دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانم های عزیز 🥺✨
اگر از مادر شوهرتون ناراحتی ای دارید اشتباه ترین کار اینه که غرغرش رو برای همسرتون بیارید!
وکار درست اینه که خودتون مشکلتون رو باهاشون به نحوی حل کنید.
چون غرغر کردن و بدی اونها رو گفتن شاید اون لحظه شما رو سبک کنه ولی در واقع فشار زیادی به همسرتون وارد میکنه و اون رو بین دو تا عزیزش قرار میده که دوست نداره هیچ کدوم رو خراب کنه!
از طرفی اگر بگید و عکس العمل مناسب از همسرتون نبینید باعث دعوا بین خودتون دوتا میشه و حس میکنید همسرتون شما رو نمیفهمه🌹
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
۷**
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
**
سلام وقت بخیر ببخشید من پنج ماهه ک عروسی کردم شوهرم خیلی عصبیع سر کارای کوچیک حتی بهش میگم چخبر باهام دعوا میکنه
میگ اگ خبری بود بهت میگفتم بعد همش منو میزنع بیرونم میکنه از خونه یک بار قهر کردم رفتم خونه پدرم ولی باز ابزار پشیمانی کرد منو برگردوند و چند مدت خوب شد ولی دوباره شروع کرده ..رفیق بازه همیشه بیرونه تا دیروقت از سرکار میاد ب من محل نمیده حتی ب زورم نگام میکنه چیکار کنم ک ب خودم جلبش کنم ب نظرتون میشه با همچین آدمی دووم آورد احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
تمام تنم یخ کرده بود نههه این ممکن نبود! میکاییل مثل روز اول عاسقم بود هرشب بی تابم بود چطور میتونست امکان داشته باشه. سرم گیح میرفت. میخواستم عق بزنم و تمام حرفهای نسرین رو بالا بیاوریم. .ولی فقط گریه کردم. نسرین آروم تر گفت.
_:نمیدونم چرا بهت گفتم ! فقط میدونم که باید میدونستی حقته بدونی. .
_:کیههه؟؟ اون زنه کیهه؟ میشناسیش ؟
_:خود تو هم میشناسیش.
خشکم زدحیرت زده خیره شدم به نسرین ..
_:گلی ...همسایه روبه روییتون ...
پر از بهت و شگفتی گفتم.
_:گللللی ؟؟ گلی ؟
_:آره گلی !
_:اونکه کرو لاله ! کمه کم چهل سالشه. .مگه میشه ؟
نسرین بلند شد چادرشو تکونی داد و گفت
_:فعلا که شده خواهر...فقط جون بچه هات به داداش نگی از زبون من شنیدی. .
با گریه بهش قول دادم و نسرین رفت و روزگارمن از اون لحظه سیاه شد. شدم بد اخلاق بی حوصله ..بد عنق. غر غروو ..یه چند. روزی ریختم تو خودم ..تظاهر میکردم به ..بی خبری .در حالی که از درون پربودم از خاکستر ! که هر لحظه ممکن بود زبانه بکشه.
میکاییل کم کم از دستم کلافه شد ..یه شب که اومد سمتم ..مثل چند شب دیگه پسش زدم. .دست. خودم نبود تصور اینکه با یه زنه دیگه هم .. باشه.حالمو بهم میزد. ازش چندشم میشد. خیلی خوب یادمه .. با داد گفتم. .بهم دست نزن. .
میدونستم خشک زده. مثل من که اون روز وقتی شنیدم زن داره خشکم زده بود. میکایبل بلند شد روی تخت نشست. آخه تو این ۱۵ سال زندگیمون این اولین باری بود من سرش داد میزدم. یا خواستشو قبول نمیکردم !
چراغ مهتابی رو روشن کرد ..تا صورت همدیگرو ببینیم ..با بغض صدام زد.
_:فخری ...؟
با چشمهای پر از اشکم نگاش کردم ..
_:چیزی شده ؟؟
_:دوست ندارم مردی که گلی رو حا.مله کرده دیگه به من دست بزنه ....
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
من یه دختر 25 ساله هستم.در محل کارم دورادور از یه آقایی خوشم میومد و بعد از یه مدت فهمیدم ایشون هم به من علاقه دارن
و این موضوع رو از طریق یه دوست مشترک به من اطلاع دادن .ایشون خیلی خیلی مرد موقر و باشخصیتی هستن و قصد ازدواج با بنده رو داشتن
من همش منتظر بودم بیان خاستگاری ولی یک سال طول کشید و نیومد .البته هیچ گونه ارتباطی با هم نداشتیم فقط از طریق همون همکار مشترک گاهی اوقات علاقه شون رو ابراز میکردن اونم غیر مستقیم
تا بعد از یک سال متوجه شدم متاسفانه ایشون درگیر بیماری سرطان شدن🥲 و من متوجه نشده بودم و اون همکار مشترک هم برام نگفته بود .مدت زیادی تحت درمان بود و کلی هزینه کردن... الان خیلی خیلی ظاهرشون تغییر کرده شکسته شده و...
و الان یک ماهی میشه دوره درمانشون تموم شده ولی هیچ توجهی مثل قبل به من ندارن .و همچنین این موضوع رو تا حد امکان پنهون کردن که کسی نفهمه بیمار بوده .و نمیدونن که من در جریان سرطانش بودم
درصورتیکه قبلا همیشه محل کار به من توجه داشتن
الان نمیدونم چیکار کنم ....من ایشون رو از ته قلبم دوس دارم و با هر شرایطی داشته باشن کنار میام .ولی ایشون گویا دیگه احساسی براشون نمونده .خیلی سختی کشیده این یک سال
تورو خدا بگین چیکار کنم .به نظرتون امکان داره هنوزم دوسم داشته باشه ؟
مستقیم هم که نمیشه احساسم رو بگم بهشون
دلارا از کرج
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی
من 30 سالمه و شوهرم 40 و 3تا بچه داریم...
15ساله ازدواج کردم ما همو خیلی دوست داشتیم و به سختی و مشکلات دوران عقد رو گذروندیمو اومدیم سر خونه وزندگیمون
همه چی خوب بود تا پارسال که به رفتار شوهرم مشکوک شدم و هر چی هم بهش میگفتم میگفت تو حساسی و چیزی نیست منم بیخیالش میشدم تا اینکه یک شب دیدم توی گوشی داره چت میکنه گوشی رو چنگ زدم ازش دیدم بایه خانومی چت کرده بودن و حسابی دل میدادن و قلوه میگرفتن دنیا رو سرم خراب شد دعوای حسابی کردم وشوهرمم کلی معذرت خواهی و گفت که دیگه اینکار رو نمیکنه و من ابروشو نبرم
خلاصه که منم به خاطر بچه هام بخشیدمش ولی از اون موقع به بعد اعتمادم از بین رفته یه چند مدتی خوب بودیم الان باز دوباره مشکوکع فک میکنم، بهش که میگم میگه تو مریضی و فکر بد میکنی
بعد شغلش توی خونمونه از اول همیشه توی خونه بود زیاد بیرون نمیرفت الان همش بیرونه میره بیرون 4،5 ساعت توی روز نمیاد خونه بارها دعوا کردم میگه جای فلانی بودم، یاجای دوستم بودم میگه بیا زنگ بزن ازشون بپرس
از نظر رابطمون هم کمتر شده نمیدونم بخدا چکار کنم همش تو خونمون دعواست شماره اون خانمی که باهاش بود رو توی گوشیم دارم یه روز بایک خط ناشناس بهش پیام دادم بهم گفت خودتو معرفی کن تو کی هستی منم چون کانال پوشاک دارم گفتم کانال دارم میخام تبادل کنیم لینک کانالتو بده اخه چون اونم کانال پوشاک زده نداد بعد توی بیو گرافیش بعدش نوشت سکوت از ما احساس زرنگی از تو
همش احساس میکنم شوهرم پیش اون میره ولی نمیدونم چجوری بفهمم هیج راهی ندارم اگه میشه راهنماییم کنین با چی راهی بفهمم
من حتی روبیکا و ایتای شوهرمم هک کردم ولی چیزی نبود ولی شماره اون زنه توی گوشیش بود
ببخشید زیاد شد لطفا راهنماییم کنید دارم دیوونه میشم چکار کنم بفهمم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خطابم ب خواهری ک فرمودند با ی جمع ساده میشه عروسی گرفت.
سلام ماه گل جان😍🥰😍🥰🥰
انشالله این متن م نو کانال قرار بدید.ممنون میشم.
خطابم ب خواهری ک فرمودند با ی جمع ساده میشه عروسی گرفت.
عزیزم؟؟با چ حسابهایی و تو کدوم شهرستان این حساب رو دارید😳
چون تو تهران ک همچین چیزهایی جواب نمیده.
مراسم خواستگاری با اون ۵شاید.
ولی عقد اگر هیچ خرجی نکنن باز شاید .
مثلا عروس هیچ خریدی نداشته باشه(مثل خودم ک تو عقد اصلا خرید نرفتم😔)
ولی الان عروس ها ک قبول نمیکنند.
ولی باز اگر حداقل ترین خرید ها را داشته باشه.باز ۱۰تومن بیشتر میشه.
وسایل داماد ۷۰؟؟؟
بابا ۵۰تومن یخچال قیمت مناسب،سرویس چوب خودش کمترینش با تشک ارزون قیمت.۳۰تومن سرویس خواب.۳۰مبل.میز تی وی ۱۰.جاکفشی ۵.ناهار خوری هم مهمون ما فعلا جا ندارند(بازم قیمت مناسب گفتم)
لباسشویی هم بالای ۲۵.
گاز هم دیگه حالا انشالله ۱۵بشه پیدا کرد.تی وی و فرش هم شاید دختر بگیره.بعضی از جاها اونم با پسر میشه
باز فرش ارزونترین ۵۰در میاد(۳تخته ۶متری)مثلا.
تی وی هم ک از ۲۰دیگه کمتر نیست.
الان ۷۰کجا گم شد؟؟؟؟
۱۸۰رهن خونه😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳الان تو جنوب تهران هم بخدا ارزونترین و ب درد نخور ترین محله دیگه۳۰۰رهن پایین تر نیست حالا حاشیه.
دیگه تو خود تهران ک اصلا.
ولی شهرستانها ی تهران شاید بشه کاری کرد(دیوار تهران)شاهد ماجراست.
پس با اون حساب کتاب اصلا چیزی جور در نمیاد
انشالله ک من اشتباه میکنم.
ولی این حساب کتاب هاست ک تن و بدن جون ها رو میلرزونه.
حالا بدش تفاهم داشتن و نداشتن و باقی ماجرا ها ک اصلا فعلا قابل گفتگو نیست.ولی اونم باز تن و بدن دختر و پسر ی جور دیگه میترسونه.
حالا فقط با قضیه ازدواج مسالمت آمیز کار داشتیم.
با کمترین خرج ها.
تازه ما فقط خرج خود عقد و عروسی رو گفتیم.
و ی عروس کم خرج ک حتی تو عقد با نامزدش ی بیرون ساده نرن.ی بستنی هم دست نگیرن.
حالا اون هایی ک مثلاً گردش و مسافرت دارند رو هم در نظر نگیریم(ی عروس ساده و بدبخت لنگه خودم)میدونم ک اینجوری شاید کم پیدا شه.
حالا ب قول شما عروسی نگیرند و با ی ناهار ساده سر هم کنند و رو هدیه هم بشه حساب کرد (شاید بشه نیمی از قسطای از پیش تعبیه شده را بشه کم کرد)اونم باز شاید هست.
حالا باز باقی اعضا هم صحبت داشته باشند😁
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام ادمین عزیزم خدا قوت❤️
برای مامان مهنا که پسرش کنکوریه و دوست داره گاهی بره فوتبال..
خواهر خوبم نکن این کارو با بچه ت .این بیرون رفتن براش لازمه .اعتماد بنفس میگیره وقتی روحیه بقیه دوستاشو می بینه
منم مثل شما سال قبل با پسرم رفتار کردم اشتباه کردم بسیار استرسی بود و منم مرتب میگفتم یه وقت بیرون نری میگف دوستام میرن منم میگفتم اونا هم اشتباه میکنن. امسال سال مهمیه تو نرو فقط بخون.. آخه عزیزم مگه مغزش فرغونه که هی بریزه توش..وزندانی باشه
والا فرغونم شب تا صبح رو بهش استراحت میدن..پسرم خیلی تلاش کرد هیچکدوم هم کلاسی هاش اندازه اون درس نخوندن فقط بعضی شبها در حد نیم ساعت کارت منو میبرد بیرون یه نوشیدنی جیزی میخورد و میآمد خانه..از بس استرس داشت موقع کنکور هم دستاش می لرزید..بمیرم الهی میگفت نميتونستم در پلاستیک سوالارو باز کنم بدنم میلرزید آخر سر هم از استرس و ترس زیاد و اعتماد به نفس کم ترسید تستهارو بزنه و خیلی هاشو بدون جواب گذاشته بود میگفت جواب رو تقریبا میدونستم اما میترسیدم بزنم و نتونست قبول بشه
در عوض اون دوستاش که بیرون میرفتن و همدیگه رو می دیدن و خالی میشدن و پای حرف و بگو بخند همدیگر مینشستند و خیلی کمتر از بچه من خوندند قبول شدند...نمیگم همش بره بیرون ولی براش لازمه که دوستاشو ببینه .از نگرانی هم باخبر بشن..راه پیدا کنند درد و دل کنند.اشتباه منونکن
منپشیمونم..تاز بعد که قبول نشد به من میگفت تو منو تو خونه حبس کردی تو مقصری.تقصیر تو شد تو نذاشتی من برم بیرون آون کارها برام لازم بود..تو منو نابود کردی😔😔اگر فوتبال کم ودر حد هفته ای یک سانس هست بذار بره..
برای پسر منم دعا کن امسال دیگه موفق بشه..فرهنگیان میخواد دعا کن قبول بشه
برای حاجت منم از ته دل سه تا صلوات بفرست🙏🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿