با عرض سلام به همه عزیزان ... من خانم ۳۸ ساله مادر سه فرزند هفده ساله ازدواج کردماز شما عاجزانه درخواست راهنمایی کمک دارم ازدواج من با واسطه خالم که همسایه شوهرم اینا بودن انجام گرفت اگه بخوام کله زندگیم بگم یه کتابه.اول ک اومد خواستگاری چون گفتن پسر سالم خوبی هستش توکارخونه کار میکنه خونواده منم قبول کردن غافل از اینکه هرماه یا سال چن تا شغل عوض میکردن اصلا تعهد کاری نداشتن من اینارو بعد ازدواج فهمیدم خیلی هم دروغ میگفتن الان چن برابر شده یه ماه اینجا دوماه اونجا کار میکردن باز چن وقت دنبال کار این پرسه ادامه داشت منم هفت ماه بعد عروسی حامله شدم ضمنا خونه پدر شوهرم ساکن بودیم نه آشپز خونه نه حمومی هیچی حتی سرویس بهداشتی باید میرفتم طبقه پایین خونمون مثلا طبقه بالا بود فقط یه چار دیواری هیچی نداش شوهرم چن سال قبلش مکانیکی داشته جم کرده بود میگف بابام مریض شد یا جاش خوب نبود بهونه میورد بخاطر اون تعطیل کردم من گفتم من طلا هایی ک از خونه پدرم وبا طلای عروسی میفروشم گفتم دوباره مغازه بزن برا خودت کار کن اونم از خدا خواسته قبول کرد من ساده فک میکردم دیگه سختیامون کم میشه نگو اینکه قبل ازدواج ایشون مواد تفننی هم استفاده میکرده ولی خبر نداشتم چن بار از اینو ر اونور یا مادرشوهرم شنیدم مغازه هم زده دیگه راحتر استفاده میکرده بعد چن وقت دختر به دنیا اومد ولی کمو کان زندگیمون ادامه داش منم فک میکردم اول کارشه جا بیفته کارش درآمدش بهتر میشه نگو اینگه آقا هی تومنجلاب فرو میره وسایلا میفروشه کرایه مونده نداده بود جم شده بود صاحب مغازه پو ل رهن رو بابت کرایه حساب کرده بود باز روز از نو روزی ازنو بیکار شد اعتیادش بیشتر ..تواین زمان پدرشوهرم به رحمت خدا رفت من میدیدم یه موقع هایی تو خانوادشون بحثی چیزی پیش میاد تعادل روانی نداره شوهرم هرچیزی دستش میاد میشکنه پرتاب میکنه بدون ذرهای فکر ک ممکنن آسیب بزنه زور میگف دادوبیداد میکرد به این ترتیب خانوادشون کوتاه میومدن همچنان یه روز سره کار ده روز بیکار دوندگی میکرد به همه رو مینداخت براش کار جور کنن جور شدنی هم یکی دو ماه میرفت باز یه بهونه میگرف از کار درمیومد..تقریبا دخترم نزدیک دوسالش بود که با مادر شوهرم یه بحثی پیش آمد به ما دومیلیون پول دادن ما ب مستاجری رفتیم شوهرم کلا دیگه آزاد شد با دوستان ناجور میگشت مصرف موادش رفته بود بالا بعضی شبا خونه نمیومد من با بچه دوساله تنها میموندم در ضمن این هم که من از خونوادم دور بودم تا درحد زیادی اصلا آنهارا درجریان این کارهای شوهرم قرار نمیدادم به امید این نکنه طرز فکر آنها درمورد شوهرم تغییر کند خیلی درونگرا وصبور هستم اینو همه اونهایی ک در ارتباط بودن بامن وهنوز هستن میگن وبعد دوسال ما میخواستیم جابه جا بشیم که هرجا میرفتیم پول پیش را باید اضافه میکردیم من هی به شوهرم میگفتم پول کمه اونم میگف طلب دارم میگیرم درحالی ک دروغ بود باز من مجبور شدم از شوهر خواهرم قرض کنم که بماند باچ مصیبتی اونو پس دادیم واما ما خونرو اجاره کردیم ساکن شدیم من خودم قالیبافی میکردم که کمک خرج باشم دراین مدت سه سالی که دراین خونه هم بودیم همچنان هرچن وقت شغل های خوبی که دوست آشنا برای دلسوزی پیدا میکردن میرفت تا من بخوام یه کم خیالم راحت بشه دلگرم زندگی بشم کارشون تکرار میکردن بیکار میشدن و مصرفشون به هروئین ارتقا دادن وفک میکرد که من نمیدونم مصرف میکنه دراین حین من دخترم خیلی عزاب میکشیدیم برا خرج خوردوخوراک پوشاک از همه لحاظ با خونواده خودش کلا ارتباط قط بود منم کمو کان خونوادم میدیدن اوضاع رو تا درحدی حمایت میکردن من اصولا بخاطر اینکه صابخونه متوجه مشاجره نشه خیلی کوتاه میومدم وبعضی موقع ها یه مبلغ ناچیزی اگه از پول موادشون اضافه میومد و
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
مثلا خرجی میداد من اصلا نمیتونستم حرفی یا انتقادی کنم چون اونقد سر صدا دادوبیداد میکرد همه چی میزد میمیشکوندیا یه سری درحین دعوا یه چیزی پرت کرد با انگشت من برخورد وبرید وخونش بند نمیومدتاندون انگشتم قط شد و این زمان با خونوادش آشتی کردیم نزدیک یه هفته من همینجوری موندم پول نداش منو ببره دکتر من به خونوادم گفتم شیشه بریده داداشم منو برد شهرستان عمل کرد باهزینه خودش چون ده روز گذشته بود ودیر شده مجبور شدن دوبار عمل کنن وهمه زحمتای من دوش داداشم افتاد اصلا شوهرم نیومد ولی باز من بعد چن روز اومدم خونه رفته رفته اوضاع وخیمتر میشد تواین زمان من یکی دوبار رفتم قهر خودش نمیومد فقط زنگ میزد میگف بر گرد من طلاق نمیدم به کمک پسر خالش رفته بود کمپ وترک کرده بود و مادرش بایکی از فامیلشون اومدن دنبالم وقول داد بهتر بشه منم بخاطر دخترم کوتاه اومدم که بچه طلاق نشه ولی با این همه آزار اذیت خودشم دوست داشتم زود گذشت میکردم کوتاه میومدم با ذوق شرو ع زندگی دوباره برگشتم بعد چن وقت که یه کم زندگی روال عادی داش
مادرشوهرم یه خونه پنجا متری دادمانشستیم من دختر دومو حامله شدم یکی دوسال خوب بود ولی باز لغزش کرد من دوباره فرستادم کمپ ترک میکرد میومد چن وقت خوب بود ولی دوباره مصرف عوض کردن کارش همینطور ادامه داش وتا یه بحثی پیش میومد همچنان شکستن وسایل منزل ظرف ظروف تلوزیون دادبیدادمنم بخاطر بچه ها وترس از صدا بیرون نره سکوت یکی دوبار قهر التماس برگرد من بدون تو نمیتونم منم زود میبخشیدم اول بخاطر بچه ها دوم که مردم نفهمن تا دوسال پیش که من خدا خواسته باردار شدم وچن نفر گفتن س.قط کن تو اوضاع زندگیت صبات نداره با این شوهر همین دوتا بچه رو سرو سامون بدی یا علی ولی من قبول نکردم گفتم شاید حکمتی داشته که اول حاملگی به اسرار من جایی مشغول به کار شد خداروشکر خوب بود چن ماه ولی ماهای آخر متوجه شدم باز مصرف میکنه چقد حرص جوش کردم وبعد چن روز زایمان متوجه شدم که سر کار نمیره با این که ده روز بود بچم بدنیا اومده بود افتادم دنبال کارش باز چن روز کمپ مثلا ترک کرد رفتم سر کار پیش رئیس چقد رو انداختم تورو بخدا بزارید برگرده سر کار تکرار نمیشه بالاخره برگشت ولی چون پسرم درحالی که دنیا اومدنی خیلی وزن خوبی داشت بخاطر حرص جوشی ک داشتم شیرم تلخ شد و خیلی کم رشد میکرد خیلی اذیت شدم... تا اول مهر امسال باز خوب بود ک بهونه هاش شرو شد که کمرم درد میکنه کلیه هام اذیت میکنه من هی میگفتم برو تورو خدا نزار این کارم از دس بدی هی میگف من صحبت کردم گفتم چن روز میرف نصف روز میگف نمی تونم کار کنم برمیگشت باز چن روز نرفت سر کار الانم دیگه راهش نمیدن ...من موندم باسه تا بچه که دخترام بزرگ شدن دخترم بزرگم شونزده ساله بسیار دختر خوشگل آرومه دختر دوم نه سالشه بسیار عاقل وپسر م که هجده ماهشه شیطون و شیرین ... وبابا ی بی فکر عصبی دمدمی که یه روز خوبه حالش ویه یه روز نمیشه ازبغلش رد شد حتی به چیزای الکی گیر میده الان نزدیک دوماهه درآمدی نداریم من خودم دیسک کمرم زده بیرون دیگه هم نمیتونم قالی بافی کنم بیرونم اصلا میگه حق نداری بری برا کار اکثر روزا هم دعوا داره غذا بودنی میگه کمه چرا کم پختی من بروش نمیارم که پیش بچه ها همین بوده که پختم ولی اون دیشب سر ه سفره باز دادوبیداد کچرا غذا کمه غذا پرت کرد خونه داد فحش بلند شد رفته تا دوشب بیرون ...ضمنا هرچی شد من باید به نحو احسن سرویس دهی کنم گلایه نکنم ولی شوهرم میگه من هرچی ک درتوان دارم ...همه حسرت بچه های منو میخورن ولی ایشون با این کاراو اخلاقش زندگی مارو تلخ کرده...من الان نمیدونم چیکار کنم بمونم همچنان بخاطر بچه هام بسوزم بسازم یا اینکه یه فکری بحال خودم بکنم درحالی که دیگه اعصابم نمیکشه از شما عزیزان آقا وخانم عاجزانه درخواست راهنمایی کمک دارم ..ببخشید که خیلی طولانی شد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
دوست عزیزی که نگرانید پسرتون شپش بگیره .
اول علامتش خارش زیاد سر هست .
دوم اینکه رشگ تخمهای سفید رنگی هست که به ساقه مو میچسبه وباید کشید تا از دم مو خارج بشه .
احتمالا لابلای موها حشره ها را پیدا میکنید.
بهترین دارو قطره معجزه هست که عطاریها دارند با یکبار استفاده کاملا ازبینمیروند.
من ۳۵ هزارتومن هفته قبل خریدم.
واقعا معجزه میکنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه
سلام ادمین عزیز خسته نباشی. یعنی واقعا این اعضای محترم که هزار ماشاالله از میلیونم گذشته تعدادشون،هیچکس از ازمایشات و مشاوره ژنتیک که سوال کردم درمورد قیمت و چگونگی مشاوره خبر نداشت که حتی یک نفرم جواب نداد؟ حالا اگه به شوخی مینوشتم یک اقا هستم و میخواهم زن دوم بگیرم هزاران نفر رگباری میزدند.خواهشا وقتی پیام هارو میخونید گذری گذر نکنین. واقعا به راهنمایی احتیاج داشتم که از شما دوستان سوال کردم.
بانوی شمالی🌾
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من ۱۹ ساله م بودکه با مردی که دو تا پسر دو ساله و سه ساله داشت ازدواج کرد م...
شوهرم هم ۱۰ سال اختلاف سنی با هم داشتیم که ۷ تا خواهر هم داشت و خودش یکی بود من اوایل زند گی با خواهر شوهرام مشگل داشتم که خیلی دخالت می کردن تو زندگی ام و خیلی سر وزبان دار بودن منم از اوایل زندگی م باید هر جا می رفتم حتمن دو تا پسر ا باهم باشن و گرنه شوهرم دعوا و جنگ راه مینداخت الان ۲۰ سال از زندگی امون می گذره تو دلم مونده یک بار بدون پسرا من با شوهرم جایی برم خودم هم دو تا پسر دارم الان ۴ تا هستن البته ناگفته نمونه که پسر دوم شوهرم مشگل عقلی داره ولی از نظر جسمی سالم هست که مادر خودشون هم که طلاق گرفته بچه ها را نمی خواد به خدا این دو تا پسر خونه رو برا جهنم کردن و بیرون هم نمیرن همش خونه هستن به خصوص پسر دومی یه راه حلی جلو پا من بزارید چکار کنم تا از دستشون راحت بشم البته پدرشون هم طرف بچه ها رو داره اگه من اعتراضی بگم تا ۵و ۶ ماه قهر می کنه باهام
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همه ی دوستان می خواستم توی چالش شغل شرکت کنم
همسر من کارمند هستند و حقوقش متغیره نسبت به ماموریت های ولی میانگین ۲۵ میشه ولی خدا را شکر پولش خیلی برکت داره و تا حالا نشده چیزی واسه خونه نیاز باشه یا بچه ها نیاز داشته باشند و نتونه تهیه کنه منم زن ولخرجی نیستم ولی مخارج به هر حال زیاده
همسر بنده خیلی با خداست و توکلش به خدا خیلی زیاده همیشه با وضو هست و هر شب نماز شب می خونه صدقه زیاد میده و هر چقدر بتونه به هر کس چه آشنا چه غریبه کمک میکنه و با همه خوش رفتاره مخصوصا توی خونه نمی گم زیاد اهل بگو بخنده ولی تا الان با من یا بچه ها بد رفتاری نکرده و همیشه درکم می کنه یه بار بهش گفتم بیا روی حقوقت برنامه ریزی کن که رو برنامه خرج کن گفت من اگه این کار را بکنم کم میارم برای همین از بغلش خرج میکنم با توکل به خدا هیچ وقت هم کم نمیارم توی فامیل یا همکارهاش هم با اینکه حقوقش از همشون کمتره و مخارجش بیشتر ولی همیشه به همه پول قرض میده بچه هام هم مدرسه ی غیر انتفاعی میرن و تقریبا پر خرج هستند همه جوره خدا را شاکرم گفتم تجربه های همسرم را در باره ی برکت داشتن پول با هاتون به اشتراک بزارم در ضمن هر سه شنبه عصر نماز امام زمان را در هر شرایطی می خونه و همیشه نمازش اول وقته من خودم متاسفانه تنبل هستم به این مسایل
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام روزگاربه کام همگی خوش وباصفا🌺درجواب دختری که رل زدن بادوتا پسروالان جواب میخوان که کدومشون رانگه دارم؟
بخدا نکنیداینکارارا دخترای گلم اینا هواوه.وسهای دوران نوجوانی هست ماهم این دوران راردکردیم گول شیطون رانخوریدبعضی ازپسراودختراازسربیکاری گوشی میگیرن بدست تاسحرچت بازی بادخترا ،گول نخوریدباچهارتا پیام قربونت وجونم ... پدرومادراباخون دل شمارابزرگ کردن پول شارژ میدن که شما درست ازگوشی وبراکارواجب استفاده کنیدنه اینکه بانامحرم دل بدیدوقلوه بگیرید😞😞دخترعزیزم هردوپسررابلاک کن چندروزگوشیت رابزارکناربروپارک بادوستات ،چندبارتکرارکنیم اگه واقعا قصدشون ازدواج باشه ازطریق خونواده اقدام میکنن ،فرارکنم چیه،این فکرراازسرت بیرون کن ،فکرآبروی پدرومادربیچاره ت راکردی بعدازف.رارشما نه آبروبراشون میمونه نه سلامتی 😔خانم باقری عزیزپیامم رابزارکانال خداخیرت بده 😘ایتقدرحرص خوردم این پیام راخوندم که سردردگرفتم برم پیاده روی تاحالم کمی جا بیا،پنجشنبه هست برای شادی روح اموات همگیمون بفرستیدصلوات🙏منم هستم سنگ صبور
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
با سلام وآرزوی تندرستی وعاقبت به خیری همه دوستان در رابطه با خانمی که گفته دوست مطلقه دارن میارن خونه
عزیزم نمیخام فلسفه بچینم سریع بهت خواهرانه ومادران می گم. اصلا پای دوستان مطلقه مجرد غیر مجرد به خونه ات باز نکن یا جلوی شوهرت ازشون تعریف نکن تو فامیل ما دو نفر این کارو کردن چوبش هم خوردن یعنی دوست جون جونشون خونه وزندگی وشوهرشون از دستشون گرفت هر کدوم با دوتا بچه البته هر دوشون از طرف مادر شوهرشون تذکر داده شدن ولی گوش ندادن وچوبشو خوردن به قول قدیمیا آزموده را آزمودن خطاست هردوستی که دارین خارج خونه باشه ممنون از دوستان
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام دخترخانمی که گفتن برای بله برونم یکدست لباس اوردن....
عزیز دلم این چیزهاتوزندگی مهم نیست شوهرت خوبه خودت باسواد مستقل بشین زنگیتو بکن عزیزم قدرشوهرتو بدون باخانواده شوهرت هم کم رفت وامد کن ولی احترامشونو نگه دار این رمزموفقیت توزندگیته ویک مورد دیگه هیچوقت تومسایل خانواده شوهرت خودتو دخالت نده اگرسوالی پرسیدن یانظری خواستن خیلی باارامش وجوابهای کوتاه نظربده امیدوارم همه عزیزان ارامش درزندگی داشته باشن
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دستورالعملی جهت حاجت_روایی
هر کسی به عدد اسم امیرالمومنین علیه السلام به حروف ابجد ( صد و ده مرتبه ) بگوید :
يا اَميرَ المُؤْمِنين يا ذَا الْكَرَم
يا اِمامَ الْمُتَّقين يا ذَا النِّعَم
اِنَّنا جِئْناكَ فى حاجاتِنا
لا تُخَيِّبْنا وَ قُلْ فيها نَعَم
✅حاجات او برآورده خواهد شد ان شاء الله .
📚مطلع انوار ( مکتوبات خطی مرحوم علامه طهرانی ) جلد ۴ ، صفحه ۴۴
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#موفقیت_در_هر_کار
🌸✨ هر کس ذکر 《یا باعِث》 را
هر روز ۵۷۳ مرتبه جهت موفقیت در
هر کاری چه مادی و معنوی بگوید
بسیار موثر و نافع خواهد بود✨
📚 نجات بخش گرفتاران
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿