eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
#درد_دل_سمیرا #ارسالی_اعضا
شوهرعمه گفت خوب دیگه چی ؟ گفتم وقتی روزه هستم خودم رو آدم بهتری حس می کنم. عمه گفت خوب بگو سحری چی می خوری تا به مرضیه بگم برات آماده کنه.گفتم :اگر شما و پیمان روزه می گیرین،سحری آماده کنه و گرنه من بی سحری هم می تونم.عمه گفت :من‌که‌میگیرم‌.پیمان هم بالبخندگفت من هم میخوام بگیرم‌تا‌ اون حس خوب که‌سمیرادیدامیکنه‌ من‌هم پیداکنم. گفتم نماز بلدی ؟ خندید و گفت : دست شما درد نکنه این رو دیگه بلدم مامان یادمون داده هم به من و هم پویان. اون شب تا سحر پیش پریسا بودم در کل شب دو ساعت خوابیدم . سحر بیدار شدم رفتم توآشپز خونه تا غذا رو گرم کنم ،بعدازچنددقیقه عمه اومدودیدکه غذارو گرم کردم رفت پیمان رو صدا کرد،دلم براش سوخت خیلی خوابش میومد و چشمش باز نمی شد .با تعجب به غذا ها نگاه کرد و گفت : این موقع صبح چطوری اینا رو بخوریم . می ترسم اذیت بشم ،من فقط چایی می خورم. ولی وقتی چایی روخوردشروع کرد به خوردن .بعد وضو گرفت و از عمه یک مهر خواست و گفت بعد باید چیکار کنم ؟ عمه گفت : باید موقعی که میای خونه یک جعبه زولبیا بامیه بگیری تا روزه ات قبول بشه .عصروقتی پیمان وباباش اومدن چندتاجعبه شیرینی گرفته بودن .عمه باخنده گفت الهی بمیرم پسرم خیلی گرسنه شده که‌قنادی رو بار کرده آورده .شوهرعمه‌ خندیدوگفت : یک ساعت تو شیرینی فروشی بود بچه گشنه بود هر چی بود خرید سمیرا جون این کار رو تو کردی ما داشتیم زندگیمونو می کردیم .امروز وسط روز رفته روزنامه پهن کرده نماز خونده،، داشتم از خجالت می مُردم آقای مهندس کفشش در آورده بود و نماز می خوند.(البته اینا رو به شوخی گفت ولی معلوم بود که عقیده اش همینه و دوست نداره پیمان تو کار خونه نماز بخونه ).پیمان گفت بسه دیگه کی افطار می خوریم .عمه گرسنه ای ؟گفت : راستش نه ،آخه من خیلی وقتها سرکارنهارنمیخورم تابیام خونه .رفتم تو آشپزخونه تا افطار و آماده کنم .حلوادرست کردم آخه پیمان خیلی دوست داشت،وبرای شام هم قورمه سبزی که پیمان دوست داشت درست کردم.مرضیه خانم وقتی سفره افطار رودیدگفت کاش به من هم گفته بودی امروز رو روزه میگرفتم ،می گفت خدا خیرت بده این چیزا رو آوردی تو این خونه به خدا من تا حالا ندیده بودم کسی تو این خونه روزه بگیره .اول پیمان اومد یه نگاهی به میز انداخت و به من نگاه کرد و گفت تو کردی ؟گفتم : آره به خاطر تو.اذان که‌ شدپیمان گفت حالا چیکار کنیم ؟ گفتم دعا کن چشمت رو ببند برای همه دعا کن بعد هر چی می خوای بخور .سه تایی افطارکردیم.اولین افطاری بودکه‌کنارکسی که دوسش داشتم بودم. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سیاست🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست🍃👇
🔴بعضی از ماها، البته فقط بعضی هامون، نمیدونم چرا اینقدر بد اخلاقیم؟؟؟؟ ✔️یه چیزی بگم؟ 🔴میدونی چرا شوهرت بعد از کار دیر میاد خونه؟! 👈چون حوصله غر زدن و اخم تو رو نداره!😳 🔴میدونی چرا شوهرت بد دهن میشه و سگرمه هاش همیشه تو همه؟؟ ‼چون انرژی مثبت از صورت خندان تو نمیگیره!😳😳😳 🔴میدونی چرا همش سردرد میشی و باید واسه خوابیدنم قرص ارام بخش بخوری؟؟؟ 👈چون به جای لبخند همیشه اخم تو صورتته!!!😳😳😳 ⁉قبول نداری بیا یه ازمایش با هم انجام بدیم. 🔴 از همین الان فقط ده دقیقه اخم کن! غیر ممکنه سردرد نشی!! 🔴 حالا یه دقیقه با صدای بلند بخند ( نترس کسی بهت نمیگه دیوونه!😐) حالا ببین چه انرژی مثبتی وجودت رو میگیره. پس از امروز تصمیم بگیر خوش اخلاق بشی.🙏 ‼😊لبخند 😊اجباری شد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🌸🍃🍃 دوست دارم با کسی ازدواج کنم که . . .
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🌸🍃🍃 دوست دارم با کسی ازدواج کنم که . . .
. سلام ماهی جون داستان جوانه خیلی دوست داشتم الآنم اشرف واقعا عالیه همیشه اول میام سراغ این کانال داستانها و بخونم منم عاشقم دعا کنید به عشقم برسم انقدر که خواستگار اومده جور نشده خسته شدم همه فکر میکنن من سختگیرم ولی اینجوریاهم نیست تو خیلی چیزها خیلی قانعم؛ هرکی از راه میرسه برام خواستگار میاره یه ذره با خودشون فکر نمیکنن ببینن که آیا اینا بهم میخورن یانه فقط همین جوری خواستگار میارن خونه من دوست دارم با کسی زندگی کنم که حسم بهش خوب باشه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸🍃 ببخشید فیلم فرستادم ولی خیلی زیباست😘😘 فیلمی ارسالی اعضای خوبمون❤️😍 ملاقات امام زمان با اعدامی... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶 امروز تولده ولی . . .
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 امروز تولده ولی . . .
امروز تولـد  ۱۵ سالگیمـه ، اولین باره تورو‌ میبیـنم بعد چند ماه  ، چشمای آبیت دلیـل بغض بی دلیل چشمامه با هم حرف میزنیم‌، تو از تفاوت های دوست داشتـني من ميگي و‌ من از حـس خوبم به تو 😍 امروز تولُد ۱۶ سالگیمه ، تو از خانوم بودن من میگی و منـ از چشمات که نمیتونم ازشون دل بکنمـ امروز تولد ۱۷ سالگیمه ، فهمیدم با دختری حرفـ میزنی و بهـش میگیـ دوسش داری ، امروز تو از دوست داشتن من میگی و من از عشقم به تویی که میدونم داری راهو كَج میری داری به من خیانت میکنی امروز تولد ۱۸ سالگیـمه ، تو بغلم‌ میکنیو میگی همـسر آیندتم و تازه فهمیدی چقدر دوستم داری‌‌ ؛ من بغض میکنم و از عشق بی دلیلم به تو میگم عزیزم💜 امروز تولد ۱۹ سالگیمه ، تو چشمام‌ نگاه میکنی و میگی نمیتونم ادامه بدم. و میخوای منو ترک کنی🥺 منم نمیتونم بدون تو امروز تولد ۲۰ سالگیمه ، تو یه ساله نیستی عزیزم و دیگه چیزی نمیگی ، ولی من بـه عکـست میگـم عشق جدیدت مبارک امروز تولد ۲۱ سالگیمه ، بیمارستانم ، اشکایـ بی صدام ، پشتم نشستـیو ‌میگـی  معذرت میخوام ولی دوسش دارم و‌ من باز فقط نگاه میکنم امروز تولُد ۲۲ سالگیمه ، باز اومدی پیشم ، میگی منتظرت باشم و من باز فقط نگاه میکنم امروز تولد ۲۴ سالگیـمه ، من منتظر نموندم ، تو‌ هم‌ نيومدي. شد يه چيزي شبيه  مُــردن بدون اینکه کسی بمیره😷 مَن تَنها مُرده اے خواهَم بود ڪہ بَعد اَز مَرگَش با خودَش خواهَد گُفت : مَن این صَحنہ را قَبلاً بارها دیده بودَم ... 💔 امروز تولد ۲۷ سالگیمه ، مادر شدم ، پسرم 👶🏻خیلی شبیهته مخصوصا چشماش ... آبیه مثله دریا عزیزم امروز تولد ۳۰ سالگیمه ، تو‌ هنوزم نیستی ، یعنی اگرم‌ بخوای دیگه ‌نمیتونی باشی چون تو تعلق به کسی دیگه داری امروز تولد ۴۰ سالگیمه ، بچه هام‌ پیشمن ، باهاشون‌ کلی سرگرم شدم و‌ اصلا نبودن تورو حس نمیکنم :) ولی شاید بهت فک کنم هیچی مثله عشق اول نمیشه امروز نمیدونم‌ تولد چند سالگیمه ، کسیو‌ یادم نمیاد ، میگن آلزایمر‌گرفتم ، فقط نمیدونمـ چرا  هر شبـ تو خوابم یه پسر چشم ابیو  رو‌ میبینم که دارم صداش میزنم ولی اون به من ‌اهمیت نمیدهـ .... نمیدونم اون کیه؟!🙃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🌸🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🌸🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
یک بغل گل 🌸🍃 پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد. منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند. آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم. به روایت همسر شهید منوچهر مدق @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 تجربه داری بگو
دنیای بانوان❤️
🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 تجربه داری بگو
سلام عزیزم میخاستم ک اگ مقدوره اینو تو کانالت بزاری تا شاید این دو دلی من بر طرف بشه حدودا هفته پیش یکی از اشناها برای پسرشون پا پیش گزاشتنو خاستگاری کردن ایشون ی شهر دیگ کار میکنن و خانواده بسیار خوبی دارن وقتی ک باهم صحبت کردیم ایشون گفتن ک چون تک پسرن دوست دارن بعد ازدواج پیش مادرو پدرش زندگی کنیم من گفتم ک من اصلا با این شرایط کنار نمیام ایشون گفتنا نهایتش ی خونه دوطبقه اس ک میخرن بعد من برام خیلی سخته ک دور از خانوادم باشن خود اقا هم گفتن اگ مشکلم اینه ک میان شهر ما (اینو با میل قلبی گفتن و من هیچ چیزی نگفتم) الان میخام نظر شمارو در این باره بدونم باتوجه ب تجربه هاتون ممنون میشم کمکم کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿