سلام من به تازگی با کانالتون اشنا شدم یه موضوعی بود میخواستم بگم خیلی دوست دارم نظرات اعضا کانال رو بدونم که چه پیشنهادی به من میکنن...
من یه پسر مذهبی در عین حال شوخ اهل گردش سفر سینما و... هستم ،الان 25 سالمه سه سال پیش با یه دختر خانوم عقد کردم البته قبلش همو دوست داشتیم چون تو روستاییم و همه همو میشناسن ، ایشون هم منو خیلی خیلی دوست داشت دو سال از،عقدمون گذشت که یهو تغییرات شروع شد بهونه گرفتناش و... دوستاش که ازدواج کردن تغییر کرد چون دوست داشت مدام بش میگفتن وای چرا به این ادم مذهبی شوهر کردی برا تو بهتر این پیدا میشد و.... خلاصه با این حرفا کاری کردن که الان یه سال درگیر دادگاهیم و ایشون درخواست طلاق داده ،من اهل کارم شاید در امد اون چنانی نداشته باشم ولی هر چی خانومم خواسته براش تهیه کردم ولی متاسفانه گوشی به حرف دوستاش گوش میده اگه دوستاش گفتن شوهر ما فلان چیزا خریده چرا شوهر تو نخریده برات معلومه شوهر خوبی نیست فورا با من دعوا راه مینداخت و قهر میکرد ،همه اقوام و دوستان بهم میگن طلاق بده بره اگه از همین حالا که عقدی بخواد گوشی باشه زندگیت نابود میشه ،نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم نظرات اعضا را بدونم و بگن چیکار کنم بهتر؟ اینم بگم تو این یه سال من همه کار کردم که برگرده اما پاشو تو یه کفش کرده که فقط طلاق نمیدونم پای کسی وسط یا ... ، خیلی دوست دارم اعضا راهنماییم کنن و نظر بدن که چیکار کنم؟
لطفا اگه میشه زودتر پیام منو بزارین گروه چون من هفته بعد 11 مرداد اخرین جلسه دادگاهمه دوست دارم قبلش نظرات اعضا را بدونم خواهشن پیام منو زودتر بزارین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام خدمت خانم باقری و همه اعضای محترم
لطفا پیامم رو بگذارید
خانم محترم اصلا اصلا اصلا به فکر سقط نباشید به هیچ عنوان .اولا قتل یک انسان هست ثانیا اینقدر بدبیاری تو زدگی دنیا بیارید که حد نداشته باشه .روز قیامت همون بچه جلو راهتون رو میگیره که مادرم پدرم چرا حق حیات و زندگی رو از من گرفتید اونهم شماهایی که عزیزترین ها به من بودید
جواب خدا رو چی میخواهید بدهید ؟
اما در رابطه با خرج و هزینه های بچه و...
ما هنوز به این باور نرسیدیم که رازق و روزی دهند همه ما خدای متعال هست
اصلا نگران نباشید آنکه دندان دهد،نان دهد .اینها فکرهای شیطانی هست که خرجش رو چه کنم ۴تا بچه دیگه هم دارم ،مگه روزی این همه مخلوقات رو کی میده؟مطمئن باشید خداوند از من و شما به بچه هامون دلسوزتره ،پس توکل به خدا کنید سختی هاش رو تحمل کنید خدا صبرش رو هم میده .
باور کنید بچه ها که بزرگ بشوند خونه همیشه شلوغه پر رفت وامده نوه ها میان میرند اصلا احساس تنهایی نمیکنید
خداوند میفرماید اِن مع العسر یسرا بعداز هرسختی آسانی به همراهش هست.
یک خانمی دوقلو باردار بود سقط کرد از اون به بعد همیشه مریض میشه ،یکی بهش گفته بود این دو بچه ات خیلی خوش روزی بودند اگر به دنیا میومدند زندگیتون از این رو به اون رو میشد ولی سقط کردید آهشوون دامن گیرت هست
دیگه روز خوش ندیدند
الان هم وضو بگیر دورکعت نماز بخون خداروبابت این نعمت و هدیه جدید شکر کن .خداخودش کمکت میکنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
ازاین مشکلات ودرددلهایی که میخونم ناراحت میشم ،خودمن شوهروبچه های خوبی دارم خداراشکرولی شوهرمن پسراول هستندومادرایشان ازروزاول تاحالاکه ۳۱ساله ساله زندگی میکنیم وسط زندگی ماهست وحالا که پیروبیماره بازازکارهاش دست بردارنیست بااینکه اهل نمازودعاهست که همه رابرای خودشوبچه هاش میخوادوباداشتن ۷ تابچه همه کارهاش به عهده ماست ومن باسه تابچه جوان تویک اپارتمان کوچک زندگی میکنیم وخودم خانواده ام رادرسال دویاسه بارسرمیزنم وایشون باعقاید وافکاروعقده های وکینه های قدیمی ازاول زندگی ماراخراب کرده وتحت فشاریم وباوجودتمام این سختی وحرفهاوتهمت های زیادی که به من وخانواده من که بدبختانه مادرم خواهرشوهرش هست وبابهانه های زیادتمام عقده هایش راسرماتلافی کردوچون خودش زندگی خوبی نداشت ،باوجودتمام این ناراحتیهاوبی عدالتیهابازهم میخوام ببخشم ولی بازهم تواین سن وسال فقط میخوادپسرش اون راببره بگرودنه ازاین شهربه اون شهرومن وبچه هاهم مثل یک کلفت همه جوره سرویس بدیم اصلا به فکرتمام دلهایی که شکسته وحق الناسی که به گردن داره ودرظاهربامن وبچه هام مهربونه جلوپسرش ودیگران ولی دراصل بامادشمنی داره وباعث بدبختی بچه های من هم شده ودست ازفرق گذاشتن وتفرقه انداختن وغیبت کردن بچه هاونوه هایش برنمیداردوعروسهاجزوخانواده نمیداندوهمیشه تهدید به نفرین وعاق کردن میکندومارامیترساند...ولی من همیشه به خاطرخداوهمسر وبچه هام باایشان کناراومدم ونخواستم تلافی کنم گرچه دست من نمک نداره ونتیجه عکس داده وتوابن دوره زمانه بااین اوضاع سیاسی و اقتصادی وفرهنگی مابجای اینکه بفکربچه هاباشیم همش دنبال دواودرمان جسمی وروحی وعاطفی ایشون باشیم گرچه خودمون پیرومریض شدیم وبچه های من تحصیلکرده مشکلات ازدواج وشغل و...دارندوخودمن نمیتونم به مادرپیروبیمارم خدمت کنم.ببخشیدطولانی شدووقت گرانبهای شماراگرفتم فقط خواستم بگم این دنیافانیه انقدردلبسته دنیانباشیم وفقط به خومان فکرنکنیم واون دنیابایدجوابگوی حق الناس وسایرگناهانمون باشیم .😘😘
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام خانم گلی عزیزسلام به خواهرای گلم
خواهرعزیزی که گفتن پدرشوهرم امده
گفته خونتون شلوغه والان خیلی اعصابم خرابه آخه دختر گلم شاید غرضی نداشته همینطوری خونه رودیده بهم ریخته یه چیزی گفته چرااینقد بزرگش میکنید حالا شوهرت بنده خدا چطوری توچندماه دوباره خونه روعوض کنه یه کم مدارا کنید بخدا پدرشوهر مادر شوهر دشمن نیستن شما با دید مثبت بهشون نگاه کنید میبیند که قابل تحملن والا اصلا نمیتونم درک کنم چون خودم یه زمانی عروس بودم الانم مادرشوهرم جوونا چشون شده البته خدایی نکرده به شما توهین نمیکنم کلن بیشتر جوونا ایطورن یکیش دختر خودم هم هست اول خودتون روبزارین جای طرف ببینید این رفتارباشما بشه ناراحت نمیشین
البته شایدم بعضی از پدرمادرا دخالت کنن توزندگی بچه هاشون ولی درکل صبوری خیلی جواب میده زندگی رو به کام خودتون وبچه هاتون زهر نکنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#آموزش_لوندی
😻سعی کنید خصوصیات مردانه را از خود دور کنید
😻در موارد معدودی مثل بچه ها رفتار کنید.مثلا درقبال دریافت کادو جیغ بزنید. یا وقتی اشتباهی کردید بچگانه حرف بزنید. اما باز هم حدش را حفظ کنید!
😻با موهاتون و گردنبندتون بازی کنید و زیر لب آواز بخونید
😻همیشه تمیز باشید و کمی آرایش داشته باشید. تمیزی و آرایش ناخوداگاه به شما حس لطافت و زنانگی میده
😻به شوهرتون اجازه بدید از قدرت و مهارتش در زندگی استفاده کنه
😻وقتی باهم بیرون هستید بذارید اون راهنمای مسیر باشه و هی نگید از اینور برو از اونور برو
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#درگوشیباخدا
پروردگارا،چه آرامشی در من است
وقتی با منی؛
دور نشو
مرا از من نگیر
من حوالی تو بودن را دوست دارم...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#تجربه_اعضا
آقاپسری بودن در همسایگی عَموم که دانشجوی دندونپزشکی بودن که اتفاقا من خودم ته دلم نسبت به ایشون علاقه داشتم
یروز مادرشون از زن عموم شماره خونه ما رو میخواسته بگیره برای امر خیر.ولی زن عموم شماره نداده و گفته دختره سختگیره و پرتوقع و ازدواج نمیکنه.اونا هم نیومدن و پسرشون با کسی دیگه ازدواج کرد .بعد یمدت مامانم جریان رو میفهمه و از زنعمو علت این حرفش رو سوال میکنه. زنعموم گفته آخه من خودم دختر دارم گفتم شاید در آینده خواستگار دکتر برای دختر من نیاد .اونوقت دختر من پیش دختر شما کوچیک میشد برای همین از طرف خودم جواب دادم 😳
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
شاپور اومد سمتم ..
_:بهت توضیح میدم !
اشکهام مجال حرف زدن نمیدادن ..به هق هق افتادم ..
مادرش فخری که حالا دست مریم براش رو شده بود با من از در مهربانی وارد شد.
اومد سمتو دستمو.گرفت.
_:مگه چی شده که این جور گریه میکنی ..حیفه چشمهای قشنگت نیست. عروس گلم ؟
مریم با صدای گرفته ای گفت .
_:در.وغ میگی ؟ تو ..تو داری منو بازی میدی.
شاپور رفت سمت در. درو باز کرد و گفت ..
_:معطل چی هستی ؟ بفرماید برید. منزل پدری از خودشان بپرسید بهترهست !
مریم مستاصل و درمونده گفت ..
_:شااپورررر
_:اسممو نیار فقط برووو ..
چشمهای مریم پر شد از اشک ! دلم برای اونم میسوخت .ولی کاری از دستم بر نمی اومد ..
مریم نگاهشو بین منو فخری چرخوند ..انگار منتظر بود فخری پا در میانی کنه خواهشی ..التماسی . .ولی فخری فقط،نگاش کرد مریم که ناامید شد. .با گریه رفت. .شاپور هم از سر غرور وتکبر محکم درو پشت سرش کوبید !
نگران پاتند کرد سمت من ..لبخند زد و روبه مادرش گفت ..
_:میبینی چه عروسی برات آوردم.
فخری هم لبهاش کش می اومد ..
_:هزززار الله اکبر !
وای که داشت حالم ازشون بهم میخورد! مخصوصا فخری ..تا چند لحظه پیش میخواست بیرونم کنه ...ولی ا لان داشت قربون صدقم میرفت! عجب روزگاری ! عجب !
پوز خندی زدمو گفتم.
_:نگران این نیستید پسر تونو چیز خور کرده باشم ؟
سرخ شد ..نگاهشو ازم دددزدید.
-:خب حالا پیش مریم مجبورر بودم یه حرفهایی بزنم که نگه من هم تو این ازدواج شاپور دست داشتم. فراموشش کن ..الان وقت شادیه .پسرم جگر گوشم بلاخره داره خوشبخت میشه. .تو نمیدونی دختر ..شب عروسی شاپرو مریم ..چه قیامتی به پا بود ..بچم نمیرفت تو ح..جله بز.ور فرستادیمش ..با گریه لباس دامادی تنش کردیم ..همون شب بهم گفت من از الان بدبختم تا وقتی که خودم عاشق بشم ...
فخری منو کشید تو آغوشش ...چشمهاش برق زد ..وجود تو یعنی خوشبختی پسرم
نمیدونستم چی بگم ولی با حرفهای شیرین فخری خیلی زود وا دادم ..آروم شدم ..تمام عصبا.نیتم فروکش کرد. ..
_:مادر جان اجازه میدید من شراره رو ببرم تو اتاقش ..
فخری هیجان زده گفت
_:بفرمااا ..بفرما ..
شاپور نگاهم کرد لبخندی زد و گفت ..
_:بریم عروس خانوم ...
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام ادمین گل 🌷و خانمای گلاب🌸 برای خانمی که گفتن (من یه خانم ۲۹ساله هستم وهمسرم ۸سال ازمن بزرگتر هستن و۲..)