دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii با سلام برای خانومی که برادرشوهرش فوت کرده شما که معلم هستی وماشالله عاقل وبالغ پس بخاطر زندگیت جنگ کن وبا چنگ ودندان نگهش دار ضعیف نباش .بگو من نمیتونم این وضعیت را تحمل کنم یا منو انتخاب کن یا جاری رو .بگو بچشم خدا بزرگه این همه بچه یتیم پس چجور بزرگ میشن بگو ما هم تا جایی که بشه کمکشون میکنیم .اگه جاریت زنه خوبیه با اون صحبت کن اصلن شاید اون قبول نکنه.اگه که لج بازه جاریت اصلن باهاش حرف نزن بخواد لجتو دربیاره قبول کنه زنه شوهرت بشه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلم گلی قشنگم روز جمعه شما بخیر راجع به خانمی که گفتن دخترشون کلاس اوله و کم شنواست میگم مادر عزیز شما روزاول مهر یه مطلبی رو به معلم گفتیدو دیگه پیگیری نکردید عزیزم من خودم معلمم گاها پیش میادکه اول سال تا دانش آموز رو نشناختم اولیا مطلبی گفتن و من فراموش کردم دختر گلم شما فردا تشریف ببرید مدرسه یکبار دیگه مشکلتون رو با معلم دخترتون درمیان بگذارید و بفرمائید که حتما موضوع را یادداشت کنن که فراموش نشه چون اول سال خیلی سر ما شلوغه و اگرچیزی یادداشت نشه از قلم میفته قطعا معلم هم آرامش و آسایش شاگردش رو میخواد و مشکل شمارو حل میکنه.... امیدوارم سال تحصیلی جدید به همه عزیزان دانش آموز و معلم مبارک باشه و مخصوصا گل دختر شما..... درپناه حق همیشه سلامت باشید خیلی دوستون دارم..... .... دوستدار همه شما معلم سال آخری.... گلی عزیزم بذار تو گروه دختر نازم ببینه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii براخانمی که دخترشون کلاس سوم ولی نمیتونه بخونه سلام خدمت نازگل جون وخسته نباشید که باحوصله وصبرپیام ها راداخل گروه میزارید🍀🌹🍀 براخانمی که دخترشون کلاس سوم ولی نمیتونه بخونه عزیزم این فقط صبروحوصله ی شما رامیخواداگه باحوصله وباخلاقیت ازروش های مختلف استفاده کنیدفقط سربچه دادنزنیداگه دیدید خسته شده خوراکی چیزی بیارید بخوره وبعددوباره تمرین کنید ازروش معلم وشاگرد استفاده کنید خودتون راجای دختربزارید وبخواهید که به شما درس بدهدوهمون مشکل دخترتون را دقیقا تکرار کنید وبخواهید که کمکتون کندببینید خودش چی میگه بعدهمون روش رابرای دختر تون اجرا کنیدتاکید میکنم صبور باشیدودخترتون راشرزنش نکنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii شما بگید چیکار کنم سلام گلی جونم دوستان عیدتون مبارک گلی عزیزم روز اول عید دلم خیلی گرفته از این بی محبتی آدم ها تو ماه رمضون دم از خدا و پیغمبر می‌زنیم اما از همه از خدا بیخبرتریم اگر ما آدم ها ب حق خودمون قانع بودیم اگه خانواده ها یاد بگیرن با بچه هاشون درست رفتار کنن ب والله هیچ جا مشکلی پیش نمیاد من روز اول عید اومدم دیدن مادرشوهر زودتر از بقیه جاری ها اما اینقد مادرشوهرم تو رفتارش فرق گذاشت ب خدا دلم کباب شد اونقدر که ب زور جلو خودمو گرفتم گریه نکنم با اینکار مادر شوهر و جاری ب والله متنفر شدم ازشون ی خواهش دارم دوستان اگه ذکری چیزی بلدین بهم بگین من شوهرم باهام همدل بشه این تنها چیزی هس تو زندگی میخام تو رو خدا برام دعا کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

لبخندی زدم _:قربونت برم حالیمه .یعنی اینکه فردا شب بهشون نمیگم نه میگی شراره حالش خوب نیست..نمیتونه فعلا تصمیم بگیره بمونه برای چند روز دیگه..همینجوری لفتش میدیم تا اینکه خبر ازدواج منو شاپور رو بشنون مادرم دستهاشو بهم مالید. _:به هر حال یه ج.نگی با خالت در پیش،داریم ! شونه ای بالا انداختمو .خواستم برم تو اتاق بخوابم که پدرم اومد ..خوشحال بنظر میرسید. . _:رفت ؟ -:آره رفت.ولی دخترم لازم نیست زیاد کشش بدی موجه بود و متشخص! _:برای مادر توضیح دادم علت رو ! _:صلاح مملکت خویش را خسروان دانند! برای همدیگه لبخندی زدیم و راهی اتاق برای خواب شدم. خیلی حس خوبی داشتم مدام خودم رو کنار شاپور تصور میکردم و قند تو دلم آب میشد تمام دخترای فامیل رو کنارشوهراشون مجسم میکردم و میدیم شاپور یه سرو گردن از همه اونا بالاتره وای اگه زن شاپور بشم ..صورت خالم دیدنی میشه ! با همین خیال های کودکانه ولی شیرینم چشم هام رو هم گذاستم .فردا صبح بعد صبحانه مادرم مثل همیشه همه مارو به صف کرد و کارهای روزانه رو حوالمون کرد.باید تا غروب همه کارهارو تموم کرده باشیم و برای مهمانی شب آماده بشیم ! تندو تند مشغول انجام کارها شدیم. .تا اینکه ساعت نزذیک پنج بعد از ظهر بود که یهو خبر اومد ابراهیم تصادف کرده.بلوایی به پا شد. مادرم چنگی به صورت زد وگفت ای وای از طعنه های خواهرم. دیدی چه خاکی به سرم شد. حالا یک عمر قراره بگه اسم دخترت نحسه تا میخواستیم بیایم خواستگاری پسرم تصادف کرد. منم چادر موبرداشتم. نمیدونم چرا نگرانش شده بودم _:الان وقت این حرفها نیست بریم مادر. بریم. همه اهل کوچه داشتن سمت خونه خالم میرفتن. اون وقتها خیلی همسایه ها نگران هم میشدن و بیشتر جویای حال هم بودن بلاخره این راه نه چندان طولانی تموم شد تا پیچیدیم سر کوچشون انگار سنگ به ساق پاهام بسته شد. پاهام بزور همراهیم میکردن ..اصلا نمیدونستم اومدنم ..اشتباهه یانه.با خودم داشتم کلنجار میرفتم. که پا گذاشتم تو حیاط خونه خاله. خالم داشت جی.غ و داد میکرد و مدام از حال میرفت. مادرم خودشو به خالم رسوند .با دیدنش بی هوا گریم گرفت. چقدر درمونده بود.چقدر بی تاب بود. تا برگشت منو دید. یهو کل کشید همه زدن زیر گریه. _: عروسم اومده. قرار بود امشب ابراهیم بره عروس بیاره .مردم ..پسرم قرار بود داماد بشه. نه اینکه بره زیر چرخ ماشین صدای گریه و شیون بلندشد. مادرم با گریه گفت. _:حالش چطوره ؟ الان کجاست ؟؟

‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ سلام خدمت دوستان عزیز و گلبرگ من هم‌نتونستم که طاقت بیارم گفتم نظرم رو بگم ... آقای محترمی که درباره همسر دوم پیام گزاشته بودید من کاری به درست و غلط و شرع و قانونش ندارم شاید اگر دوست داشتن ساده باشه چه زن چه مرد بتونه تحمل کنه همسرش رو با فرد دیگه ای بیینه ولی اگه واقعا از ته دل آدم کسیو بخاد خنده های اون فرد ک چه عرض کنم یه نگاهش رو هم نمیتونه تحمل کنه برا کس دیگه باشه دیگه اینکه باهاش ازدواج کنه شب رو صبح کنه صبح رو شب ، بره بگرده و زن و شوهر باشه وااااقعا جای خود دارد. من خودم یه زنم و اونقدر عاشق شوهرم هستم و حتی روش حسودم غیرتی ام دوس ندارم زیاد با زن دیگه همکلام بشه چه برسه بخاد زن بگیره یعنی فکرش هم درد آوره تو بشینی اونوخ عشقت با کس دیگه بره.الان کدوم مردی جز عشق اصلا قضیه عشق جدا از روی غیرت میزاره زنش با ی مرد دیگه اصلا ب عنوان سرگرمی بره کافه؟ عمرا اگه بزاره‌ حالا کاری ندارم بعضی جاها دیگه لزوم اسلام و دین شاید بوده باشه در طول تاریخ ولی کلا چیز جالبی نیس شوهرتو زندگیتو شریک بشی با کسی. هرزنی هم بگه من میتونم از بن و ریشه غلط گفته فقط ظاهری گفته و گرنه زن ها از ته دل یه حسادت یا نمیدونم اسمشو احساس بزارم یا چی دارن ک ابدا اجازه بده کسی ک دوستش داره بره با فرد دیگه. ولی خب دوستش نداشته باشم برام مهم نیس بره با ۱۰۰ تا زن 🍃🌹 #مشاوره_زندگی #سوال_اعضا #سیاست_رابطه آیدی من و لینک کانالمون برای ارسال به دیگران 👇 @H_noorsa https://eitaa.com/joinchat/1811742879C92738a29c6 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾

**دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ** خانوم کانالمون میگه ‌

سلام روزتون خوش و دلتون شاد خدمت مادری که فرمودند دختر ۱۴ ساله شون قاعده شده و نگران قدش هستن خواهر عزیز نگران نباشید قد یه گام بلند ژنتیک داره یعنی اگر خانوادتون از نظر قد مشکلی نداشتین دخترتون هم قد میکشه بعد هم توقف رشد قد مربوط به بسته شدن صفحات استخوانیه که چون دختر شما یکساله ماهانه میشه هنوز وقت داره سوم اینکه پودر سنجد بگیرید و دریک لیوان شیر و یک قاشق عسل حل کنید و روزی یکبار بهش بدین بخوره و روزی سه عدد الو بخارا کمک به کلاژن سازی و استخوان سازی میکنه از مصرف خوراکیها و غذاهای دارای ارزش غذایی کم مثل فست فودها و تنقلات ناسالم جلوگیری کنید میوه زیاد بهش بدین و یبوست هم نداشته باشه ورزش والیبال و بارفیکس براشون خوبه در ضمن خیلی کار خوبی کردین که امپول هورمون به بچه تون نزدین این امپول علاوه بر اینکه درد زیادی موقع تزریق داره در دراز مدت عوارض جبران ناپذیری هم داره که متاسفانه الان مد شده همه به دخترای معصومشون امپول میزنن هرچیزی باید روال طبیعی خودشو طی کنه ما فقط باید سبک زندگی و تحرک بدنی سالم داشته باشیم قرص اهن و اسید فولیک و ویتامین دی هزار۱۰۰۰و منیزیوم هم روزانه بهش بدین مسئله مهتر اینکه استرس نداشته باشید و به بچتونم انتقال ندین بهش بگید هیچ اتفاقی نیوفتاده بعضی ها یکم دیرتر قد میکشن اضطراب و استرس تمام گوشت تن بچه و بزرگسال را اب میکنه و نمیزاره مواد غذایی کامل جذب بدن بشه مرتب هم قد بچه را اندازه نزنید تا نگرانی براش ایجاد نشه انشاالله هرچه زودتر دلهره تون برطرف میشه ماما هستم🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii من محدثه بانو هستم... ‌

سلام دوستان خوبم محدثه بانو هستم من مشکلی دارم که واقعااا برام زجر آور شده و هرروز دارم گریه میکنم و ناراحتم مادرشوهرم چندماه پیش طی حادثه ای شوک وارد شد بهش و مریض شد خلاصه بیست و دو روز بیمارستان بود خردادماه بستری شدن بعد از اون مرخص شد به خاطر اینکه دختر نداره و عروس دیگه ای هم نداره مجبور شدم من بیام خونشون بمونم و بالاخره کمک حالشون باشم در ضمن سه تا بردار شوهر مجردم دارم تو خونه ولی شاید باورتون نشه ولی من هنوز که هنوزه خونه مادرشوهر گرفتارم به خاطر اینکه شوهرم بیرون شهر کار می‌کنه و ماشین سنگین داره اینا از من سو استفاده میکنن و همش منو میکشن خونشون وقتی میگم می‌خوام برم خونه خودم میگن چیکار داری تو که شوهرت نیست و خوراک نداره و بچه نداری و این حرفا و به زحمت من میام خونه خودم الان دو تا سرویس که شوهرم می‌ره برادرشو با خودش میبره چون اونا می‌بره میاد با زور منو میزاره اینجا که مامانش تنها نباشه درصورتیکه که پدر شوهرم و بردار شوهرم هستن خونه و این باعث زجر من شده دیشب و امروز خیلی گریه کردم و واقعااا دیگه نمیکشم من دوست دارم خونه خودم باشم راحت باشم بخورم و بخوابم ولی اینجا راهت نیستم اینام اصلا درک و شعور ندارن که من راهت نیستم خب بعد چهارماه دست از سرم برنمیدارن تو رو خدا بهم بگین چیکار کنم اگه هر سرویس برادر شوهر بخواد بره با شوهرم من بدبخت میشم حالم خیلی بده تورو خدا کمکم کنین اگه راهکاری دارین که بتونم به مادرشوهرم یا شوهرم حرفی بزنم یا خوندن دعا و قرآنی چیزی هست بهم بگین واقعاااا دیگه نمیتونم تحمل کنم مخصوصا از وقتی که مادرشوهره مریض شده خیلی رو اعصابم می‌ره هر روز میگه یه جام درد می‌کنه و حالم بده و منو ببرین دکتر و وقتی ام خونش هستم باید بپزم و بشورم و کارایی که خونه بابام نمی‌کردم و نمیکنم اینجا بکنم ظهر من دیرتر رفتم سر سفره دیدم ناهار خوردن ظرفاشو چیده تو سینک که من برم بشورم واقعااا بهم برخورد گفتم مگه من کلفتم خیلی پررو هستن کلا دیگه واقعاااا نمی‌کشم کاش خونه زندگیم یه شهر دیگه بود یا کاش دختر و عروس دیگه داشت تا دست از سر من برمیداشتن ممنون منتظر جوابتون هستم دوستان 🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii برای ذهره جان... ‌