سلام وقت همگی بخیر و خوشی دختر گلم که سال دوازدهمی هستی و امسال ان شاءالله قرار کنکور بدی و ی کوچولو تنبلی میکنی عزیزم استرس تعطیل کن . دوم بهتر ک مشاور بگیری ک ی برنانه ریزی دقیق بهت بده .مدام با پشتیبانت در تماس باشی ماهی هر وقت از اب بگیری تازه اس خیلی عقب نیوفتادی هدف گذاری برای خودت مشخص کن اول صبح شکرگذاریت بنویس . با نام و یاد خدا شروع کن درس خوندن . کتاب های مورد نیاز و ضروریت الان از سایت دیوار بخر چون مناسب تر برات میفته برای کنکور هم فرهنگیان شرکت کن هم مهندسی ها ۲ تاشانس خودت باید امتحان کنی نمیشه بگی فقط یکی ثبت نام کنی معلوم نیست ایا قبول بشی یا نه . اردیبهشت ی کنکور داری ک ۲ تا دفترچه بهت میدن یکی برای فرهنگیان و یکی هم تخصصی رشته خودت . امسال هم حسابی عمومی ها تومدرسه عالی بخون که نمرات دینی و عربی و فارسی ۲۰ یا نزدیک ۲۰ بشه خیلیییییییی تو کنکورت تاثیر میزاره بخصوص دینی که ضریبش12هست . و خلاصه کلام سردر گمی بیا بیرون دختر قشنگم پیام منو خوندی . دیگه خودت محدود کن ب گوشی دست گرفتن ان شاءالله دانشگاه قبول شدی وقت برای گوشی بازی زیاد داری مثلا اخر شبی موقع خواب وقتی گوشی دستت بگیر . کلا خاموش کن بزار کنار دعا مطالعه بنویس جلو دیدت باشه قبل درس خوندن دعا بخون . خسته شدی پاشو ی اب ب صورتت بزن ی چیزی بخور . از جو خونه و رفت و امد ها هم کلا جدا بشو فقط فقط به کتابات برس . اگر کلاس کنکور هم نرفتی فدای سرت . خواستی به ادمین جان پیام بده ایدی منو بهت بده تا بهت بگم افلاین دانلودشون کنی چ اساتدیدی برای چ درسی بخونی که واقعاااااا عالی هستن کنکور که فقط پول خرج کردن نیست یه اراده قوی میخواد بعد هم توکل بخدا ان شاءالله همه بچهای ایران زمین موفق و سربلند باشن منم که معرف حضور همگی هستم 😉 ننه علی اهوازی😘 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام خدمت اعضای کانال ی راهنمایی میخاستم من اعضای خونواده م باهام بد شدن مادرم همش پشت برادرم رو میگیره خودشون میخاستن برای برادرم گوشی بخرن دعواشون شد من بهشون گفتم آروم باشین و میخاستم پادر میانی کنم اما همه دعوا رو گردن من انداختن حتا پدرم هم میخاس بهم آسیب بزنه برادرم جلوشو گرفت یک ماهه جیگرم خونه😭 برادرم بد قلقی میکنه ب مادرم میگم مادرم میگه خوب کاری میکنه خودم گفتم این طور باهات رفتار کنه چون برادرم کوچکتر از منه و سرکار میره مادرم تیکه میندازه میگه اون سرکار میره کاری باهاش نداشته بزار هرکاری میخاد بکنه خیلی بین من و اون فرق میزارن من ک دخترم ۱۸ ساله ب برادرم که ۱۲ سالشه بد حرف میزنم کلی بم توهین میکنن ازش حمایت میکنن من واقن از نظر روحی داغونم عموی عوضی همش مزاحم میشه درخاست دوستی بهم میده به پدرم میگم بیا تو پیوی بهش بگو مزاحم نشه یه خورده تهدیدش کن بابام میگه به من چه دخالت نمیکنم😢 اصن انگار مردهای فامیل ما بی غیرتن نمیتونن از ناموسشان دفاع کنن بعد از اون افسرده شدم حتا ب پدرم دلخوش نیستم کسی که پدر نداره حداقل میدونه که پدر نداره و کسی نیس ازش دفاع کنه اما من چی؟ من حتی دیروز از پدرم سر یک شوخی کوچیک کتک خوردم بابام تو خونه به ما زور میگه اما نمیتونه از دختر و خانواده ش توی بیرون خونواده دفاع کنه مادرم هم خیلی بدجنسه دیروز پدرمو پر کرد و این اتفاق افتاد😢 اصلن از همه خونواده خسته شدم حتی مادربزرگ مادریم هم رفتیم خونه ش بهم تیکه میندازه 😢 مادرم بی دلیل باهام دعوامیکنه بعد حرفای زشت بارم میکنه منم یک کلمه باهاش بحث میکنم سریع میره ب بابام میگه حرفای خودشو قایم میکنه و ب بابام نمیگه برادرم از مادرم یاد گرفته بهم بد وبیراه میگه من حتی چندبار با مادرم خیلی محترمانه صبحت کردم ولی فرداش دوباره یک بحث جدید راه میندازه من دیروز داشتم صبحونه میخوردم داداشم حرف زشتی بهم زد منم جوابشو دادم مادرم ب جای اینکه برادرم رو دعوا کنه میخاست منو بزنه کلی نفرینم کرد انگار من حرف بد زدم 😔سر قضیه عموم همش بهم میگ ☘☘☘☘☘☘☘ باسلام به همگی🌹🙏 عزیز دل کاملا مشخصه خانواده اشفته ای داری خدا صبرت بده واقعا سخته گلم چاره ای نداری باید خودت را ازاین خانواده و عموی هیزت محافظت کنی از خدا می خوام خودش پاسدار نجابت و پاکی تو با شه، خیلی دلم لرزید و نگرانت شدم ازاین خانواده انتظار کمک و همدردی نداشته باش ، خیلی باهاشون قاطی نشو سرت به کار خودت باشه ، تنها یی دراین جور موارد فضیلت حساب می شه دعا می کنیم زودتر ازدواج کنی و ازاون نکبت کده خلاص بشی سعی کن زیاد سوره یاسین بخونی روزی یکبار چون این سوره موکلین قوی داره که مواظبت می شن برات دعا می کنم دختر گلم🌺🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #چالش_عشق_اول ‌‌

سلام خسته نباشید درباره چالش عشق اول ... فکر کنم 8 یا 9 سالم بود که عاشق پسر داییم شدم البته که اسمش عشق نیست و هوسه .... ما تو روستا زندگی میکنیم آره چون اون موقع ها زیاد میومد خونمون تا با داداشم که تقریبا همسن بودن بازی کنن ...از بس میومد خونمون واسه خودم خیال پردازی میکردم که شوهرم شده و باهاش حرف های عاشقانه میزدم .. کلاس چهارم ابتدایی بودم که یه پسره هم سن خودم واسم یه گل رز قرمز خیلی خوشگل آورد و یکاره😐 دم در مدرسه گل رو گرفت جلوم منم 😏 همینجوری نگاش کردم و رفتم ولی خدایی گلش خیلی خوشگل بود چون اون موقع ها زیاد از این گلها تو روستا نبودن یه چندتا دخترا که دیده بودن هی میگفتن حیفه گلِ هستا برو بگیر بیا بده به ما😒منم عصبانی شدم و گفتم😠 هرکی گل میخواد خودش بره ازش بگیره به من چه بعدش با حالت قهر رفتم سرکلاس ولی استرس داشتم نکنه یکی به بابام یا داداشام بگه که اگه فهمیده بودن تیکه بزرگم گوشم بود... خلاصه که هیچ کدوم نشد وقتی 18 سالم بود رفتم مشهد از آقا امام رضا خواستم یه شوهر خوب پیدا بشه برام نمیدونم چرا فازم فقط ازدواج کردن بود🤦🏻‍♀🤕 که حلال و حرام سرش بشه .. و بالاخره دعام مستجاب شد و من در تولد 19 سالگیم به صورت سنتی و با عقل و منطق ازدواج کردم هزار بار خدا روشکر میکنم که اون قبلی ها نشد درسته که شوهرم منم یه اخلاقای بدی داره ولی خوبیهاش بیشتره ولی سخت گیریهاش خیلی اذیتم کرده که اونم دیگه به امید خدا تحمل میکنم خیلی مشکل داریم ولی بزرگترینش بچه دارنشدن من هست خیلی سال خست ازدواج کردیم ولی بچه ندارم التماس دعا از همه دوستان دارم به من روسیاه هم دعا کنید تا خدا دامنم روسبز کنه🙏🏼🌺 انشاالله 🤲 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🪻بچه که بودم خیال می‌کردم چطور کسی طلاق می‌گیره ؟ ‌

🪻بچه که بودم خیال می‌کردم چطور کسی طلاق می‌گیره ؟ قطعا که عشق حاصل نااگاهی و دیدن از دور است. هرقدر نزدیکتر شوی خال‌ها، لک‌ها، جای زخم‌ها، رد چاق شدن‌ها، جای عبور سال‌ها و ایام، خط اخم و لبخند، منافذ باز و سفیدی مو و لکه دندان و خال چشم و بوی عرق و شوره سر هم معلوم‌تر می‌شود. باید بعدش ببینی گرمای ابن بغل به همه این زشتی‌ها می‌ارزیده یا نه‌؟ یا باید از همان دور و از روزنه اتاق خودت برای او که سر درآورده از روزنه اتاقش دست تکان دهی و لبخند بزنی و صبح بخیر بگویی... راستش آفتاب هم از نزدیک و بی عینک و بی اس‌پی‌اف آدم را کور و جزغاله می‌کند. بنی بشر که جای خود... کودک که بودم خیال می‌کردم چطور کسی طلاق می‌گیرد. فکر می‌کردم دو تا آدم که زیر و بالای هم را دیده‌اند، با هم شریکی بچه دارند، از لیوان هم آب خورده‌اند و بدتر از همه چسبیده به هم خوابیده‌اند، چطور می‌توانند بشوند غریبه؟ پس آن لحظات خوش و آن خاطره‌ها و تاریخی که با هم توی یک خانه سپری کرده بودند چه؟ چطور می‌شود مردی زنش را با دامن کوتاه و پیراهن یقه باز و آستین حلقه‌ای ببیند و او را ببوسد و زن برای مرد پلو و خورش بپزد و یکهو از یک روزی بشوند غریبه؟ بزرگتر که شدم فهمیدم چیزی که همه‌ی هم‌سری‌ها و هم‌بستری‌ها و هم‌راز بودن‌ها و هم‌خانگی‌ها و هم‌سفر بودن‌ها را می‌شورد و می‌برد زبان آدم است. کلمه‌هاش. کلمه‌ها آدم می‌کشد. و این زبان در دهان آدم‌ها به قدر دادن شمشیر آخته به دست کودکی شیطان و حرف‌نشو، خطرناک است‌. حتی دهشتناک. مراقب باشیم با زبانمان به کی و کجایش را زخم می‌زنیم مبادا از آغوش جهان، یکی کم شود. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #چالش_عشق_اول ‌

سلام گلی خانوم اینی که می‌خوام تعریف کنم شاید هم مربوط به چالش ازدواج اجباری باشه هم عشق اول، داستان زندگی خواهرمو میگم ،پدر من خیلی آدم حساس و خشکی هست که یه حرفی که بزنه برگشت نداره، خواهرم ۱۸ سالش که بود با یکی از فامیلای پدرم فرار کرد منکه بچه بودم ولی همه مات و مبهوت موندن که دختر به اون آرومی چطور فرار کرد، پدرم خواهرمو برای همیشه ترد کرد حتی برای عقد که اجازه ی پدر لازمه به زور بردنش، نه جهیزیه ای نه چیزی مادرشوهرش خیلی اذیتش میکرد یعنی چون هیچکس پشتش نبود همه اذیتش میکردن طفلک مادرم که این چیزا به گوشش میرسید😢😢😢 سه تا بچه به دنیا آورد بی کس و تنها و عروسی برادرام و من هم نیومد، برادرام که ازدواج کردن و مستقل شدن باهاش رفت و آمد کردن ولی شوهرش اونم نمیزاره هر بار یه دعوایی کتک کاری راه میندازه کلا شوهرشو پدرم فامیل هستن و یه اخلاق دارن الان خواهرم با یه برادرم کمو بیش رفت و آمد داره بارها کتک خورد قهر کرد رفت خونه برادرم ولی با اینکه پشتش بودن طلاق نگرفت پدرم هم میدونست آخرش برگشت گفت من میدونم دخترم طلاق نمیگیره بزارین بشین بچه هاشو بزرگ کنه، الان یه آرامش نسبی داره به اینصورت که اصلا با شوهرش کاری نداره در واقع راه مادرمو در پیش گرفته نه اعتراضی می‌کنه نه حرفی میزنه که مبادا شوهرش عصبی بشه بچه هاشم اونطوری تربیت کرده دختر بزرگش ۲۵ سالشه خواهرم ۲۸ ساله که ازدواج کرده و در حسرت خونه ی پدریه منم ازدواج کردم ولی بامن هم قایمکی با تلفن در ارتباطه، اشکام سرازیر شدن چرا باید دوتا مرد برای رابطه ی مادرو دختری و خواهری و غیره تصمیم بگیرن منکه دلم لک میزنه برای بغل کردن خواهرم ببینین مادرم چه عذابیو تحمل میکنه😔😔😔😔😔 اینم بگم به خاطر این جریاناتی که برای خواهرم پیش اومد من همیشه از عشق و عاشقی ترسیدم عشقی هم تجربه نکردم یه بار ۱۸ سالم بود یه خواستگار برام اومد من روحمم خبر نداشت پدرم یه دعوایی راه انداخت بیاو ببین به مادرم می‌گفت آره تو با همسایه دست به یکی کردی دخترتو شوهر بدی، دیگه گذشت منم از همه فراری بودم ولی بعدها دیگه مشکلی نداشت هر خواستگاری که برام میومد می‌گفت بشین خودت باهاش حرف بزن ببین چطوریه، ولی با اینکه دانشگاه هم رفتم هیچوقت جرات نکردم با جنس مخالفی ارتباط بگیرم وقتی ام ۲۵ سالم شد با همسرم به صورت کاملا سنتی ازدواج کردم خداروشکر از زندگیم‌ راضی ام، خانواده ام هم خیلی شوهرمو دوست دارن و رابطه شون خوبه، ولی من همیشه یه چیزی ته دلمه میگم کاش منم یه عشق و عاشقیو تجربه میکردم . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii تجربه تلخ خانوم کانالمون ‌

سلام گلی جان ازت خواهش میکنم پیام منو بزار گروه شاید راه کاری باشه برای دیگران من ۴۳ سالم هست از سال ۷۳ که عقد کردم زجرو عذاب کشیدم تا الان هیچ راهیم ندارم خانما خواستم یه تجربه از زندگی خودم گرفتم براتون بگم عزیزان اگه زندگیتون تلخ ود ارین میسوزین و میسازین اگر کسی هست حمایتتون کنه همین الان تکلیف خودتون رو روشن کنید صبر نکنید بچه ها بزرگ بشن من همین اشتباه رو کردم از سال ۷۵ داری با مردی زندگی میکنم که هر روزش برام عذاب بوده آنقدر کتک خوردم صندلی چوبی تو سرم خورد کرد چی بگم براتون اگه همه جزئیات زندگیمو براتون بگم به حالم خون گریه میکنید متاسفانه در سن کم نا خواسته‌ باردار شدم تهمت هاش بهم بیشتر بیشتر شد ودیگه نشد جدا بشم یعنی خودم که سنی نداشتم هیچ کسی به دادم نرسید هر بار که به قهر میرفتم خونه پدرم یکی واسطه میشد برمیگشتم به خاطر اینکه یه بچه داشتم و دوتا خواهر کوچکتر از خودم که شوهر نکرده بودن فکر میکردن اگه من طلاق بگیرم باعث میشه اون دوتا خواستگاری نداشته باشن حالا اونا جفتشون سر زندگیشون هستن خوشبخت من بیچاره دارم با بدبختی میسوزم چاره‌ای ندارم بعد از دنیا اومدن بچه اولم ۷ سال گدشت هر چی به شوهرم التماس میکردم دیگه بچه نمیخوام بریم بدون اینکه کسی بفهمه جدا بشیم قبول نکرد یعنی یه بار رفتیم تا توافقی جدا بشیم ولی دادگاه آزمون شاهد می خواست ماهم میدونستیم اگه به خانواده هامون بگیم نمیزارن جدا بشیم بازم سوختیم هر چقدر التماس کروم به شوهرم که دیگه بچه نمیخوام قبول نکرد همیشه به این امید بودم که بچه اولم بزرگ میشه و خواهرام شوهر میکنن راحت میتونم حدا بشم ولی نشد چون شوهرم قبول نکرد و بچه دوم باردار شدم خلاصه الان با وجود ۳ بچه و داماد هنوز به فکر طلاقم که بازم به فکر آبروی بچه‌ها م هستم ودر ضمن هیچ سر پناهی یا پشتوانه مالی ندارم که بتونم راحت زندگی کنم بدتر از همه اینکه تو روستا زندگی می‌کنیم ... امیدوارم هیچ زنی زجر وعذاب و تهمتهایی که من شنیدم رو نکشه هنوز به امید روزی زندگی میکنم که بتونم روزی تو دادگاه جلو شوهرم وایسم از خودم دفاع کنم چون هیچ وقت از ترسی که ازش داشتم نتونستم از خودم دفاع کنم همیشه سکوت کردم 😭😭 خیلییییییییی سخت درد تهمت خیلیییییییییی خدایا همه چیو واگذار میکنم به خودت اگر تو این دنیا نتوستم خودمو ثابت کنم بی گناه سوختم امیدم به آخرت و تقاس گرفتن او دنیاس😭😭😭😭😭 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ✨تعادل بین زن و مرد در خرج کردن✨ ✅در اسلام سفارش شده است که مرد دست و دلباز باشد و برای امور خانه خسیس نباشد، ⚡️از طرف دیگر تاکید شده است که زن نباید ولخرج باشد، این نوع رابطه می تواند تعادل ایجاد کند ❣امام صادق(ع): بهترین زنان شما زنی است که 🔺دارای بویی خوش 🔺و دست پختی خوب باشد. 🔺هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، 🔺و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿