سلام گلی جان. خدا قوت بهت❤️ممنونم بذاری حرفامو کانال...
روزی که همسرم اومد خواستگاری ام،یکی از دلایلی که قبول کردم این بود که شنیده بودم به مادرشون کمک میکنن ولی درکی از این نداشتم که شاید وابستگیه و زیادیش هم خوب نیست...
الان که 3ساله توی زندگی ام، واقعا اذیت میشم که میبینم همیشه حق با خانواده اشه و من آدم بده ی همه ی اتفاقام... تا یه اتفاقی می افته میگه تو چرا اینجوری هستی تو چرا اونجوری هستی... خودم هم بعضی مواقع به خودم شک میکنم از بس اینجوری بهم میگه درحالیکه خودم میبینم که چقدر حسادتم نسبت به آدما کمه و چقدر از خوشحالی بقیه خوشحال میشم... همیشه توی همه چی مقصر منم و اون و بقیه پیغمبرن
من که توی شهرمون همه آرزوشون بودم و چقدر اعتمادبه نفس داشتم و چقدر سعی میکردم از همه لحاظ رشد کنم و الان انقد اعتماد به نفسم کم شده که چند وقته یه دوره خیاطی و پارچه خریدم ،دست به پارچه نمیتونم بزنم و خیلی چیزای دیگه که میدونم مال له شدن شخصیت و اعتماد به نفسمه...من توی زندگی مثلا جداگانه ای که دارم باید واسه اینکه بعدازظهر میخوابم به همه جواب پس بدم،واسه اینکه گوشی خریدم به عالم و آدم جواب پس بدم و...
همسرم همیشه از زندگی خودمون کم میزاره واسه خانواده اش، ما الان یه ماشین داریم از خودمون که واسه کاری که با داداشاش شریکه استفاده میشه و یه ماشین که شوهرم باهاش بار میبره و الان برادرشوهر میخواد ماشینش بفروشه و شوهرم داره کلی خرده ریز میفروشه که اونو برداره حتی به بابام هم گفتع پول بهش بده ... چرا فقط به دلیل اینکه ماشین توی دست و پای اونا باشه، همین الان که دارم پیام مینویسم یکیش دست یه برادرشوهره، یکیش هم که به اصطلاح خریدیم تازه دست یکی دیگه و اولی هم که مال کاروباره همیشه
با همسرم بحثمه میگم ما ماشین واسه چی میخوایم ، میگه تو حسودی که اونا هم استفاده کنن ، آخه وقتی پول نداریم و باید طلا بفروشیم و قرض بگیریم و ... چرا باید بخریم که اصلا جا هم نداریم بزاریم و هر دفعه خونه یکیشون باشن
....🙄هم من توی خونه ای بزرگ شدم که سیاست یاد ندارم و هم همسرم سواد مالی نداره و سواد ازدواج هم نداشته و درکش نمیرسیده و انقدری هم حق به جانب حرف میزنه که هر دفعه میگم نکنه واقعا مشکل از منه و من آدم بدی ام.
انقد اذیتم که همه اش فکر میکنم بچه دار نشم و شغل خونگی راه بندازم و درآمدم که به حدی رسید جدا بشم 😭 البته درآمد خونگی هم داشتم ولی انقدر دخالت کردن و به پروپام پیچیدن که بی خیالش شدم
به خدا ضعف اعصاب گرفتم اگه بخوام از کاراش بگم که یه عمره ... مادر و پدر من هم از روز عقد به بعد، دیگه انگار یه مالی داشتن و فروختن، نه یه ذره طرفداری کردن ،نه پشتم بودن که شوهرم حس کنه منم کسی رو دارم، الآنم میگه بخوای قهر هم کنی بابات راهت نمیده خودت برمیگردی
چجوری زندگی ام خودم تو دست بگیرم؟ به خدا نمیکشم دیگه،اصلا مشورت هم نمیکنه ولی من بخوام آب بخورم بهش میگم ،اجازه نمیگیرم ولی میگم و تا وقتی خودمون دو تا باشیم همه چی خوبه ولی یه ذره که بقیه دخالت کنن خودم میفهمم که بقیه پرش کردن
چقدر طولانی شد، امیدوارم همگی لبتون خندون باشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
💌در سبک زندگیتان بنا را بر این بگذارید که در ارتباطات، انتخابات و چینشهای فکریتان گناه نباشد....
هر چند که ظاهرش خیر و ثواب باشد.
پیامبر به جوانی که میخواست در جهاد مستحبی شرکت کند، فرمودند:
برو به پدر و مادرت برس.
اگه میخواهید به زیارت بروید، مسجد بروید، مواظب باشید، خانواده به خاطر شما، به مشقت و سختی نیوفتند.
که اگر غیر این باشد، نوری از این زیارت نصیبت شما نمیشود.
ایت الله بهجت میفرمودند: اگر خانوادتون در مشقت بود، و شما لازمه کمک حالشون باشید و مونس اونها باشید، کلاس من نیایید.
متاسفانه ما خیلی علاقه مند به این مستحباتی هستیم، که نوری در اونها نیست و باعث زحمت افتادن دیگران میشود.
💚مومن از کعبه حرمتش بالاتر است
وقتی دیگران و در سختی قرار میدید مثل همسر پدر و مادر و میرید دنبال درس و نماز و زیارت و دعا
آن دعا و زیارت نه تنها رشدتان نمیدهد، بلکه بیشتر باعث حجاب بین شما و خدا میشه
🌻قاعده مهم در روابط با دیگران👇👇
👌همیشه خودتان را، جای دیگران بگذارید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
ننم با شورو ذوق گفت. .ای به چشم من آرزوی همچین روزی رو دارم ...حالا اون دختر کیه ؟
من شروع کردم به گفتن اینکه شیدا کیه و دختر کیه ..ولی مادرم با شنیدن اسم مادر شیدا کبو د شد ..داد زد. اسمشووونیار ...اسمشوو نیار...گیج شدم. به پاش افتادم. ننه. آخه چرا ...چرا حرفشو نزنم مگه خودت نگفتی آرزو داری من زن بگیرم. .
_:آره آرزو دارم. ولی مجبو ر نیستم برم در خونه هر کس و ناکسی ..
_:چرا آخه. ننه ..بگو منم بدونم ..
-:مادرش ...مادر دختره یه عفر.یتس....اون سالها که آب لوله کشی نشده بود سر چشمه صدبار باهم گیس و گیس کشی کردیم . مادرش سلیطس ..سلیطه! اونو از وقتی میشناسم که دختر بود و حتی ازدواج نکرده بود باور کن ..اینقدری از من بدش میاد که اگه یه سال دیرتر ازدواج میکرد هوو م میشد ! از درو همسایه چند بار شنیده بودم که برای آقات پیغوم پسغوم میفرستاده. ..حالا دختر اونو بگیرم و پای همچین زنی رو به خونم و زندگیم باز کنم ! دیگه حرفشو نزن '!
خلاصه هرچی من گفتم ننم از خر شیطون پیاده نشد وآستین بالا زد تا من از راه به در نشدم برام زن پیدا کنه ...ولی من از فکر شیدا نمیتونستم بیام بیرون ..برای همین تصمیم گرفتم خودم برم خواستگاریش ..دلو به دریا زدم ..پشتم به داشته هام گرم بود. خونه ..ماشین ..در امد ...همه چی داشتم دلیل نداشت نه بشنوم ..بلاخره تنهایی به بهانه اینکه مادرم ناخوش احواله رفتم خواستگاری وگفتم من عاشق دخترشون شدم ..مادرش تا فهمید من پسر کی هستم ..برخلاف مادرم بیشتر روی خوش بهم نشون داد. .مدام پسرم..پسرم کرد. .پدرشم تو یک نگاه فهمیدم بنده موا..ده ! و خیلی زود وا میده. .شروع کردم از خودم گفتن ..به حدی وعده وعید دادم که راضی شدن. ولی مادرش گفت. دخترم بیوه نیست که همینجوری بدم دستت بری. .میگی مادرت ناخوش احواله باشه صبر میکنیم حالش خوب بشه. هروقت با پدرو مادرت تشریف آوردی چشم ...دختر مال تو....
ولی من به حدی بی تاب داشتن شیدا بودم که همونجا گفتم. اگه امشب منو شیدارو محرم هم کنید تا خیالم راحت بشه ..خونه رو به اسمش میزنم ..مهرو امضا میکنم هرکاری بگید میکنم. .با شنیدن پیشنها.دم هردوشون هیجان زده شدن و پدر شیدا ظرف چند روز منو شیدا رو محرممم کر. .و قرار شد این محرمیت بی سرو صدا بمونه تا وقتی که مادرم راضی بشه
تا اینکه ..
سلام به گلی عزیز خسته نباشی
خسته شدم ۴۷ سالمه ازبچگی نه محبت پدر نه مادر دیدیم اصلا یادم نمیاد یه پدرومادر مارا بغل کرده باشه بوس کنند ناز کنند تا یادمه دعوا کتک کاری همدیگر باز پدرم یه دوبار ماراکتک زده ولی مادرم همیشه مارا کتک میزد اصلا محبتی نمیکرد همش دنبال کار خونه مهمان داری بود تا اینکه منو خواهرها برای اینکه ازاین خونه بریم به اونا جواب بله دادیم هیچ کدومون به میل خودمون ازدواج نکردیم حالا زندگی خودمون هیچ که اصلا راضی نیستیم اگه یه پس انداز کوچکی داشتیم باید همشو برای خونه پدرم وسایل میخریدیم یخچال تلویزیون فرش لباس برای پدر مادر تا پدرم زنده بود باز بهتر بود مغازه کوچک بغالی داشت خورد خوراک می اورد بعداز فوت بابام بدبختی هامون صدبرابر شد چون بیمه نداشتن مادرم شهرستان ما همه بچه ها تهران ۴ تا دختر یه پسر مادرم بعداز مرگ پدرم اخلاقش بدتر بد شد دیگه اعصاب برای هیچ کدومون نزاشته همش زنگ میزنه ناله که مر یضم یه کوچک سرما میخوره به همون زنگ میزنه راهمون دوره ۷ ساعت راهه نمیتونیم همش بیاییم هرچی میگیم پول میفرستیم خودت برو دکتر باز کارخودشو میکنه پدرم بیمه نداره خرجی مادرم هم افتاده گردن بچه ها هرماه مبلغی براش واریز میکنیم میاریمش تهران اصلا به فکر تفریح خوش گذرانی نیست تامیرسه ازنوک پاش میگیره درد میکنه متو ببرید دکتر برعکس میاییم شهرستان تا ماها را می بینه هی میگه منو ببرید دکتر هرچی هم میبریم بازیه دردی برای خودش پیدا میکنه تا میرسیم یاباید ببریمش دکتر یا کارهای خونشو بکنیم خونه تکونی کنیم تا می بینه ما بیکار نشستیم اخم میکنه بخدا خسته شدیم شاید همه بگید مادره اره مادرمون با درسته محبت نکرده مارا بزرگ کرده اخه پس کی مابرای خودمون بچه هامون زندگی کنیم
الانم داره الزایمر میگیره همش منفی حرفهای منفی میزنه...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#نکته
🌹روزهای تولد اطرافیانت رو به خاطر بسپار🌹
حتی میتونی برای جلب رضایت و نشون دادن محبتت به اطرافیان،
روز تولدشون رو تو تقویم جیبی یا دفتر چه گوشیت یادداشت کنی.
🔴 مثلا فکر کن اگه یهو به خواهر شوهرت یا جاری یا.... زنگ بزنی تولدش رو تبریک بگی چی میشه؟!!!
😳یا خدا 😳
مگه ممکنه؟؟؟؟
من؟!؟!؟!؟ عمرٱ!!!!!نمیشهههه!!!!!
🔴 چرا بانو!میشه
اگه بدونی ارتباط صمیمی با اطرافیان به خصوص فامیل شوهر چه اثری میتونه تو روابط شما بزاره تعلل نمیکنی !
🔴 فراموش نکنی که محبت سنگ سخت رو هم نرم میکنه!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
باسلام درمورد سوال دوستمون که گفتن یکی از خانمهای محل کار شوهرش به گوشی شوهرش پیام میده
کجایی کی میای حوصلم سر رفته عزیزم واقعا نگرفتی طرف به شوهرت نخ میده وشوهری میدونه ونمخواد تو متوجه علاقه اون زن به خودش بشی تا اول راهن وکار به جاهای دیگه نکشیده بدونه اینکه شوهرت بگی اون دخترو تهدید کن که پاشو از زندگیت بیرون کنه وتهدیدش کن نمیخوام شوهرم چیزی بفهمه وگرنه میام درخونتون به خانوادت میگم از این به بعد هم بیشتر مواظبشون باش اگه شوهرت فهمید مهم نیست بگو من زنم جنسمو میشناسم کاری کن بیرونش کنن کشیدم خودم ولی زود دمشونو چیدم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
براخانمی که باردارن ومشکلات زخم وهمورید دارن....
کرم آنتی فیشر از داروخانه بگیرن استفاده کنن تاجلوی درد وخونریریشون گرفته بشه ومسهل منیزیم اکساید وخیسانده ی انجیر وگلابی هم برایبوستشون کمک کننده است
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#سیاست_زنانه
الماس بانوی عزیز 💎
🔖القای ما خانم ها روی آقایـــــون
خیـــــــــــلی خیــــــــلی اثـــــرگــــــــذاره👌
حواست باشه که وقتی دائما میری
جلو همسرت و ازش میــــپرسی 👇
📌منــــــو دوست داری؟!
📌هــــمه چی خــــــوبه؟!
📌واقعا من خوشگلم ؟!
📌هیـــــکلم خـــــــــــــوبه؟!
👈داری قلقلکش میدی که به این
فکر کنه که شایدم واقــعا ایـــــن زن
خوبِ خوب نیســــــــتا 🧐شایـــــــد یه
ایرادی داره!!!😞😒 هنـــوز خودش
باور نداره دوست داشتنیه چطـــــــوری
من دوسش داشته باشم پس ؟😇
✅ اتـــــــفاقا برعکس این مدل رو👆
که سبک رفتاری #خانــم_بی_سیاسته
باید انجام بدین ✌️☺️
مثلا هر چند وقت یکبار برو جلو آینه🪞
در حالـــــی که همـــــــــــسرتم بشنــــــــــــوه
با اطمینان و اعتماد به نفـــــــــــــس کامل
قربون صـــــــــدقه خودت بــرو و از خودت
تعریـــــــف کـــــــــــن ☺️😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم خسته نباشید.. برای دخترخانم 17ساله اندیمشکی که جایی رو بلد نیست.
. عزیزم شما تو گوگل بزنید تا تو اسنپ یابرنامه بلد فرقی نداره همه ادرسهارو برات بالا میاره اندیمشک شهرکوچکی هست راحت میتونی هرجایی رو که میخای پیدا کنی.. مثلا ساختمان پزشکان از بازار که میری سمت ساختمان سرراهته.. کلینیک پاستورهم هست همه دکتری هست وقتی بری بگی برای فلان مشکلم اومدم خودشون راهنماییت میکن.. من اندیمشکی نیستم اما چندباری که اومدم همه جاشو بلدم سخت نیست عزیزم موفق باشی❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#سوال_ارسالی_اعضا
سلام گلی خانم عزیز بی زحمت حتما بزارگروه تا دوستان بتونن یه راهکاری راهنمایی کنن.
من ۳۱سالمه دوتا بچه دارم همسرم یه مغازه گلفروشی گلهای آپارتمانی داره
درآمدمون فقط ازهمین مغازه بود خیلی خوب بود درآمدمون هیچ مشکلی نداشتیم
الان خیلی ناجورشده یعنی درآمدمون کم شده قرض داریم. هنوز۱۲ساله مستاجریم
هرکارمیکنیم نمیتونیم پولی سرهم کنیم خانه بگیریم بعضی وقتا واسه پول نونمون میمونیم. جای دعا نویس رفتم میگه دعاتون کردن جلوی درامدتون بستن. دعا نویس یه دعایی دادباطلش کرد.
همش باخودم فکر میکنم که. آخه تاکی باید سختی بکشیم. آخه چرا نمیشه یه وامی بگیریم که یه خانه کوچک بگیریم .
به هردری زدیم نشد
واینکه ماتوی شهر زندگی میکردیم.
ازشهرامدیم روستا زندگی میکنیم.
همسرم مشهدهست درمغازه
هفته ای دوبارمیادروستا.
آنقدر همسرم به مادرش پدرش برادراش خواهراش کمک کرده
هیچ وقت منو همسرم بدکسی نخواستیم.
من نمیدونم چکارکنیم. دوستان عزیز یه راهکاری راهنمایی کنید ممنونم.
منم باشم مامان دوتاعشق
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿