eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 امروز تولده ولی . . .
امروز تولـد  ۱۵ سالگیمـه ، اولین باره تورو‌ میبیـنم بعد چند ماه  ، چشمای آبیت دلیـل بغض بی دلیل چشمامه با هم حرف میزنیم‌، تو از تفاوت های دوست داشتـني من ميگي و‌ من از حـس خوبم به تو 😍 امروز تولُد ۱۶ سالگیمه ، تو از خانوم بودن من میگی و منـ از چشمات که نمیتونم ازشون دل بکنمـ امروز تولد ۱۷ سالگیمه ، فهمیدم با دختری حرفـ میزنی و بهـش میگیـ دوسش داری ، امروز تو از دوست داشتن من میگی و من از عشقم به تویی که میدونم داری راهو كَج میری داری به من خیانت میکنی امروز تولد ۱۸ سالگیـمه ، تو بغلم‌ میکنیو میگی همـسر آیندتم و تازه فهمیدی چقدر دوستم داری‌‌ ؛ من بغض میکنم و از عشق بی دلیلم به تو میگم عزیزم💜 امروز تولد ۱۹ سالگیمه ، تو چشمام‌ نگاه میکنی و میگی نمیتونم ادامه بدم. و میخوای منو ترک کنی🥺 منم نمیتونم بدون تو امروز تولد ۲۰ سالگیمه ، تو یه ساله نیستی عزیزم و دیگه چیزی نمیگی ، ولی من بـه عکـست میگـم عشق جدیدت مبارک امروز تولد ۲۱ سالگیمه ، بیمارستانم ، اشکایـ بی صدام ، پشتم نشستـیو ‌میگـی  معذرت میخوام ولی دوسش دارم و‌ من باز فقط نگاه میکنم امروز تولُد ۲۲ سالگیمه ، باز اومدی پیشم ، میگی منتظرت باشم و من باز فقط نگاه میکنم امروز تولد ۲۴ سالگیـمه ، من منتظر نموندم ، تو‌ هم‌ نيومدي. شد يه چيزي شبيه  مُــردن بدون اینکه کسی بمیره😷 مَن تَنها مُرده اے خواهَم بود ڪہ بَعد اَز مَرگَش با خودَش خواهَد گُفت : مَن این صَحنہ را قَبلاً بارها دیده بودَم ... 💔 امروز تولد ۲۷ سالگیمه ، مادر شدم ، پسرم 👶🏻خیلی شبیهته مخصوصا چشماش ... آبیه مثله دریا عزیزم امروز تولد ۳۰ سالگیمه ، تو‌ هنوزم نیستی ، یعنی اگرم‌ بخوای دیگه ‌نمیتونی باشی چون تو تعلق به کسی دیگه داری امروز تولد ۴۰ سالگیمه ، بچه هام‌ پیشمن ، باهاشون‌ کلی سرگرم شدم و‌ اصلا نبودن تورو حس نمیکنم :) ولی شاید بهت فک کنم هیچی مثله عشق اول نمیشه امروز نمیدونم‌ تولد چند سالگیمه ، کسیو‌ یادم نمیاد ، میگن آلزایمر‌گرفتم ، فقط نمیدونمـ چرا  هر شبـ تو خوابم یه پسر چشم ابیو  رو‌ میبینم که دارم صداش میزنم ولی اون به من ‌اهمیت نمیدهـ .... نمیدونم اون کیه؟!🙃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🌸🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🌸🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
یک بغل گل 🌸🍃 پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد. منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند. آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم. به روایت همسر شهید منوچهر مدق @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 تجربه داری بگو
دنیای بانوان❤️
🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 تجربه داری بگو
سلام عزیزم میخاستم ک اگ مقدوره اینو تو کانالت بزاری تا شاید این دو دلی من بر طرف بشه حدودا هفته پیش یکی از اشناها برای پسرشون پا پیش گزاشتنو خاستگاری کردن ایشون ی شهر دیگ کار میکنن و خانواده بسیار خوبی دارن وقتی ک باهم صحبت کردیم ایشون گفتن ک چون تک پسرن دوست دارن بعد ازدواج پیش مادرو پدرش زندگی کنیم من گفتم ک من اصلا با این شرایط کنار نمیام ایشون گفتنا نهایتش ی خونه دوطبقه اس ک میخرن بعد من برام خیلی سخته ک دور از خانوادم باشن خود اقا هم گفتن اگ مشکلم اینه ک میان شهر ما (اینو با میل قلبی گفتن و من هیچ چیزی نگفتم) الان میخام نظر شمارو در این باره بدونم باتوجه ب تجربه هاتون ممنون میشم کمکم کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃🍃
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🍃 #عاشقانه_هستی
. من و‌پسرخاله م از بچگی عاشق هم بودیم...جونمون واسه هم در میرفت...داییم که اختلاف سنیمون زیاد نیست این موضوع رو میدونست.. بابام میگفت تا زمانیکه دانشگاه قبول نشده هیچ‌خواستگاری راه نمیدم.. یادمه تولد۱۷سالگیم داخل باغ مامان بزرگم برگزار شده بود و خلاصه اینکه همه دعوت بودند... وقتی همه سرگرم بودند،سجاد بهم اشاره داد که دنبالش برم،منم دنبالش رفتم ته باغ... وای چه جراتی داشتم جلو‌چشم همه😱😱😱 خلاصه اونجا بهم گفت هستی من دیگه طاقت ندارم میخوام محرم بشیم توروخدا باباتو راضی کن....و از این حرفها... وای یهو دیدم صدای پا از پشت سرم اومد😱 دایی کوچیکه بود میگفت حواسم بهتون هست که دست از پا خطا نکنید😁😁 من و سجاد کلی ترسیده بودیم..خلاصه اونروز دایی یکساعتی کشیک داد کسی ما رو نبینه که راحت حرف بزنیم... الانم که یه پسرکوچولوی ۱ساله داریم و کلی کنار هم خوشبختیم😍😍❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 می خواهم به روزگاری برگردم که هیچکس از سادگیِ غذا ، یا کوچکیِ اتاق، شکایت نمی کرد ، تلویزیون ها سیاه و سفید بود ، و برنامه ها محدود ، ولی جانمان در می رفت برای هر ثانیه تماشایش ... آن روزها همه چیز بی تکلف و دلنشین بود ... همه مان بی توقع، خوش بودیم ... بدونِ چشم داشت محبت می کردیم ... و از تهِ دل می خندیدیم ... دلم برایِ خنده هایِ بی ریا ... برایِ دلخوشیِ ساده ی آن روزها تنگ شده ... پدربزرگ رفت ... مادربزرگ رفت ... و آن دورهمی هایِ جانانه ؛ به خاطرات پیوست ... روزهایِ خوب بر نمی گردند ، افسوس ... ما برایِ بزرگ شدنمان ؛ بهایِ سنگینی پرداختیم ... 💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃 سلام عاشقانه برمیگرده به زمان بچگیم... پسرخاله دخترخاله... ولی پدرم مخالف بود.. ولی من برای عشقم جنگیدم و بهش رسیدم😍😍 الانم دوماهه عقدیم... ♥️ محرم به اسرار شما👈 @Mah767 ♥️
🌸🍃🍃🌸🍃🍃 ⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘: 🎈.• . 🦋.• . °•❀در روزگاری ڪہ دشمن تمام امیدش از بین بردن حجاب توست تو همچنان پاک بمان تو امیدش را ناامید کن! . °•❀بگذار از چادرت بیشتر از اسلحه بترسد این چادر سیاه سلاح توست➿.• . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 تجربه داری بگو
🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃 در خصوص این پیامی که این دوست عزیز فرستادن خواستم نظر بدم : اینکه بهتر که از فکر این ازدواج بیاد بیرون .چون مردی که از حالا هیچی نشده به خانوادش وابسته هست مطمئنا تو زندگی به مشکل بر میخورن . چون خودم همین تجربه رو دارم در تماااام امورات زندگی و حتی تربیت فرزند واااااااقعا آسیب دیدم و اصلا قابل جبران نیست . دخالت‌های بی جا تو زندکی شخصی و حدومرز قائل نشدن باعث شد که من همه این مشکلات رو تو دلم بریزم و مشکل روحی گرفتم در حدی که قرص مصرف،میکردم . حالا رابطه زن و شوهری که هیچی ولی تربیت فرزند خییییلی مهم که متاسفانه کم آوردم و خسته شدم و این باعث قابلیت یک مادر رو از چشم فرزندی که خودت به دنیا میاری رو می ندازن . هچنین توقعات بی جا. ولی وقتی حدومرز حفظ باشه و حتی فاصله رو حتی برای زندگی رعایت کنی هم عزیزتری هم شیرین تر و هیچ وقت به خودشون اجازه نمیدن که در هر کاری دخالت کنن . برای خودم انقدررر زیاد هست که حتی از پنجره خونه خودشون ، خونه مارو زیر نظر دارن و رفت وآمد ها رو چک میکنن 😔😔😔😔 این خیلی بد و اذیت کنندس پس بهتر کسی رو برای زندگیت انتخاب کنی که کاملا مستقل باشه نه وابسته. همین . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 مثل افلاکیان ...🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 فرمانده سپاه زیر کوه بود. ازدواج که کردیم، ازش خواستم همراهش بروم. رفتیم به یک ده سر مرز. زندگی‌مان را آنجا با نصف وانت اسباب و اثاثیه و توی یک اتاق محقر و خشتی شروع کردیم. آنجا نه اب داشت، نه برق، نه درمانگاه، نه مدرسه و نه خیلی چیزهای دیگر‌. درعوض در تابستان گرمای شدید داشت و زمستان سرما. مدتی ‌تحمل کردم و ماندم. بعد از آن طاقتم طاق شد. گفتم‌: بریم یک جای بهتر. قبول نکرد‌. گفت : این ده هم جزء کشور ماست. مردم اینجا هم ایرانی هستن! شهید محمد ناصر ناصری ♥️