کرد تا فوت کرد. میخوام بگم حتی ازدواج تو سن بالا هم با آدمی که همسر نداره بد نیست.
اگه فرصت ها رو تا الان از دست دادید از الان به بعد رو دریابید که بعدها تو ۷۰ سالگی مثل خاله من حسرت نخورید.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ بچه ها باید باشند...
۴۰ دقیقه قبل اذان از خانه زدیم بیرون و یک ربع بعد رسیدیم به کوچهای که خدا آنجا خانه داشت. کافیشاپهای پرشور، خانههای سفید و نما رومی و یک پارک دنج، همسایههای مسجد بودند.
جلوی در از همسرم خداحافظی کردم و با آسانسور خودمان را رساندیم قسمت زنانه، در طبقه اول مسجد که مشرف بود به قسمت همکف و مردانه.
دخترم که از یک کف دست خانه، صاف افتاده بود توی یک فضای بزرگ، به ثانیه نکشیده همه قلههای پست و بلند مسجد را فتح کرد، به همه سوراخسنبهها سرک کشید و مهرها را در کامیون کوچکی که همراهمان بود، بار زد. پیرزنها چپچپ نگاهم میکردند. یکی با صدای بلند گفت: مهر من رو کجا میبری؟ و به مهر بزرگی اشاره کرد که روی بار کامیون سبز لم داده بود.
چارپایه شماره سه را دخترم از کجا باید میدانست که مال خانم صادقی است؟ خانم صادقی در اثر استفاده مدام از چارپایه شماره سه، صاحب آن شده بود و هیچکس حق نداشت به آن دست بزند. یکی دوید و دخترم را بلند کرد و چارپایه را یکجای دیگر گذاشت تا خانم صادقی چندثانیه مانده به رکوع اول نماز مغرب، از راه برسد و روی صندلی همیشگیاش بنشیند. حواسم به چارپایههای بلا استفاده ای بود که تا آخر نماز نه نمازگزاری به آنها رجوع کرد، نه طفل وروجکی.
مسجد اصلا مشتری جوان و کودک نداشت. یک پایگاه دلباز و خوش آب و هوا بود برای گعده موسفیدکردهها.
تا صدای نمازخواندن همسرم بلند شد، دخترم کودکانه ذوق زد: آقاجانه و لابلای نمازگزارها دوید خودش را رساند جلوتر از صف اول، جایی که از لای درز شیشهای طبقه بالا، آقاجان دیده میشد.
به گرد پاش نرسیدم و اقامه بستم. خوراکی، اسباببازی و موبایلم را گذاشتم دم دست که اگر برگشت سرگرم شود. تا آخر نماز همانجا ایستاده بود و بابا را نگاه میکرد. بعد سلام هم رو کرد به خانمهایی که یکی در میان در حال غفیله بودند و بااشتیاق گفت: آقاجانه.
هیچکس محل نداد، فقط یکی از خانمها با دست پای دخترم را عقب زد که به مفاتیح بزرگش برخورد نکند.
کملطفی آدمها، ذوق دیدن آقاجانش را کم نکرده بود، آمد نشست کنارم و گفت بابا را دیده که دارد نماز میخواند. داشتم به حرفهاش گوش میکردم، یک نفر زد سر شانهام. خانم مسنی روی صندلی نماز نشسته بود. سلام کردم، بیمقدمه پرسید: سکنجبین بلدین درست کنین؟ خوشحال شدم که از شلوغبازی دخترم گلایه نکرد. لبخند زدم و گفتم: نه همیشه آماده میخریم. پیرزن نگاهش شیشهای بود، لبهاش را کج کرد و گفت: بازاریا همهش اسیده، خودت درست کن. دو شاخه نبات و یک لیوان سرکه... زن بغلدستی حاجخانم، دنباله حرف را گرفت و گفت: با عسل بهتره، البته عسل رو نجوشونید که سمی میشه، فقط گرم کنید، سرکه هم فقط سیب.
آمدم بگویم چشم که پیرزن ادامه داد: روزی یک استکان بده دخترت بخوره، آروم میشه.
برگشتم به دخترم نگاه کردم که داشت بیخیال همه، عکسهای توی گوشیم را ورق میزد. گفتم: مشکلی نداره حاجخانم اقتضای سنشه.
زن بغل دستیش دوباره دوید توی حرف ما: منظور خانم کمالی اینه که بچهتون بیشفعاله، با سکنجبین آروم میشه.
خانمکمالی با پوزخند روی صورتش گفت: بچه آروم دست به صندلی و مهر نمیزنه، پا روی مفاتیح خانم رجبی نمیذاره! پشتک و وارو نمیزنه.
خانم کمالی خبر نداشت که دخترم کلهملق را برای اولینبار، همانشب توی همان مسجد یاد گرفته و مادرش را سر کیف آورده!
آمدم بگویم پس حسنین که وقت سجده، از سر و کول رسول خدا بالا میرفتند... که فقط گفتم چشم.
قرار بود امام جدید مسجد، همسرم باشد. هماندم به شیخ عبدالزهرا پیامک دادم که من خیلی از مسجد خوشم آمده، نمازگزارهایش عالی هستند و از این به بعد من و فاطمهنورا هم هرروز با شما میآییم.
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
#مسجد_دوستدار_کودک
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
مادری که نفرین میکنه و ابروتو میبره
عزیز جان برا یه بارم شده خودت جلوش دربیا،، ببین نه اینکه بااشک و آه، از اون در اومدناااا که تهش نتونه حرف بزنه، موندم چرا توهیچی نمیگی شوهرتم نمیگه؟ چرا؟ جلوش دربیا وکلا از زندگیت حذفش کن وقتی برات مادری نکرده و نمیکنه، خودم یکی از مخالفان سرسخت قطع رابطه با خانواده یا خانوده شوهرم، اما این یکی اینجور که شما میگی شورش درآورده، فقط و فقط یه بار برای همیشه جوابش بده و تمام، مگه چقدر عمر میکنی که میخوای این همه جنگ عصاب تحمل کنی آخه، برو با شوهر و بچت خوش باش، فرداها همین مادر شوهرتو ازت دلسرد کرد و گذاشت رفت، عذرمیخوام هزار ویک راه نادرست و هزارو یک حرف نابه جا رو باید بیش از این تحمل کنی عزیزم، شوهر و زندگیتو دریاب، من بخاطر زندگیم و شوهرم تو دهن شیر میرم شما چطور نشستی و جلز ولز میکنی اما جلوش درنمیایی، همینجور پیش بره فاتحه زندگیت خونده اس، فرداها کاسه چه کنم دستت نگیری، بزنی به سر خودت که چرا کوتاه اومدم، از من گفتن بود، اعتماد به نفست رو مادرت ازت گرفته که نمیتونی جوابش بدی اما سعی کن بخاطر شوهر زحمت کشت اعتماد به نفست برگردونی 🐣🐥🐣
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
آدم هایِ بی معرفتی هستیم !
زود برایِ هم تکراری می شویم، زود از هم خسته می شویم.
انگار عاشق شدن را یادمان نداده اند، پای حرف ماندن را، وفاداری را یادمان نداده اند.
اولش برای به دست آوردنِ هم ، به هر دری می زنیم، به هم که رسیدیم مقایسه می کنیم، دنبالِ عیب هایِ هم می گردیم و راحت از هم سیر می شویم.
انصافا که آدم های بی اراده و سر درگمی هستیم. به حرف و قول هایمان هیچ اعتباری نیست.
ما یک مشت بازنده ایم که انتقامِ نداشته هایمان را از رابطه ها و آدم های بی گناه می گیریم.
-نرگس صرافیان طوفان
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
✅ تو انتخاب کن...
حضرت صادق- عليه السّلام- مردى را ديد كه برايش دخترى به دنيا آمد، به همين خاطر ناراحت و غضبناك بود.
✨فرمودند: «اگر خداوند متعال به تو بگويد: من برايت انتخاب كنم يا تو؟ چه مىگويى؟» گفت: مىگويم: پروردگارا! تو انتخاب كن، فرمودند: «الان خداوند برايت (دختر) انتخاب كرده (پس چرا ناراحتى؟ )»
✨سپس فرمودند: پسر بچهاى كه حضرت خضر به امر پروردگار او را كشته بود كه قرآن كريم مىفرمايد: فَأَرَدْنٰا أَنْ يُبْدِلَهُمٰا رَبُّهُمٰا خَيْراً مِنْهُ زَكٰاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً. «اراده كرديم كه براى پدر و مادرش، فرزندى پاكتر و مهربانتر نصيبشان گردد» خداوند متعال به جاى آن پسر، دخترى به آنان داد كه از نسل آن دختر، هفتاد پيامبر به دنيا آمدند.
📚 آیین بندگی و نیایش، ترجمهی کتاب عدة الداعی، ابن فهد حلی رحمة الله علیه
#جنسیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
وقتی یه رابطهای تموم شد؛
+ گفتن این حرف که؛ ”بیا دوست معمولی باشیم!؛ هرازگاهی میشه همدیگه رو ببینیم!؛ میشه گاهی بهت پیام بدم و حرف بزنیم! و بیا کم کم تمومش کنیم!“، تنها به تداوم درد کمک میکنه نه به تسکینش.
همونطور که قبلا هم گفتم؛
آدم میتونه با دوست معمولیش وارد رابطه بشه، اما «بیا دوست معمولی باشیم!» واسه کسی که یه زمانی باهاش تو رابطه عاطفی بودی، علناً غیر ممکن و به نوعی خودفریبیه"…
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
❤️ با ۵ تکنیک روانشناسی سیاه آدما رو خوب بشناس :
❤️۱- آدمایی که زیاد حرف نمیزنن به دو دسته تقسیم میشن ممکنه یا خیلی آدم های ساده ای باشن یا فوق العاده شخصیت عمیقی داشته باشن
💛۲- کسایی که دیگران رو مجبور به کاری نمیکنن خودشونم خوششون نمیاد مجبور به کاری بشن
😄۳- کسایی که معمولا ارتباط چشمی برقرار نمیکنن یا سریع نگاهشون رو میدزدن یا اعتماد به نفسشون پایینه و حس امنیت نمیکنن یا دارن یه چیزی رو مخفی میکنن
💚۴- کسایی که عاشق اینن که همش غرغر و ناله کنن انتقاد پذیر نیستن و به نظر دیگران اهمیت نمیدن
💙۵- کسایی که راجب دیگران غیبت میکنن یا قضاوت میکنن و بد میگن اعتماد به نفس خیلی پایینی دارن و میخوان یه جوری از خودشون محافظت کنن از این طریق
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#فضیلت_آیهالکرسی
🍃🍂 اجابت حاجت 🍃🍂
🖊 پیامبر اڪرم ص ؛
جهت اجابت حاجت و نیل
به آرزوها آیةالکرسے بخوانید
ڪه هر ڪس چنین ڪند
حاجتش بر آید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#عاشقانه_برای_همسرم
منتظر شنیدنِ " دوستت دارم "
از زبانِ تو نیستم
من کلامِ عاشقانه تر
و مَردانه تری سراغ دارم
که به صدایت هم بیشتر می آید
وقتی گوشم را
به دهانت نزدیک می کنم
عمدا میخواهم بشنوم
که میگویی : " هستم "
که این عاشقانه ترین و
محکم ترین حرف دنیاست
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#استاد_تراشیون
بچه ها وقتی به دنیا میآیند، در اوج وابستگی هستند. حتی اگر مگسی روی صورت آنها بنشیند باید آن را بپرانیم یا وقتی شیر میخورند نمیتوانند باد گلوی خود را خارج کنند و باید کمکشان کنیم. یعنی تا این حد وابسته هستند.
مدل تربیت صحیح این است که هر چه سن بیشتر میشود، وابستگی کمتر شود. مثلاً بچّه در سن ۳-۴ سالگی خودش باید بتواند غذایش را بخورد، جوراب و لباسهای ساده و بدون دکمهاش را بپوشد.
اگر مادری در سن سه سالگی بشقاب دست میگیرد و دنبال بچه راه میافتد که غذا بخورد، معلوم است که در وضعیت طبیعی نیست!
باید از دو سالگی بشقاب را جلوی بچه گذاشت تا خودش غذایش را بخورد. اگر هم غذا را ریخت هم مهم نیست، این زمین خوردنها مقدمه بلند شدن است.
اما اگر مادری میخواهد بچهاش همیشه صاف و اتو کشیده باشد، نمیتواند بچه را به سمت استقلال رفتاری ببرد...
#تربیت_فرزند
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه..
با سلام خدمت اونایی که حرف هام رو میخونن من ۱۶ سالگی ازدواج کردم و ۱۷ عروسی و ۱۸ باردار بودم که دخترم به دنیا اومد
اون موقع هم اصلا میونم با شوهرم خوب نبود، ازدواج سنتی نه دیده بودم نه چیزی،
به هر حال موقع بارداریم مامانم اینا رفته بود یه شهر دیگه ،
مادر شوهرم بهم اهمیت نمیداد اصلا ،
دختر اون هم باردار بود به اون میرسید ،
در کل من ۹ ماه رو پشت سر گذاشتم هر روز گریه تنهایی،
شوهرمم اصلا اهمیت نمیداد ،
دخترم به دنیا اومد همشون اومدن ای نومه و چی بلند شدم در رو باز کردم همه رو انداختم بیرون😁
گفتم برین اون موقع نیومدین الان هم نمیخواد دیگه خودم بزرگش کردم با ۶ ماه گریش ،
خدا رو شکر شوهرمم اخلاقش درست شدباعثش دخترم شد 😍
الان هم راضی هم هیچ کدوم هم نمیذارم خونه 😄😊 از خدا برا همه زندگی آروم و خوبی آرزو دارم
ببخشید سرتون رو درد آوردم ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿