eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 زنگ تفریح کانالمون با شنیدن خاطره ای خنده داراز دختر چادری کانالمون😊👇
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 زنگ تفریح کانالمون با شنیدن خاطره ای خنده داراز دختر چادری کانالمون😊👇
سلام من و ابجیم باهم جاری هستیم و هردو با پسرداییامون ازدواج کردیم 😁😁 خلاصه دو سه سال پیش که عقد بودیم یه روز بعدازظهر باهم رفته بودیم بیرون یکم دوربزنیم حالا دوتامونم چادری و محجبه بودیم چون بدون شوهر رفته بودیم بیرون 🤪🤪 داشتیم از خیابون ردمیشدیم که یه ماشین پراید نگه داشت جلومون. یه اقا و خانم جوون بودن و ازمون آدرس یه مدرسه دخترونه رو پرسیدن. منم جو گرفته شدم 😅 و کلی توضیح دادم. آخه یکی نبود بگه خنگ خدا مدرسه یکم اونورتره. اینا مشکوک نیستن آدرس میخوان؟ 🧐😆 خلاصه تشکرکردن و رفتن. ماهم خوش و خرم به راهمون ادامه دادیم 😎 یکم که رفتیم دیدیم یه خانومی از پشت سر صدامون میکنه برگشتیم دیدیم همون خانوم توی ماشینه داره میدوعه میاد 😯 رسید بهمون گفت شرمنده میشه شماره تلفن بدید مزاحم بشیم منم گیج گفتم چرا شماره تلفن میخواید؟ 🧐 اونم گفت حالا شما بدید خلاصه اخر گفت برای امر خیر. منم با یه لبخند ذوق مرگ و ضایع گفتم ای وای شرمنده ما دوتامونم متاهلیم 🤓 گفت الکی میگید که شماره ندید؟ گفتم به خدا دوتامونم متاهلیم. بعد گفت پس چرا حلقه نداری؟🤨 گفتم باورکن حلقمو جا گداشتم. اخه من هرموقع میخواستم برم دوش بگیرم حلقمو درمیاوردم 🤦‍♀ اون روزم دوش گرفته بودم. خلاصه که خانومه ناراحت شد و رفت ولی من و ابجیم خیلی ذوق کردیم که چهره هامون سن کم میزنه. اخه سنمون واقعا کم بود و بخاطر مدرسه ابروهامونو تمیز نمیکردیم زیاد که گیر ندن🤦‍♀🤷🏼‍♀ لذتی که خواستگار توی متاهلی داره توی مجردی نداره هااا 😂 اخه توی سن کم شوهرکردیم خواستگار اونقد نداشتیم که بدونیم چه حس خوبی داره 😬🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 آقا میگه رژ بزن ... خواستگار خواهرمه🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام،خداقوت . میشه اینم بذارید تو کانالتون. برای خواهرم خواستگاری اومده که اقا و خانوادشون ادمای موجهی هستن،منتها اقا به خواهرم گفتند دوست دارم مانتویی بشی و بیرون هم کمی ارایش مثلا کرم و کمی رژ و ...داشته باشی و انگار کلا دوست داره خانومش در همه حال شیک و مرتب باشه . اماخواهر من همیشه تو رویاهاش این بوده که مثلا شوهرش رو ارایش بیرون حساس باشه و مثلا بگه بیرون رژ نزن یا یه مقدار حالت غیرتیش بیشتر باشه. به نظر عزیزان،ایا این مساله،خیلی مهمه،یا خواهرم باید سعی کنه خودشا طبق خواسته این اقا هماهنگ کنه. پیشاپیش ازشما ممنونیم. ‌‍‌@beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
بهم میگفت داداشی... 🍃🌸
دنیای بانوان❤️
بهم میگفت داداشی... 🍃🌸
و من اینو می دونستم وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد . به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”. میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم . تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” . روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” . من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” . یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم. میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم . نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم” سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود: ” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. …. ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..” @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶 دوست داشتنت ریشه در کدام کتیبه دارد؟
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 دوست داشتنت ریشه در کدام کتیبه دارد؟
دوست داشتنت ریشه در کدام کتیبه دارد؟ پیامبر مهربانم! لب باز نکن خسته‌ای؛ می دانم… همین که نگاهم می‌کنی رسالتت تمام شده   دوست داشتنت لنگر به پهلوی کدام کشتی نهاده کدام دریانوردی می‌تواند غرق تو باشد و خشنود نباشد و زمین اینقدر دور تو می‌چرخد تا چه چیز را ثابت کند دوست داشتنت همین حیاط خلوت کافه‌هاست با لهجه‌های جنوبی مرا به دست‌های تو می‌خواند خیابان امیرآباد خیابان جمهوری خیابان انقلاب اینجا مرکز جهان است و زمان در لبخند تو متوقف می‌شود به ساعت نگاه می کنم به چشم‌هایت وقتی که شعر می‌خوانم به حالت دستانت وقتی روسری‌ات را صاف می‌کنی به شصت سالگی‌ات وقتی مرده باشم و هیچ شاعری نتواند ریشه‌هایت را کشف کند   دوست داشتنت ریشه در تاریخ دارد در جنگ‌های صلیبی در انقلاب صنعتی در دیوار برلین در تنهایی انسان قرن بیست و یکم وقتی کتاب را باز می‌کند و بی آنکه خاطره‌ای به یادش بیاید گریه می‌کند به ساعت نگاه می کنم به سال‌های باقی ماندهٔ عمرم که برای دوست داشتنت چقدر کوتاه است! ❤️🦋 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
سلام من بیست سالمه. من پونزده سال و نیمم بود که ازدواج کردم اونم سنتی. شوهرم از اقوام نزدیکمونه. من اصلا به فکر ازدواج اونم زود نبودم.یه روز اومدن خواستگاری و.......🌱🌸 منم برای فرار از مشکلات خانوادگی گفتم ازدواج کنم برم. اخه پدر و مادرم همش دعوا . و پدرمم بیشتر مادرمو کتک میزد . منم برای اینکه نباشم اونجا ازدواجو انتخاب کردم. اوایل خوب بودیم. بعد چند ماه مادرم قهر کرد رفت خونه اقاجونم اینا. منم شوهرم نذاشت برم ببینمشون و دعوامون از اونجا شروع شد. شوهرم تا اعصابم خراب میشه و جوابشو میدم هرچی فحش و دشنامه بهم میده. من الان نزدیکه چهار سال و خورده ای ازدواج کردم. دوسال پیش باردار شدم شب رفتم خونه مامانم اینا که خواستگار قرار بود بیاد واسه خواهرم و اونجا من حتی کار سنگینم نکردم، اومدم خونه و بعد چند روز بچه سقط شد. شوهرم از اون وقت به بعد هروقت کسی باردار میشد به من طعنه میزد. حتی خود خواهرمم که بار دارشد به من گفت مثله تو نیست خواهرت که بیاد خونه بابات بچشو بندازه. خلاصه من بعد چند وقت به زور دوا درمون و نذر و نیاز باردارشدم و پسرم الان شیش ماهو نیمشه. هروقت دعوامون میشه دست خودم نیست اعصابم بهم میریزه سر طفل معصوم خالی میکنم . بعدش خودم پشیمون میشم و گریه میکنم. با این حال بعضی وقتا به طلاق فکر میکنم ولی اول به خاطر پسرم و بعدش نیشو کنایه های فامیل تحمل میکنم. ولی نمیدونم تا کی تحمل میتونم بکنم. تو رو خدا ازتون خواهش میکنم برای فرار از مشکلات خانوادگی هیچ وقت بدون فکر ازدواج نکنید. الان پشیمونم که چرا درسمو نخوندمو و....ولش کنید. امید وارم شما مثل من این کار اشتباهو نکنید. مشکلتونو به خدا بگین جوابتونو حتما میگه. واسه منم دعا کنید حداقل حال روحم خوب بشه. دوستون دارم امیدوارم مشکلات تمام مردم این کره خاکی حل بشه.❤️❤️❤️ برای ظهورمنجی دو عالم صلوات بفرستین❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام من ۱۲ساله ازدواج کردم یه دختر ۹ساله و یه پسر۲ساله دارم
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام من ۱۲ساله ازدواج کردم یه دختر ۹ساله و یه پسر۲ساله دارم
سلام من ۱۲ساله ازدواج کردم یه دختر ۹ساله و یه پسر۲ساله دارم متاسفانه همسرم قبل از ازدواج بیماری تشنج داشت که بهم نگفته بودن وقتی فهمیدم خیلی ناراحت شدم دعوا کردیم ولی چون در خانواده طلاق بد بود وپدر نداشتم برادر بزرگترم گفت اشکالی نداره بسپر به خدا زندگیت رو بکن جامعه ما واسه زن مطلقه خوب نیست مهم اینه سیگاری نیست ودست بزن نداره ولی در بارداری دخترم من بارداری پر خطر داشتم ولی آخرش قهر رفتم خونه مادرم مادرشوهرم زنگ زد که دختره.پسر نیست که مواظبش هستید بذارید بچه بیوفته (ولی الان خیلی دوستش دارن) ولی مادرم گفت بچه عزیزم دختر پسر نداره بعد از بدنیا آمدن دخترم برگشتم خونه ام و الان دارم تحملش میکنم خیلی بد دهن هست خیلی حتی به شوخی توهین میکنه ما چند سال پیش یه خونه خریدیم و متاسفانه ساکنین قبلی آدم های زیاد خوبی نبودن به طوریکه مرد به خانه آورده بودن واسه همین همسایه روبرویی فکر کرد منم مثل قبلی‌ها هستم یه پسر نوجوان داشت که ۱۷سالش بود که به من پیشنهاد دوستی داد البته از طریق نامه که نوشته بود منو خیلی دوست داره واز این چیزها ولی من حتی جوابش را ندادم و الان بعد از چند سال همسایگی جواب سلامش رو هم نمیدم واما اون دیگه نامه نذاشت پشت در خونه ام وبه خاطر اینکه من جوابش رو نمیدم جواب سلام همسرم رو نمیده وکلا سلام نمیکنه یکبار همسرم گفت این چرا اینجوریه گفتم ولش کن حتما غرور جوانی داره ولی به خانواده اش چیزی نگفتم در واقع به هیچ کس نگفتم نمیدونم نگفتنم اشتباه بود یا نه ولی با خودم گفتم ولش کن الان تو سن بدی هست. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سیاست 🍃👇