💰کمک مالی اروپا به صنعت زدایی از ایران
🔹امروز خبری منتشر شد که اتحادیه اروپا ۱۸ میلیون یورو به ایران کمک میکند، اما بیشتر رسانههای طیف لیبرال به جای اطلاعرسانی درباره جزئیات این کمک مالی، اصل آن را برجسته و آن را نشاندهنده عزم عملی اتحادیه اروپا برای حفظ برجام و برای "جبران تاثیرات تحریمهای مجدد آمریکا" خواندند.
اما واقعیت این کمک مالی چیست؟
1⃣ اولین نکته درباره این بسته آن است که رقم آن به هیچ وجه قابل توجه نیست. اخیرا صادرات یک روز ما فقط به کشور عراق به رکورد ۵۵ میلیون دلار رسید. با این اوصاف چرا باید رقم ناچیز ۱۸ میلیون یورو این اندازه برجسته شود؟
2⃣ پاسخ در جزئیات این بسته است. برخلاف ادعای لیبرالهای ایرانی که این بسته را نمایش عزم اتحادیه اروپا برای حفظ برجام میخوانند، آنهم در شرایطی که روزانه اخبار قطع رابطه تجاری شرکتهای مختلف اروپایی با ایران منتشر میشود، این ۱۸ میلیون یورو برای کمک به صنعتزدایی از ایران است. چگونه؟
اگر خاطرتان باشد، در بررسی معاهده پاریس گفتیم که ایران متعهد شده است انتشار گازهای گلخانهای را به صورت غیرمشروط ۴ درصد و مشروط به جذب کمکهای بین المللی ۱۲ درصد کاهش دهد. این بسته کمک ۱۸ میلیون یورویی دقیقا برای این است که شرط جذب کمکهای بینالمللی را محقق جلوه داده و ایران را وادار کند به تعهد کاهش ۱۲ درصدی عمل نماید. سایت یورونیوز ارگان رسمی اتحادیه اروپا درباره این بسته مینویسد که از بسته ۸ میلیون یورو مربوط به "حمایت فنی از چالشهای محیط زیستی" است!
🔹همانطوریکه در هفتههای گذشته با ارائه اسناد متقن نشان دادهایم، نه تنها استفاده از سوختهای فسیلی، بلکه فرآیندهای صنعتی نظیر "تولید" سیمان، آهک، فولاد، اتیلن، آهن و بسیاری از مواد اساسی دیگر مشمول انتشار گازهای گلخانهای شناخته شدهاند و دولت آقای روحانی تعهد داده است که انتشار گازهای گلخانهای را ۴ تا ۱۲ درصد کاهش دهد. در صنعت برق این تعهد موجب عدم توسعه نیروگاههای حرارتی متناسب با نیاز کشور شده، اما درباره وضعیت صنایع دیگر، اطلاع دقیقی در دست نیست.
دولت آقای روحانی برخلاف قانون اساسی، بدون اینکه موافقتنامه پاریس فرآیند حقوقی خود را در مجلس و شورای نگهبان طی کند، آبان ۹۴ اجرای تعهدات ایران در این موافقتنامه را به دستگاهها ابلاغ کرده و سه سال است در حال اجرای این تعهدات است./جبرئیلی
@behtarinkanall
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 دنیا و دردسر
یکی از دانشمندان می گفت: روزی در بیرون صحرا نشسته بودم، موری را دیدم که دانه گندمی را از زیر خار و خاشاک پیدا کرد، آن را با زحمت و مشقت بسیار از زیر خار و خاشاک بیرون آورد و مقداری آن را با خود حمل کرد. هرجا که پستی و بلندی بود، او به زحمت بسیار می افتاد و آن دانه گندم را با سختی بسیار همراه خود می برد.
من هم عقب سرش رفتم تا ببینم او به کجا می رود. مسافت زیادی را پیمود تا بالاخره به لانه اش رسید، اما ناگهان دیدم که گنجشکی از بالا به پائین جست و دانه گندم را به همراه خود مورچه بلعید.
به فکر فرو رفتم که، آدمی این همه زحمت می کشد، ناگهان فرشته مرگ می آید و او را می برد. آنچه زحمت کشیده، تمامش به هدر می رود. مال و جاه را با خود تا لب گور می آورد، اما آنجا از او می گیرند و بدنش را زیر خاک می کنند، نه فرش و نه چراغی، نه انیس و مونسی، جز ایمان و عمل صالح، هیچ چیز هم ندارد. آدم بدبخت این جور است که برای خوشی در دنیا زحمت می کشد، اما بیچاره نمی داند غیر از دردسر، چیز دیگری نیست.
📗 #معاد
✍ شهید آیت الله دستغیب
@behtarinkanall
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 غفلت از نعمت و صاحب آن
یکی از خلفا، غلامی داشت که سخت مورد توجه و علاقه خلیفه بود و خلیفه او را بسیار دوست می داشت. روزی، ناگهان غلام بیمار شد و روز به روز بیماری اش شدت بیشتری پیدا کرد. خلیفه پزشکان را از سراسر کشور به پایتخت دعوت کرد تا غلام را معالجه کنند. پزشکان آمدند و غلام را معاینه کردند و داروهای مختلفی را به وی خورانیدند، اما غلام بهبود نیافت.
روزی، طبیبی به بالین غلام رفت و او را معاینه کرد و حدس زد که بیماری او باید منشأ روحی و روانی داشته باشد. بنابراین اتاق را خلوت کرد و از غلام پرسید: چه حادثه ای اتفاق افتاده که تو را به این روز انداخته است؟!
غلام چند لحظه فکر کرد و عاقبت لب به سخن گشود و گفت: چند نفر از دشمنان سلطان، مرا تحریک کردند که در شراب او سم بریزم و خلیفه را مسموم کنم. من فریب پول آن ها را خوردم و در شراب خلیفه سم ریختم و آن را به خلیفه دادم.
اتفاقا خلیفه متوجه شد که شراب به زهر آلوده است و آن را ننوشید. من منتظر بودم که حاکم مرا به شدت کیفر و قصاص نماید، اما او نه تنها مرا مجازات نکرد، بلکه احسان و محبت خود را نسبت به من بیشتر نمود، به طوری که من از شدت شرمساری بیمار شدم. بیماری من، بیماری شرمساری و خجلت است. این بیماری درمان ندارد و تا وقتی که نمیرم، خجالت زده باقی خواهم ماند.
👌وای بر انسان! وای از روزی که انسان بفهمد، خداوند همیشه با او و در کنار او بوده و تمام خیانت ها و گناهان و کارهای زشتش را می دیده اما بردباری می فرموده و بر احسان و انعامش می افزوده و نعمت هایش را بیشتر ارزانی می داشته است.
📗 #گنجینه_معارف، ج 2
✍ محمد رحمتی شهرضا
@behtarinkanall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان عجیب و قابل تأمل #استادمحمد_شجاعی درباره #مقام_معظم_رهبری
اون کسی که شمشیر می زنه و مقدمه ظهور را فراهم می کنه وجود رهبر عزیز انقلاب است!
#بشارت
➖➖➖➖
@behtarinkanall
🔴 نتیجه احتکار و گران فروشی :
تو هر عصری عذاب فرق داره 😏
#خاطرات_واقعی
🔷توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشاندادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.
🔶به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر...
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته.
لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ.
🔷دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران به شدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
🔶عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه میکردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.
🔶شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر...
🔶بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت :
- بچه پامنار بودم. گندم و جو میفروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
🔷دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
📚"دکترمرتضی عبدالوهابی "استاد آناتومی دانشگاه تهران
➖➖➖➖➖➖➖➖
@behtarinkanall
✨✨✨
✨✨
✨
#پند_داستان🌸
در اواخر قرن بیستم دولت چین کمپینی برای کشتن میلیون ها گنجشک به راه انداخت چون انها دانه ها را میخوردند و این میتوانست با توجه به جمعیت زیاد چین باعث قحطى شود!
اين طرح كه ابتكار مائو ، پدر انقلاب چين بود باعث ايجاد موج پرنده كشى در چين شد ، به حدى كه دانش آموزان گنجشك ها را در يك نخ رديف كرده و به مدرسه ميبردند تا جايزه بگيرند!
طى اين كمپين ميليون پرنده كشته شدند ، هدف اين كمپين جلوگيرى از خورده شدن دانه ها توسط پرنده ها و درنتيجه جلوگيرى از قحطى بود!
اما حاصل چه بود؟
حاصل رشد فزاينده آفت ها و حشرات بود ، حشراتى كه توسط پرنده ها كشته ميشدند حالا بدون هيچ دشمنى چنان بر سر مزارع چينى ها افتادند كه قحطى بزرگ اتفاق افتاد!
قحطى كه حدود 40 ميليون چينى طى آن جان خود را از دست دادند!
تاريخ نويسان اينگونه مى گويند :
مردم از شدت گرسنگى مجنون شده بودند ، والدين فرزندان خود را ميخوردند و فرزندان والدين خود را!
#خداوند در #قران میفرماید:🌸✨🌸👇
وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ
هر چیزی نزد ما خزینه هایی دارد و ما آن را به اندازه ای مشخص فرو میفرستیم.
#حجر۲۱
خلقت هیچ موجودی بدون حکمت نیست👌
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
@behtarinkanall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ڪلیپ
💟شفایافتن پهلوی شکسته دختری #آلمانی
👈توسطه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🌺
دختری که دکتر هاجوابش کرده بودند
@behtarinkanall
🔴رئیس جمهور فرانسه:
🔹ائتلافهای پس از جنگ جهانی هنوز هم مفید هستند، اما موازنه و مواضع تغییر کردهاند. بنابراین، اروپا هم باید موضع متناسب اتخاذ کند.
🔹تردید در ناتو، جنگ تجاری با چین و خروج از توافقنامه پاریس و برجام نشانههای این تغییر هستند.
🔹اروپا دیگر نمیتواند برای تأمین امنیت خود به ایالات متحده متکی باشد.
🔹به نظر میرسد که یک شریک، در حال پشت کردن به اروپاست.
تکمیلی/
رئیس جمهور فرانسه:
🔹بگذارید به حاکمیت مردم سوریه احترام بگذاریم.
🔹 اگر ثابت شود که سلاحهای شیمیایی در سوریه به کار گرفته شدهاند، ما به اقدامات خود ادامه خواهیم داد.
🔹فرانسه زمانی که (مسائل) به ایران مربوط میشوند، بدون اینکه سادهلوح باشد عمل میکند.
➖➖➖➖➖➖
🔴روسیه: نشانههایی از آمادگی آمریکا برای حمله احتمالی به سوریه وجود دارد
وزارت دفاع روسیه :
🔹واشنگتن در حال تقویت حضور نیروهای نظامی خود در خاورمیانه است تا برای حمله احتمالی به نیروهای دولتی سوریه آماده شود.
🔹ناوشکن یو اس اس رز 25 آگوست وارد دریای مدیترانه شده و مسلح به 28 فروند موشک کروز تام هاوک است. این موشک ها قادر است هر هدفی را در خاک سوریه منهدم کند.
⚠️‼️ غربی ها به تحرک آمده و روانه سرزمین های عربی می شوند!!!
➖➖➖➖➖
@behtarinkanall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تکذیب استفاده جنسی در هتل های ایران توسط عراقی ها !
ملت عزیز کل مهمانان مشهد ۲۵۰۰۰۰۰ نفر هستن
که از این تعداد چه قدر عراقی و عرب باشند و چه تعداد تفریحی آمده باشند که مرد مجرد باشند و که از بین اینها چند نفر بخوان دنبال این چیزا باشند؟
اگر کمی فکر کنید شاید یکدرصد هم نشوند!
هدف اینه که #اربعین کربلا نریم!
به کوری چشم دشمنان امسال همه کربلا !
➖➖➖➖➖
@behtarinkanall
🔴حمله پهپادی یمن به فرودگاه دوبی امارات
سخنگوی نيروی هوايی يمن:
🔹نيروی هوايی با پهپاد «صماد-3» فرودگاه بين المللی دوبی(امارات) را هدف قرار داد.
➖➖➖➖➖
@behtarinkanall
قیمت پراید در بازار به بالای 40 میلیون تومان رسید. این درحالی است که تمام قطعات پراید در داخل تولید میشود و ارتباطی بادلار ده هزار تومانی ندارد
با افزایش قیمت روز به روز خودرو در بازار، خودرو سازان در کمین اند تا قیمتها را تا جای ممکن بالا ببرند. و بازهم مردم باید قربانی طمع، سودجویی و انحصار گران بشوند.
@behtarinkanall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سوال مجری برنامه طنز (رضا رفیع) از استاد #رائفی_پور و پاسخ جالب استاد 👌
🔺اونا که شوخ طبع نیستن مولاشون یکی دیگس
#فقط_به_عشق_علی
#عید_غدیر
@behtarinkanall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #بدن_انسان از چه به وجود می آید؟
حکیم حسین خیراندیش
@behtarinkanall
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 ازحساب انگشتری ترسید
هارون الرشید را چندین پسر بود. از میان آنها یکی بنام قاسم موتمن دست از دنیا و ریاست و جاه و جلال پدر شسته و دل به آخرت و پرستش خدا نهاده بود، به طوری که شباهتی از لحاظ پوشاک و وضع ظاهری با پسر سلاطین نداشت. روزی از جلو هارون رد شد. یکی از خواص او، قاسم را که به آن هیئت دید خنده اش گرفت. هارون از سبب خنده پرسید. گفت این پسر شما را مفتضح و رسوا کرده با این لباسهای ژنده و کهنه که در میان مردم رفت و آمد می کند.
هارون در جواب گفت علت این است که تا کنون ما برای او منصبی معین نکرده ایم. آنگاه او را خواست و شروع به نصیحت و راهنمائی کرد. که با این ظاهر خود مرا شرمنده می کنی، حکومت یکی از ولایات را برای تو می نویسم در آنجا وزیرى شایسته براى تو قرار مى دهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باشى.
قاسم گفت پدرجان تو را چندین پسر است دست از من بردار و مرا پیش دوستان خدا شرمنده مکن. آنقدر هارون اصرار ورزید تا قاسم سکوت نمود. اشاره کرد حکومت مصر را بنام او بنویسد و فردا صبح بطرف مصر حرکت کند، ولی قاسم شبانه از بغداد به طرف بصره فرار نمود. صبحگاه هر چه از پی او گشتند او را نیافتند، تا اینکه بر اثر رد پا فهمیدند قاسم تا کنار دجله آمده است.
قاسم همان شب فرار کرد و خود را به بصره رسانید. عبدالله بصری می گوید دیوار خانه ما خراب شده بود و احتیاج به یک کارگر داشتم. میان بازار آمدم تا کارگری پیدا کنم. جوانی را مشاهده کردم کنار مسجدی نشسته و قرآن می خواند. بیل و زنبیلی هم در جلو خود گذاشته، پرسیدم آیا کار می کنی؟ گفت چرا نکنم؟! خداوند ما را برای همین خلق کرده که زحمت بکشیم و نان تهیه کنیم.
گفتم پس برخیز و با من بیا. گفت اول اجرت مرا تعیین کن من یک درهم اجرت برایش تعیین کردم و به خانه رفتیم. تا شامگاه به اندازه دو نفر کار کرد، شب به او خواستم دو درهم بدهم راضی نشد گفت همان مقدار که قرار گذاشتیم بیشتر نمی گیرم، اجرت خود را گرفت و رفت.
فردا صبح به محل روز گذشته رفتم تا او را بیاورم ولی در آنجا نبود. از کسی پرسیدم. گفت او روزهای شنبه فقط کار می کند و بقیه هفته را به عبادت و پرستش می گذراند. پس صبر کردم تا روز شنبه دیگر او را در همان مکان یافتم و برای انجام کار به خانه بردم. مشغول کار شد و مقدار زیادی کار کرد. هنگام نماز ظهر دست و پای خود را شست و وضو گرفته به نماز مشغول شد. بعد از نماز بر سر کار خود رفت و تا غروب کار کرد. شامگاه اجرت خود را گرفت و بیرون شد.
شنبه دیگر چون کار دیوار تمام نشده بود از پیش رفتم این مرتبه او را نیافتم. پس از جستجو گفتند دو سه روز است که مریض شده از محل او سؤال کردم مرا به خرابه ای راهنمائی کردند. بر سر بالین او رفتم و سرش را بر دامن گرفتم. همین که چشم باز کرد. پرسید تو کیستی؟ گفتم همان کسی که دو روز برایش کار کردی من عبدالله بصریم.
گفت شناختم تو را آیا تو میل داری مرا بشناسی؟ گفتم آری. گفت: (فقال انا قاسم بن هارون الرشید) من قاسم پسر هارون الرشیدم. تا این حرف را از او شنیدم بدنم به لرزه افتاد از تصور اینکه اگر هارون بفهمد من پسر او را به عنوان عملگی بکار واداشته ام با من چه خواهد کرد.
قاسم فهمید من ترسیدم. گفت هراس نداشته باش. تاکنون کسی در این شهر مرا نشناخته، اکنون هم اگر آثار مرگ را در خود نمی دیدم، نامم را نمی گفتم. اما از تو خواهشی دارم وقتی که از دنیا رفتم این بیل و زنبیل را به کسی بده که برایم قبر می کند و این قرآن را که مونس من بود به شخصی بسپار که بخواند و به او انس گیرد.
انگشتری از انگشت خود بیرون کرد و گفت به بغداد می روی، پدرم هارون روزهای دوشنبه بار عام دارد و هر کس بخواهد می تواند با او ملاقات کند. آن روز داخل می شوی و انگشتر را در مقابلش می گذاری. او انگشتر را می شناسد چون خودش به من داده. می گوئی پسرت قاسم در بصره از دنیا رفت و این انگشتر را وصیت کرد برای شما بیاورم و گفت به شما بگویم که پدر تو جرأتت در جمع آوری مال مردم زیاد است این انگشتر را هم بر آن اموال سرشار اضافه کن مرا طاقت حساب روز قیامت نیست.
در این هنگام ناگاه خواست حرکت کند ولی نتوانست از جای برخیزد. برای مرتبه دوم خود را حرکت داد باز نتوانست به من گفت بازویم را بگیر و مرا حرکت ده که مولایم علی بن ابیطالب علیه السلام آمده تا او را حرکت دادم در همین موقع روحش از آشیانه بدن پرواز کرد، گویا چراغی بود که خاموش شد.
📗 #خزینة_الجواهر
✍ علی اکبر نهاوندی
@behtarinkanall