🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت201
🍀منتهای عشق💞
_ فکر پولش رو کردی آخه؟
_ آره نگران نباش؛ جور میشه. مگه پول ماشین جور نشد؟ یه دفعه گفتی قرعه به ناممون دراومد.
بیچاره علی هنوز نمیدونه خاله النگوهاش رو هم برای ماشین فروخته.
_ مامان زنگ زدی به اقدسخانم بگی؟
خاله ناامید گفت:
_ مطمئنی بگم!؟
دیگه باید به چه زبونی بگه که خاله متوجه بشه.
_ آره مطمئنم. اصلاً رفتنمون از اول اشتباه بود.
_ دختر خوبیه ها!
_ ان شالله خوشبخت بشه. زودتر بگو بذار دلبسته نشه.
خاله طلبکار گفت:
_ باشه، ولی دفعهی دیگه من یکی رو انتخاب کردم حق نداری نه بیاری!
علی خندهی صداداری کرد.
_ شاید منم بخوام مثل حسین یهو دستت رو بذارم تو حنا.
صدای ذوقزدهی خاله بلند شد.
_ الهی دورت بگردم. من که از خدامه خودت انتخاب کنی.
سرفهای کردم و وارد آشپزخونه شدم. علی دستاش رو پشتش گذاشته بود و به کابینت تکیه داده بود.
با دیدنم، پنهانی از خاله لبخندی زد و جواب سلامم رو داد.
قند توی دلم آب شد. انگار دوتا بال بهم دادن تا پرواز کنم. تلاشم برای کنترل خودم بیفایده بود و لبخند پهنم قصد جمع شدن نداشت. اما علی برعکس من چهرهش رو مثل همیشه جدی کرد.
خاله نگاهی بهم انداخت.
_ زهره نیومد؟
_ من بهش گفتم.
_ چیه کبکت خروس میخونه!
جلو رفتم و بشقابها رو ازش گرفتم.
_ من آماده میکنم.
رو به علی گفت:
_ برو لباسهات رو عوض کن، بیا ناهار.
فکر کنم با این لبخندی که علی بهم زد تا یک ماه روحیه شادی داشته باشم.
خاله درمونده زیر لب گفت:
_ چه جوری بهشون بگم.
فوری گفتم:
_ چه جوری نداره! میخوای من زنگ بزنم بگم؟
اَخم ریزی کرد.
_ چی به کی بگی؟
اصلاً حواسم نبود که باز بیاجازه حرفهاشون رو شنیدم.
_ به زهره دیگه! که بیاد پایین.
جلو اومد و گوشم رو توی دستش گرفت. مثل همیشه نه فشار داد نه حتی ذرهای کشید.
_ این فضولی کار دستت میده ها!
_ مگه من چی گفتم؟
دستش رو انداخت و نفس سنگینی کشید.
_ زشته رویاخانم!
_ خاله به خدا نمیخواستم گوش وایستم. همین جوری شنیدم.
_ نمیخواد قسم بخوری. منم خودم بلدم گندکاری بچههام رو درست کنم.
_ چشم، ولی اینگندکاری علی نیست! از اول گفت نمیخوام، شما اصرار کردی. من مطمئنم علی خودش مثل دایی یکی رو دوست داره.
صدای سرفهی علی باعث شد تا حرف توی دهنم بماسته.
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🌟☘🌟☘🌟☘🌟
☘🌟☘🌟☘🌟
🌟☘🌟☘🌟
☘🌟☘🌟
🌟☘🌟
☘🌟
🌟
#پارت201
🍀روزهای تاریک سپیده🌟
صدای گریهی ریز ریزش، زیر لحاف فضای اتاق رو پر کرد.
با اینکه برای حفظ زندگیش تلاش میکنه اما غمی تو صداشِ که خبر از ناامیدیش میده. ناامیدیِ که کمکم تو وجود منم رخنه کرده. گمون نکنم هیچ راه نجاتی برای رهایی از دست از شاهرخ خان وجود داشته باشه.
توی این چند روز انقدر گریه کردم و غصه خوردم که دیگه نه اشکی تو چشمهام مونده نه آهی توی سینهم.
دوست دارم بی صدا به جایی خیره بشم، حتی فکر هم نکنم.
سرم رو روی بالشت گذاشتم. تلاش کردم صدای آهستهی گریهی نازگل رو نشنوم اما بی فایده بود.
صدای ریزی جز صدای گریه از زیر لحاف بلند شد.گوش هامرو تیز کردم تا چیزی متوجه بشم
_لالالا گل تبدار جونیم
لالالالا همه عمر و جوونیم
لالالالا گل غمخونه ی سرد
لالالالا خدایا دردُ وا درد
خزون آتش زدی بر ریشه من
خزون سنگی شدی تو شییشه من
خزون آتش زدی بر دودمانم
خزون دیگه چه می خواهی ز جانم
انقدر پر سوز و درد میخوند که اشک خشک شدهی چشمهام جوشید و چشمم پر از اشک شد.
من چیکار باید بکنم. درد خودم کم بود غصهی این زن درد کشیده هم بهش اضافه شد. شاید اگر آقا بفهمه من نمیخوام خطبه رو نخونه.
صدای لالایی غمگینش انقدر ادامه داشت که پشت چشمهام سنگین شد و خوابم رفت.
با صدای توران بیدار شدم
_بیدارش کنم خانوم؟
نازگل خانم بدون اینکه ذره ای از غم صداش کمکنه گفت
_نه، بیدار شه چیکار کنه
_گفتن طاهره داره میاد
_حالا هر وقت اومد.
چشمم رو باز کردم. متوجه بیدار بودنم نشدن.
همزمان که سرجام نشستم سلام کردم هر دو نگاهشون رو بهم دادن.
توران گفت
_خدا رو شکر بیدار شدید. صبحانتون رو بخورید الانِ که خیاط برسه
نازگل روبند رو روی سرش انداخت
_من میرم اتاق ایوب خان. طاهره اومد بگید گفتم نمیخوام لباس رو بپوشم. همون جوری بزارش رو تخت
در اتاق رو باز کرد و بیرون رفت
توران از ناراحتی سرش رو تکون داد. نگاهش رو از در بسته برداشت و به من داد.
_شکر خدا جاتون راحت بود دیشب. خوب خوابیدید؟
_نه، نازگل خانم دیشب تا نزدیکی های صبح گریه کرد و لالایی خوند.
آهی کشید و سینی که برای صبحانه اورده بود و برداشت و جلوم گذاشت.
_همه فکر میکنن نارگل اون بچه رو فراموش کرده. ولی من مادر میفهمم که یه مادر نمی تونه جگر گوشهش رو فراموش کنه
✍🏻 #هدی_بانو
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═☘🌟════╗
@behestiyan
╚════🌟☘═╝
🌟
☘🌟
🌟☘🌟
☘🌟☘🌟
🌟☘🌟☘🌟
☘🌟☘🌟☘🌟
🌟☘🌟☘🌟☘🌟