بسم الله الرحمن الرحیم
در بنی اسرائیل مرد نیکوکاری بود که مانند خود همسر نیکوکار داشت،
مرد نیکوکار شبی در خواب دید کسی به او گفت: خدای سبحان و متعال عمر تو را فلان مقدار کرده که نیمی از آن در ناز و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و فشار خواهد گذشت اکنون بسته به میل توست که کدام را اول و کدام را آخر قرار دهی.
مرد نیکوکار گفت: من شریک زندگی دارم که باید با وی مشورت کنم.
چون صبح شد به همسرش گفت: شب گذشته در خواب به من گفتند نیمی از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و تنگدستی خواهد گذشت اکنون بگو من کدام را مقدم بدارم؟
زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب کن.
مرد گفت: پذیرفتم
بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را برای وسعت روزی انتخاب کرد.
به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روی آورد ولی هر گاه نعمتی بر او می رسید همسرش می گفت از این اموال به خویشان خود و نیازمندان کمک کن و به همسایگان و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتی به او می رسید از نیازمندان دستگیری نموده و به آنان یاری می رساند و شکر نعمت را بجای می آورد تا اینکه نصف اول عمر ایشان در وسعت و نمعت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند:
خداوند متعال به خاطر قدردانی از اعمال و رفتار تو که در این مدت انجام دادی همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود:
- تا پایان عمرت در آسایش و نعمت زندگی کن.
بحار: ج 14 ص 492 و ج 71 ص 55.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️فالگیری و رمالی ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
قَالَ عَلِیُّ (ع) :
مَنْ صَدَّقَكَ فَقَدْ كَذَّبَ اَلْقُرْآنَ وَ اِسْتَغْنَى عَنِ اَلاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ .
امیرالمومنین (ع) :
آن كس كه سخنان تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و براى رسيدن به مطلوب و دفع امور ناخوشايند ، از كمك گرفتن از خدا بى نيازى نشان داده است .
📙فرج المهموم ، جلد ۱ ، صفحه۵۹ .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
داستانی درباب توبه👇
جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند:
زنى، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد:
یا رسول اللَّه ! زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟
پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمیدهد، حتماً توبه او را قبول میکند و از او میگذرد. به درستى که درهای توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقیناً توبه کننده واقعی از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.
مستدرکالوسائل جلد 12 صفحه 131 باب87
سوره الزمر - آیه 53 :
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خدا خدا خدا
🔔هر وقت هر جا ناامید شدی بدون که کارت می خواد درست بشه
🌷 مرحوم آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤲مردی از حضرت موسی (ع) درخواست کرد که برای من دعا کن تا خداوند فلان حاجتم را که خودش می داند برآورد، حضرت موسی (ع) دعا کرد، پس از دعا،
🐅حیوان درنده ای به آن مرد حمله کرد و گوشت بدنش را خورد و او را کشت.
موسی (ع) عرض کرد: خدایا راز این حادثه چه بود؟
خطاب رسید ای موسی این مرد از من درخواست درجه ای از مقامات کرد و می دانم که او به آن درجه با اعمالش نمی رسید، او را گرفتار آن درنده کردم که دیدی، تا همین گرفتاری را وسیله ای برای رسیدن او به این درجه نمایم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#بردباری_حضرت_موسی_بن_جعفر
مردی از اولاد خلیفه ی دوم در مدینه بود که پیوسته حضرت موسی بن جعفر را اذیت میکرد و دشنام میداد. هر وقت با آن حضرت رو به رو میشد به امیر مؤمنان جسارت میکرد. روزی بعضی از بستگان حضرت عرض کردند: اجازه دهید این فاجر را به سزایش برسانیم و از شرش راحت شویم؛ اما موسی بن جعفر آنها را از این کار نهی میکرد. محل کار آن مرد را پرسید. معلوم شد در اطراف مدینه به زراعت اشتغال دارد. حضرت برای ملاقات او از مدینه خارج شد. وقتی به آن جا رسید آن شخص در مزرعه ی خود کار میکرد. موسی بن جعفر همان طور سواره داخل مزرعه شد. آن مرد بانگ برداشت که: زراعت ما را پایمال کردی. موسی بن جعفر همان طور رفت تا به او رسید، با گشاده رویی و خنده شروع به صحبت کرد، پرسید: چقدر خرج این زراعت کرده ای؟ گفت: صد اشرفی. پرسید: چه مقدار امیدواری بهره برداری کنی؟ گفت: غیب نمی دانم. فرمود: چقدر امیدواری عایدت شود؟ گفت: امیدوارم دویست اشرفی عایدم شود. حضرت کیسه ی زری را که سیصد اشرفی داشت به او داد و فرمود: این را بگیر، زراعتت در جای خود باقی است، خداوند آنچه امیدوار هستی به تو روزی خواهد کرد. آن گاه مرد برخاست و سر آن حضرت را بوسید و از ایشان درخواست کرد که از تقصیرش بگذرد و او را عفو کند، حضرت تبسم کرد و باز گشت. بعد از این پیش آمد روزی او را دیدند که در مسجد نشسته، همین که چشمش به موسی بن جعفر افتاد گفت: خدا میداند رسالتش را در کجا قرار دهد. همراهان او گفتند: تو را چه شده است؟ پیش از این رفتارت این طور نبود. گفت: آنچه گفتم باز بشنوید و دوباره شروع کرد به دعا کردن آن حضرت همراهانش با او از در ستیز وارد شدند، او نیز با آنها دشمنی کرد. موسی بن جعفر به یاران خود فرمود: همانا امر او را به مقدار پولی اصلاح و شرش را کوتاه کردم.
📙پند تاریخ 3/ 62 - 63؛ به نقل از: منتهی الامال 3/ 125.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احترام_والدبن
👈چرا از فرزندان یوسف دیگر کسی به پیامبری مبعوث نشد؟؟
هنگامى كه جناب يعقوب به طرف مصر روى آورد يوسف به منظور استقبال پدر از شهر خارج گرديد و وقتى پدر را ديد قصد كرد براى او پياده شود ولى نظر به پادشاهى و مقام خويش كه نمود پياده نشد و زمانى كه بر يعقوب سلام داد جبرئيل نازل شد و به او گفت: اى يوسف: خداوند تبارك و تعالى به تو مىفرمايد: از فرود آمدن در مقابل بنده صالح من تو را باز نداشت مگر آن مقام و پادشاهى كه تو دارى، دستت را بگشا.
يوسف دست گشود، پس از بين انگشتانش نورى خارج شد.
يوسف پرسيد: اين چه بود؟
✔️جبرئيل گفت: اين علامت آن است كه از صلب تو هرگز پيامبر خارج نمىشود و جهتش كارى است كه تو نسبت به يعقوب نمودى و در مقابلش پياده نشدى.
📚علل الشرائع ج1 ص205
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#قصه_پنجاه_و_هفتم
#پایان_یک_پیامبرزاده:
✍بزرگ ترین ساخته دست بشر تا آن روز آرام آرام از جای خود کنده شد و بر روی آب به حرکت در آمد.قیامتی بر پا بود.صدای فریادهای اهل شهر در دل تاریکی نشان می داد که شهر در حال غرق شدن است.
⚡️هر از چند گاهی نور رعد و برق محیط را روشن می ساخت و اهل کشتی برای لحظاتی کفاری را که در حال تقلا درون آب بودند می دیدند.
🌊جریان آب کشتی را به سوی دامنه ی کوهِ نزدیکِ شهر هدایت کرد.بر روی کوه اشباح عده ای از اهل شهر که در حال پناه بردن به قله کوه بودند قابل تشخیص بود.نوح به سوی عرشه کشتی دوید تا بتواند ایشان را بهتر ببیند.
ناگاه رعد پر نوری فضا را روشن کرد و پیامبر پسرش کنعان را در میان ایشان شناخت.
🔹نوح(ع) بانگ زد:
ای پسرم!خود را به ما برسان و همراه ما بر کشتی سوار شو و با کافران مباش.
🔸کنعان فریاد کشید:هم اکنون به کوه پناه می برم تا مرا از این آب نگه دارد.
🔹نوح فریاد زد:امروز در برابر عذاب خدا هیچ نگه دارنده ای نیست مگر کسی که خدا بر او رحم کند!
🌩بار دیگر نور رعد فضا را روشن ساخت و پیامبر برای آخرین چهره در هم کشیده کنعان را دید که بی توجه به سخنان پدر به سوی قله میرفت.ناگهان موج سهمگینی بر سرش فرود آمد و او را به زیر کشید.
💭پیامبر پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا!به راستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده ات به نجات خاندانم حق است و تو بهترین داورانی.
✨خدا فرمود:ای نوح!به یقین او از خاندان تو نیست،او دارای کرداری ناشایسته است،پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه،همانا من تو را اندرز می دهم که مبادا از ناآگاهان باشی. 💭نوح گفت:پروردگارا! من از اینکه چیزی را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه می برم و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.1
🔹آری! راست گفت پروردگار حکیم! فرزندان نوح، شیعیانی بودند که همراه او بر کشتی نجات وارد شدند.پیامبر زادگان حقیقی یاران پیامبرانند.
📚منابع:
1)سوره ی هود آیات42 تا47
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کرده اند که صبح روز هبوط، آدم نزد پروردگار آمد و گریه ای کرد از عشق، به طراوت باران بهمنی و گفت « ای معبود و معشوق یکتای من، اکنون که ما را به تبعیدگاه نامعلومی می فرستی، گیرم که من در همه سختیهای ناشناخته در عالم آب و گل شکیبا باشم، با من بگو که آخر فراق تو را چگونه تحمل توانم کرد؟»
خدواند آهسته در گوش آدم گفت:
«من خود با تو می آیم»
آدم پرسید: « این چگونه باشد؟»
فرمود: « تو در سیمای آن حوّا که همراه توست #خورشید لبخند من و برق نگاه من و صدای مهربان و شیرین من و اطوار و تجلیات جمال من که هردم تجدید می شود خواهی یافت.
حوّا اقیانوسی است آکنده از درّ و گوهر که آن را هیچ پایان نیست
اما بدان که گوهر را در کنار ساحل نمی توان یافت.
غوّاصی باید، چالاکی، نیکبختی، تا دردانه
#عشق را در ژرفای وجود او صید کند.»
#عشق دردانه است
و من غوّاص و دریا میکده
سر فرو بردم در اینجا
تا کجا سر بر کُنم
🖌الهي قمشه اي
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜ ذکر صالحین ⚜
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
"بسم رب النور"
🌷یاد نعمتهای خدا که می افتاد ، سجده می کرد .
آیه ی سجده دار قرآن را که می خواند ، سجده می کرد .
بعد از نماز ، سجده می کرد .
دو نفر را که آشتی می داد ، سجده می کرد .
جای مهر روی پیشانیش مانده بود .
به خاطر همین به او می گفتند : " سجاد "🌷
✨میلاد زینت عبادت کنندگان مبارک✨
(برگرفته از کتاب « آفتاب در سجده » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌دو سخن گفتن امیر المؤمنین
علی(ع) با مردگان:
امیرالمؤمنین(ع) هنگام بازگشت از
صفین به قبور کوفه رسید و با آنان اینگونه سخن گفت:
ای ساکنان خانههای وحشتناک و مکانهای خالی و قبرهای تاریک، ای خاکنشینان، ای غریبان، ای تنهایان، ای وحشتزدگان! شما در این راه بر ما پیشقدم شدید و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد. اما خانههایتان را دیگران ساکن شدند، همسرانتان به ازدواج افراد دیگر درآمدند و اموالتان تقسیم شد. این خبری است که در نزد ماست. در نزد شما چه خبر است؟ سپس رو به اصحابش کرد و فرمود: هر گاه به آنها اجازه سخن داده میشد، به شما خبر میدادند که بهترین زاد و توشه در سفر آخرت پرهیزکاری است.
🎙#مرحومآیتاللهمجتهدیتهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•