eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
629 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام وقت همگی بخیر و خوشی ان شاءالله خواهر عزیزم که37ساله هستی و از همسرت جدا شدی الان خواستگار داری مجرد و 5سال از خودت کوچکتره گلم ی کلام بگم اشتباه نکن یکبار شکست خوردی بسه دوباره خدای نکرده شکست نخوری اول این اقا مجرد شما مطلقه صاحب ۲ تا بچه اونم دختر16ساله سنی فوق العاده حساس و پرخطر دوم اون آقا32 ساله شما37 ساله و کلی پختگی لازم دارید سوم از همه مهتر از گذشته رنگبن کمانی این اقا مطلع هستی چرا میخوای خودت از چاله بندازی تو چاه چهارم فقط فکر تنهایی و مشکلات خودت هم نباش نگاه ب دخترت بکن چ سنی داره ؟زندگی خودت ک داغون شد حداقل عزیزم عاقلانه تر تصمیم بگیر زندگی و اینده دخترت نابود نشه مسولیت سنگینی بعهده ات هست از گفته هات هم معلوم عقلت میگه نه دلت میگه ازه پس پا رو دلت بزار بگو نه .ان شاءالله ی بخت خوب گیرت میاد کمی حوصله کن میدونم جایی شما نیستم و مشکلات و گرفتاریتون نمیدونم چیه بقول معروف تا با کفش کسی راه نرفتی نمیتدنی قضاوتش کنی مشکل مالی داری کار در منزل انجام بده مثلا سبزی پاک کن بفروش. ترشی درست کن. پیاز داغ درست کن ...... ..هر مشکی داری هزار برابر بهتر از این که خودت اسیر دست کسی بکنی ان شاءالله خبر خوشحالیت به گوش ننه علی برسه 😘 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام دوست عزیزه ۳۴ ساله توروخدا میخوای بری تو زندگی که همینجوری دعوا دارن ومشاجره! چی با خودت فکر کردی که میخوای تو دردسر بندازی خودت رو یعنی اینقدر سخت میگذره اونها نتونستن مشکلشون رو حل کنن وشما میخوای راه حل بشی میگن مومن زرنگ میشه وباهوش عزیزم این از هوشت نیست که میخوای وارد یه جنگ بشی فقط از بی عقلیه کمی دیگه تحمل کن ووارد زندگی کسی نشو نمیگم ال هست وبل نه اما از طرف خودت که هنوز ازدواج نکردی بهت نصیحت میکنم بازم صبر کن جایی برو که جات باشه وبا آرامش بیشتر این راه پره سنگه هنوز آسفالت نشده عینه بیراهه هست شما فقط میونه اون زن ومرد رو بدتر میکنی اما اگه علاقه ای هست اون آقا اول باید زندگی قبلی رو تمام و بعدش برن سراغ دیگری دوتا باهم زیادیش میشه از آینده ای که وارد زندگی کسی شدی بترس @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خانوم کانالمون میگه... سلام عزیزم خوبین باز من اومدم خواستم از عزیزانی که عکس قدیمی تو کانال می فرستن یه تشکر ویژه و خاص کنم که مارو دوباره به اون سالها می برین. دست خودم نیست من عاشق گذشته ها و روزهای رفته ام اخه دهه شصتی ام😬😜. بعد دقت کردین این عکس ها با اینکه نمی شناسیم شخصیت های داخل عکس رو ولی چقدر حس گرم و زندگی بخش دارن مخصوصا اونهایی که پدر و مادرهاشون هم تو عکس هستن اادم از دیدنشون حالش خوب میشه . یهو یادم افتاد چقد زن و شوهر های قدیم خوب بودن نمی تونم بیان کنم چه طوری ولی انگار یه حس خوب، حیا، مهربونی، پاکی تو همه این عکس ها جاریه. چرا یهو اینطور شد زندگیا انقدر سرد و بی روح و بد. و متاسفانه پر از حیانت 😢 گاهی با خودم میگم کاش بیست سی سال زودتر دنیا می اومدم جوونی ام تو دهه 50 تا 80 می بود چقدر خوب میشد.🫠 یادتونه تازه عروس دومادها چقدر باحال و بامزه بودن عروس ها که همش در حال سرخ و سفید شدن بودن دومادها هم سیبیل می ذاشتن با کاکل پفی و پشت مو شلوار پیله دار😁😁 هعییی یادش بخیر @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🌸✨ هرکس ۱۰۵ مرتبه در صبح و ۱۰۱ مرتبه در شب بگوید 《الرحمن》 به ثروت و جاه خواهد رسید✨ 📚 کنز الحسینی ۳۱ ✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii برای خانمی که ۳ماهه زایمان کرده سلام عزیزم با تمام وجودم درکت میکنم من خودم ۴ماه و۱۲روزه زایمان کردم زایمان سختی داشتم وتنهابودم مادرم پیش خواهرم بود چون یک روز قبل من زایمان کرد بعداز زایمان روز دوم گفتند میرم زردی گرفته بستری شدیم ۱هفته بیمارستان بودیم تنها هیچکس کنارمان نبود ملاقات نداشتیم داغون بودم همش گریه میکردم مرخص ک شدم مامانم ۲روز اومد پیشم روز سوم رفت پیش خواهرم چون اوضاعش بدتر ازمن بود بچه اش زودتره دنیا اومد ونارس بود وخواهرم سزارین. من موندم و خودم وباکلی بخیه ودرد نمیدونستم کارهای خودمو بکنم بابچه رو ۲ماه ونیم ک بچه ام شد همین حس های تورو داشتم فقط گریه میکردم هنوز هم‌کمی ادامه داره ولی چکار میشه کرد چندروز رفتم خونه مادرم چندروز هم پدرشوهرم دیدم آخرش نمیشه هیچ جا مثل خونه خود آدم نیست که. به این حالات افسردگی بعداز زایمان میگند سعی کن به خودت روحیه بدی آهنگ گوش کن وخودت بابچه ات سرگرم کن تا مشغول باشی اگر به بچه ات شیر خودت نمیدی به روانپزشک مراجعه کن تا دارو بهت بده مصرف کنی بهتر بشی التماس دعا دارم ازهمه منم مامان آروینم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام دختر لر .... گلیم نمیشه که با دوبرادر باشیو زندگیت به آرامش بگذره اینو فراموش نکن که اینکه شما قبلا یه انتخواب داشتی والان نمیتونی تعویضش کنی صرف اینکه شوهرت بهت خیانت میکنه نمیتونی بهش وفادار نباشی این حس هیچ چیزی جز یه رسوایی بزرگ نیست که اگه جلوش رو نگیری هم از شوهرت می‌افتی وهم روسیاه میشی بشینو خوب فکر کن خودت رو بزار جای تک تک آدمهای دور اطرافت از جمله مادر شوهرت خواهر شوهر وبقیه ببین حس وحالشون با شنیدن این موضوع چجوری میشه باید مهم باشه برات این موضوع حالا که این حس احمقانه هیچ هدف معینی نداره جز همون رسوایی ! چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی 🧐 دوست عزیز ریشه این گیاه سمی که کمر به نابودی زندگیت کرده رو قطع کن که اگه نکنی باخت میدی کلا خاصیت خیانت همینه منتها مازنها با وجود ظرافت ونازک دل بودن بازم تحمل میکنیم اما مردامون با تمام زور وقدرتشون نمیتونن حتی لحظه ای تحمل گنن و براشون تموم میشه اون زندگی واون زن عاقل باش آدم عاقل اول دودوتا میکنه حالا که دودوتا شما چهار تا نمیشه پس توبه کن غلطه این راه نرو ته نداره فقط رسوایی داره یادمه مادرم همیشه میگفت آدمو امتحان میکنن دختر مواظب رفتارت باش @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii نقطه ضعف من....
🍃🍓 نقطه ضعف من 1-من خیلی بدم میاد مثلاً مادر شوهرم و جاریم مهمونی میگیریم مجلس روضه و ... بگیرن من دعوت نکن به شدت روی اعصاب هست که من حذف میکنند چون من اگر اینکار بکنم اون را دعوت میکنم دوست دارم دوطرفه باشه نه یک طرفه 2-از ناخن جویدن دختر هفت ساله ام بدم میاد واقعا از هر ترفندی استفاده کردم ترکش نشده تا یک استرس داری سریع شروع به ناخن جویدن می‌کنه 3-بعدیش این که وقتی میبینم وضع زندگیم اون طوری که دلم نیست خودم و بچه هام حرص میدم واقعا خسته شدم چرا من باید از اول زندگیم همه چی باسختی به دست بیارم چون خونه ما قدیمی ساخت هست و هروقت کسی میاد خونمون چه جلوی خودم چه پشت سرم به خونه می‌خنده مسخره میکنه 4-از اعتماد به نفس پایین بابام لجم میگیره که اگر عزت نفس و اعتماد نفس داشت شغل خوبی داشت که آنقدر تو هر کاری نه نیاره و وقتی شغل خوبی داشت ما هم زندگی مرفه راحت تری داشتیم نه اینکه کل دوران تحصیل مدرسه ام حسرت به دل فرم مدرسه نو و کیف و وسایل نو خوب باشم و... بعدیش نقطعه ضعف دیگم زود اعصبانی میشم و اصلا دست خودم نیست و جدیدا دلم میخواد موقعه عصبانیتم وسیله ها را خورد کنم حتی فکر خودکشی هم میکنم دیگه نقطعه ضعف بعدی این که شوهرم به حرفم گوش نمیکنه و کار خودش انجام میده مثلاً میگم دیگه تولد برای خانوادت نگیر ولی میگیره ولی اون اصلا عین خیالشون نیست که براشون کاری کرد فقط میخواد من با این کارهاش عذاب بده یعنی قشنگ لجبازی می‌کنه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام به همه سوگلی های عزیز برای خانمی که سر کا ر می رن و وقت خالی دارن بیکارن می گن چه کار کنم می تونی بافتی ببافی کار دست هم گرانه هم قشنگه کار خودتم که دیگه عالیه وبا شال شروع کن واگر حوصله ان نداری قلاب بافی کن هم لیف هم اسکاج ببافی هم برای خودت هم برای فروش اگر تهرانی برو چهاراه حسن اباد معدن کامواست دیگه دستبند وسایلش بگیری درست کنی دختر بچه ها عاشق این چیزهان موفق باشی😍😍😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🌸🍃 شب بخیر
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
_:از نگاهش حدس هایی زدم. رنگم پرید. خودمو به حواس پرتی زدم. _:خب حالا بگو ببینم کیه ؟ مادرم با غرور ابرویی بالا دادو گفت _:غریبه نیست. خواهرمه... با شنیدن این حرف مادرم حس کردم یکی محکم با گرزآهنی کوبید فرق سرم یهو از،درون داغ شدم ..دوست داشتم پدرم مثل همیشه مخالفت کنه ..ولی انگار بی میل نبود. لقمه گنده ای گرفت و گفت .. _:قدمشون روی چشم ! و این یعنی رضایت پدرم برای ازدواج من با ابراهیم ..با کسی که منو تنها شبانه تو اون خونه گذاشت و رفت ! دلم خو.ن بود. دردمو تا حالا به کسی نگفته بودم. .دستم خورد لیوان دوغ ریخت رو دامنم .. دستپاچه بلندشدم. مادرم لبخند زد. بیچاره مادرم. فکر میکرد لابد من از فرط هیجان دستپاچه شدم. خبرنداشت از دل واموندم ! از اینکه ابراهیم هم لنگه حبیبه! به بهونه تمیز کردن لباسم دویدم تو حیاط سر حوض آب نشستم. .داشتم خفه میشدم. .نگاهی به آسمون که مهتابی بود کردم. اشکم گونمو خیس کرد _:خدایااا ..چیکار کنم. .خودت مثل همیشه حواست بهم باشه. من زندگیمو به خودت سپردم ..دست خودم نبود یاداوری اون شب همیشه منو داغون میکرد. .زنگ صدای شاپور تو گوشم به صدا در اومد.که وقتی پرسیدم ابراهیم کو گفت ..فرار کرد. .فرار کرد. .اه ..لع.نت بهت ابراهیم ..! کاش مردانه میموندی به پای عشقی که ادعاشو داشتی ! کاااش! چشم خیسم به ماه نورانی خیره بود که صدای مادرمو شنیدم .. _:خیلی برات خوشحالم مادر جان ..کار خدارو میبینی. خواهرم خودش با عجز و التماس توو ازم خواستگاری کرد.خواهری که دنبال شوهرت بود برای تو حالا خودش خواستگارته ... بهم گفت ابراهیم خواب و خوراک نداره. دل به کار نمیده. افتاده یه گوشه خونه ..گفتن دردت چیه. گفته شراره رو برام بگیرید. خالت اینقدر نگران حال ابراهیم بود. که گفت فرداشب که میان خواستگاری دو سه شبش بعدش جشن بله برون بگیربم ..خداروشکر مادر شما دوتا قسمت هم شدین ...نمیدونی که چقدر براتون خوشحالم ... براش با بغض لبخند زدم. با دستم اشکمو کنار زدمو گفتم .. _:ماااامان ...ماااامان _:جان مامان ؟ _: ولی من نمیخوام با ابراهیم اردواج کنم ...یعنی نمیخوامش ...دیگه نمیخوامش،...