eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک گفتمان اعضا🍃👇
سلام عزیزم خوبی سلام به بچه های کانل منم تازه با کانل اشنا شدم خیلی خوبه از بعضی تجربه ها خیلی چیزا یاد گرفتم منم مادرم سه فرزند دارم زندگی معمولی دارم ولی اطرافیان زندگی خیلی بهتر از من دارن ولی دریغ از یه کمک نمیدونم با این وضع که کسی به داد کسی نمیرسه ما ادما داریم به کجا میریم الان که دارم مینویسم برا سمیرا داستان خیلی خوشحالم که عمه به این خوبی داره امیدوارم تو زندگیش خوشبخت ترین باشه ببخشید طولانی شد برا ظهور امام زمانم یه صلوات برا منم دعا کنید ممنون میشم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 تـاریخ تـولـد: ۱۳۶۳/۱/۱ مـحل تـولـد: تهران سـن : ۲۹ سـال 💞مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود. چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد، اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد. یک عروسی بدون گناه! که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت.   💢 یک بار به همسرش گفته بود دعا کن شهید شوم. همسرش گفته بود: محمدباقر فقط ۲ ماهه است. اکبر در پاسخ گفت: تمام اجرش برای شماست. شما باید صبر کنید. ۲، ۳ روز مانده به آخرین اعزام با خانواده به منزلشان رفتیم. محمدباقر دو ماهه بود. اکبر روی تربیت فرزندش حساس بود. با آمدن محمدباقر هرجایی به این راحتی ها نمی رفت و هر لقمه ای را به محمدباقر نمی داد. این بچه فقط بغل پدر آروم می شد. گویا محمدباقر دو ماهه هم در یافته بود که پدرش شوق پریدن دارد.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
راستش من وقتی ۱۴ سالم بود عاشق پسر داییم بودم و باهاش رل زدم تا اینکه فهمیدم ی آدم کثافت کار و هو*س بازه اون منو واسه کثافت بازیاش میخواست....🌱🌸 تا اینکه اومد خواستگاریمو منم با مادر بزرگم زندگی میکردم چون تنها بود ... مامان بابام قبول کردن ب بدبختی چون سختگیر بودنو دوس نداشتن من تو ۱۴ سالگی شوهر کنم بلاخره صیغه کردیمو بعد از یک ماه فهمیدم حامله ام هرکاری ک میتونستم کردم تا بندازمش و همین کارم کردم وقتی پسر داییم فهمید خیلی کتکم زد گفت من بچمو میخوام خیلی سختی کشیدم تا اینکه ب کسی نگه و ابرومو نبره وقتی صیغمون تموم شد و قرار بود عقد کنیم من بهش گفتم ک نمیخوامت ولی گفت اگه قبول نکنی ب همه میگم تو ۱۴ سالگی و وقتی صیغم بودی حامله شدی من دیگه واقعا دوسش نداشتم چون خیلی کثیف و بدجنس بود بلاخره ازدواج کردیمو یک سال بعدش یعنی ب تازگی.. از هم جدا شدیم...💔🙃 خواستم بگم لطفا خودتونو دست همچین آدمای کثیفی ندین حتی وقتی عاشقین چون کارشون ک تموم بشع مثل ی دستمال کثیف پرتت میدن💔😊 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک داستان 🌸🍃🍃🍃🍃 اسم من اسماست، دختری مسلمان و عربی ازخانواده ای متواضع. شوهر وخانوادم راخیلی دوست دارم. خدای مهربان همسری مهربان نصیبم کرد. 4 سال پیش برای زندگی به لندن نقل مکان کردیم، خیلی خوشحال بودم و از زندگیم راضی وخشنود. همسرم مرا به همه جای لندن برد. من خوشبخت ترین انسان روی زمین بودم. خداوند به ما "محمد" و "هدیل" عطا کرد. تمام وجودم را در اختیارآنها قرار دادم تا آنها را خوشبخت کنم. همسرم مرد خوب و خانواده دوستی بود. در یک رستوران عربی در لندن مشغول کار بود. 💠 بعد از 2 ماه اتفاقی افتاد که همه زندگی مرا دگرگون کرد، همسرم برام iphone کادو گرفت. کم کم واتساپ مرا جوری مشغول کرد که به خانواده ام توجه کمتری داشتم. همه اوقاتم چت کردن با دوستان مجازی بود! من تاخرخره غرق شده بودم! 4 ماه بعد از دریافت گوشی از شوهرم یکی از شبها که با دوستم مشغول چت بودم. صدایی گفت: ماما! ماما! ماما! صدای پسرم محمد بود. با عصبانیت سرش داد زدم و او را ساکت کردم. 🔥 پسرم ساکت دیگه مزاحمم نشد. بعد از مدتی رفتم تو اتاقشان و دیدم دخترم هدیل رو زمین دراز کشیده و پسرم با گریه بالای سرش نشسته و او را می نگرد. داد زدم چی شده؟ پسرم جواب دادم من چندبار صدات زدم اما تو سرم داد زدی. هدیل نمیدانم چی را بلعیده. نمیتونه نفس بکشه. من هرچه تلاش کردم نتونستم از گلوش خارح کنم! دیوانه وار دخترم راتکان میدادم اما بیفایده بود. آمبولانس اومد و گفت: متاسفم مرا با دختر عزیزم به بیمارستان برای تحقیق بیشتر متتقل کردند. وقتی شوهرم اومد ازمن پرسید که چی شده؟ من کوشش میکردم تا حقیقت راکتمان کنم اما شوهرم حرفهایم را باور نکرد. 💠 من مجبور شدم حقیقت را کامل و بدون کم و کاست برایش بازگو کنم تا هم خودم از عذاب وجدان آسوده شوم و هم خانواده‌ام را ازدست ندم! 🔥 بعد از اینکه حادثه را بازگو کردم، شوهرم که طاقت شنیدن چنین واقعه‌ای را نداشت با فریاد داد زد: تو طلاق هستی. طلاق هستی. طلاق هستی. بعد با گریه بیرون رفت... منِ احمق.. با ندانم کاریهایم.. همه زندگی ام را از دست دادم؛ دخترم، همسرم، خانواده‌ام، وهمه زندگی‌ام را نابود ساختم چون بادوستان فضای مجازی و واتساپ مشغول بودم وخانواده ام و فرزندانم را فدا کردم و به آنها بی توجه بودم..!! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه 🍃👇 مامانها بخونید
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه 🍃👇 مامانها بخونید
منم این تجربه های تلخ آخرو که خوندم خیلی ناراحت شدم من خودم متاهلم ولی بچه ندارم هنوز یه تجربه ای دارم از خواهرمه...🌸🌱 که یه دختر ناز داره حدود ۳ سال و نیم بهش یاد داده هر ادم غریبه ای خواست بوست کنه یا لپتو بکشه نذار اونم یاد گرفته، هرکسی جز اعضای خانواده میخواد بوسش کنه دستشو میذاره لپش و میگه بوسم نکن بهش یادداده که اونجا......یه جای خصوصیه تو نباید بذاری کسی جز من نگاه کنه یا دست بزنه حتی بابایی نباید باهاش دستشویی بری، یا حموم بری یا نباید شلوارتو پیش عمو و دایی دربیاری اونم قربونش برم اینقد رعایت میکنه اگه شلوارشو بخواد عوض کنه بدو بدو میره تو اتاقش صدا میزنه مامان بیا عوض کن حتی خواهرم هیچوقت هیچوقت پوشک دخترشو پیش شوهرش عوض نکرده بنظرم از الان باید یاد داد که هر آدمی یه جای خصوصی داره نباید کسی ببینه و دست بزنه چون بچه ها کوچیکن خیلی متوجه نمیشن رابطه ی ج*نسی رو ولی باید یه حریم شخصی درست کنیم تا متوجه بشن جاهای حساس بدن یعنی چی امیدوارم به دردتون بخوره.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سیاست 🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست 🍃👇
به جا و مناسب از همسرتون تعریف کنید در زندگی و در س.ک.س از رفتار و از حرکاتشون، اونا عاشق شنیدن چنین کلماتی هستن...🌱🌸 شوهرا مثل پسربچه هایی هستن که از خودمون یاد میگیرن و تقلید میکنن... پس تا میتونید مهربون باشید و صبور، حتی اگه حق با شما باشه. با این ترفند به مرور زمان انعکاس رفتارتون رو در وجود شوهرتون خواهید دید. به نظرم آدم باید جوری حرف بزنه که مجبور به معذرت خواهی نشه به قولی جنگی رو که میدونی توش بازنده ای هرگز شروع نکن گاهی وقتا که میدونی حرف زدن فایده نداره صبر کن. چیزی که خیلی مهمه شاداب بودن تو خونس، حتی اگه شاغلی خسته ای نباید اجازه بدیم که شادابی رو تو خونه ازمون بگیره. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 داستان عاشقی مهسان و ماهان....
سلام، در جواب مهسان و ماهان 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 عزیزم اختیار شما دست پدرته و برادرت اختیاری نداره ، اگر شما هم به قاضی بگی که این کار با خواستخودت بوده در مجازاتش قطعاً تاثیر داره گروه مشاوره حقوقی هم هست که وکیل به صورت رایگان مشاوره میده، میتونی کمک بگیری اگر خواستی آیدی منو از همراز جون بگیر تا لینک گروه رو بهت بدم 🌸 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 بشنویم از زبان یک دختر دهه هشتادی
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 بشنویم از زبان یک دختر دهه هشتادی
🌸🍃🌸🍃 من یه دهه هشتادی ام دو تا بچه دارم، ولی هنوز دلم سنگینه از کمبود محبت عمیقی که دارم💔 مادر پدرم طلاق گرفته اند دوازده ساله... یعنی بی پدر بزدگ شدم و بی مادر!!! مادر صمیمی و قابل اعتمادی نداشتم..‌ یعنی یتیمی محض!! چون تک فرزندم... مادرم با اینکه درست مثل پدرم استاد دانشگاهه و مثلا باس فرهنگ و اینا داشته باشه به شکل بیمارگونه ای شکاکه خیلی وحشتناک!! به همه... کلی تهمت الکیِ جنسی(مثلا خودارض... و دوست پسر بازی) و تهمت دزدی خورده ام.. و به خاطرشون کتک های دردناک و آسیب زا ... هیچ موقع برام وقت اختصاصی نداشت... وقت نداشت به سوالم فکر کنه چه برسه جواب بده چرا انتظار دارید باهم خوش می گذرونیم ؟ میگم که نه وقت داشت نه خوش رفتار و فهیم بود که صمیمی باشیم من برای مدرسه رفتن پرواز می کردم با اینکه... حالا بعدا میگم... باس چند بار صداش میزدم چون همه اش سرش تو مقاله و کاغذ بود واسه پول درآوردن و خرج من کردن خرج ؟ یعنی غذای رستورانی و همیشگی و گرنه ما وقت خرید لباس هم رفتن نداشتیم واسه همین من هیچ وقت وسایلی که باس واسه مدرسه به طور جنبی می خریدیم ( کاردستی و..) نداشتم که ببرم و شروع بی نظمی ها و مشق ننوشتن هام بود وقت تفریح و کلاس تقویتی نداشتیم.. چشم و گوشم بسته بود چون تنها تفریحم نشستن تو دفتر کار مامان و خوندن کتاب بود نه تبلت نه تلویزیون... البته از همین یه کارش خوشحالم که تبلت نداد دستم 👍ولی خب دوست ناباب که همونه... دقت کنید مادرها! شنیده ام که اگه بچه رو وقتی تو سن پایین مطیعه هرجا خودت دوست داری دنبال خودت بکشونی اینور و اونور و نظرش رو نخوای!!! فقط یکی از دلایل سرکشی و طغیان نوجوونیشه... واسه من که راسته.. اگر مراقب کارهام بود ، بازرسی و پلیس بازی بود نه محافظت نامحسوس و دلسوزانه مثل یه دوست! افتاد؟؟؟ مثلا از بدبینی هاش بگم ، فکر می کنه پدرم قصد قتلش رو داره... بابام نه شماره مامانم رو داره که یه وقت ردیابی نشیم از رو سیمکارت ، نه آدرس خونه رو داره ، اگر میرفتیم سفر ، از مواد غذایی تو خونه استفاده نمی کرد یا لباس ها رو نمی پوشید تا بشوره!!می گفت ترور بیولوژیک میشم ، اگر می فهمید بابا اومده شهر نزدیک مون(تهران) تا دوهفته آواره بودیم تو امامزاده و حرم و خونه دوست و آشنا!! این یعنی من دوهفته یه بار حموم برم لباس شسته و اتو کشیده واسه مدرسه نداشته باشم کتاب هام خونه جامونده باشه و تحقیر شده باشم واسه آویزون بودن... و در نتیجه هیچ دوستی نداشته باشم ، به قبل که نگاه میکنم من همیشه یا داشتم گدایی می کردم که کسی باهام دوست بشه یا تو اکیپی جا بگیرم یا از اکیپی که خودم به عنوان سر دسته ناباب ها زده بودم طرد می شدم... ناباب ها یعنی بی نظم ها و بعد یعنی گعده های مثبت ۱۸ که البته من باورشون نکردم می گفتم اینا بچه هستن و از خودشون درآورده اند همین حرفم هم معنی داره یعنی نمی دونستم پریود چیه و نیمه شعبانِ کلاس ششم که رفتم غسل توبه کنم از این دورهمی های زشت ، تو حموم... وای... خیلی ترسیدم نمی فهمیدم از کجا داره خون میاد!!😳 واسه چی؟؟ من هیچ چیز نمی دونستم و این خیلی بده خیلی شکستم وقتی روز بعد مامان رخت خوابم رو دید و با القای حس بد بهم گفت انگار یه اتفاق زشت و بد افتاده برام ناراحت بودم که باور نکرده بودم و به بزرگترم مثل مادر اعتماد کرده بودم هیچ شخصیتی برای خودم قائل نبودم و اعتماد به نفس نداشتم پس هم تارک الصلاه بودم هم خودارض... می کردم(که معروفه به مرض تنهایی) این بیشتر از قبل احساس بد بهم می داد و جلوی پیشرفتم رو می گرفت همیشه و همیشه آرزو داشتم که لااقل از معلمهام توجه بگیرم اونا ازم تعریف کنن تا حالم بهتر بشه و بتونم به یکی شون اعتماد کنم و براش ننه من غریبم کنم تا یه بار بغلم کنه💔 این جوری همش ول بودم جلوی دفتر معلمها حتی اگر جای پرتی بود تا یه لحظه ببینندم! یعنی سریش بودن و حقارت بیشتر... به خدا که این دوسال تحصیلی آخرم که به کرونا خورد و ازدواج کرده ام ، ... حالا که می دونم دیگه هیچ وقت شرایط دیده شدن توسط یه معلم رو پیدا نمی کنم داغونم!! چون کسی رو ندارم دلم مادر می خواد... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿