💠 ﷽ ❗️یک دیوانه سنگی به چاه میاندازد که صد عاقل نمیتوانند بیرون بیاورند!
❗️بزرگترین شعبه #سرای_ضد_ایرانی بزرگترین گره ترافیکی افسریه را بوجود آورده آن هم بیخ گوش مراکز #امنیتی #نظامی بشدت مهم #کشور در منطقهای که تراکم #جمعیتی بسیار بالایی دارد!
💢ظاهرا این #مال های بزرگ #تجاری آنقدر گردن کلفت شده اند که میتوانند مسیر حرکت #خودرو ها را هم مشخص کنند تا حتما خودرو سوارها مجبور شوند برای رسیدن به #مقصد از کنار مال آنها عبور کنند.
😡بگذریم که این مالهای بزرگ کمر #فروشندگان خرد را میشکنند و #تولید را به نفع #سود آوری خود کانالیزه میکنند و گلوگاه های #اقتصادی #کشور را هم کم کم بدست میگیرند.
😒در زمانه #مجلس و #دولت و #قوه_قضائیه مدعی انقلابیگری ،تاخت و تاز سرمایه داران بزرگ بر گرده #مردم جای تعجب دارد. از واردات #خودرو_های_لوکس به نفع پولدارها تا #چای_دبش و بنگاهداری #بانک ها و #هلدینگ های بزرگ و #دلار فروشی محصولاتِ کارخانجات بزرگ و یکه تازی مال های بزرگ....
🔴ماجرای آزادسازی نفتکش ایرانی از بندر خارجی توسط سپاه
‼️سردار تنگسیری فرمانده دریایی سپاه:
رستم قاسمی وزیرسابق نفت به ما گفت نفتکش ما را در کشوری توقیف کردند و آن بندر مجهز به سامانههای راداری است.
🔹ما هم ۱۱ متخصص راه اندازی کشتی را در یک لنج بسیج دریایی گذاشتیم و خودمان هم ۳۲ شناور آماده کردیم و خارج از آبهای سرزمینی آن کشور حضور پیدا کردیم.
🔹این نفتکش ۱۰ ماه توقیف بود و سوخت مازوت آن تبدیل به قیر شده بود لذا 4ساعت گرمکن را روشن کردیم تا مازوت آماده شد و کشتی را از دو مایلی ناوشکن آمریکایی عبور دادیم آمریکاییها فکر کردند که ما درحال رزمایش هستیم.
🔹زمانیکه نفتکش در بندرعباس پهلو گرفت و سامانههای شناسایی را روشن کرد تازه آن کشور فهمید که ما کشتی را بردهایم.
✍پ.ن: شناورهای بسیج دریایی منظور شناورهای مردمیایه که با نیروی دریایی سپاه همکاری میکنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسراییل در پاسخ به حملاتِ محورِ مقاوت به مواضعش، در سیستمِ سوخت رسانیِ جایگاه های ایران دست به خرابکاری زد ...
🔸 نیمه شب بود که سلمان، پسرم، از خواب بیدار شد؛ خیلی گریه می کرد. هر چه کردم نتوانستم آرامش کنم.
حسین بلند شد رفت بیرون، بعد از ده دقیقه برگشت.
گفتم: «حسین آقـا! پس چـرا نمی رویم دکتـر؟»
گفت: «ماشین نیست! ماشین خودم دست برادرمه؛ ماشین دیگری هم گیر نیاوردم.»
گفتم: «با همین ماشین سپـاه که جلوی خانه پارک کردی برویم.»
گفت: «نـــه!! من با بیـت المـال بچـه ام را دکتـر نمی بــرم.»
گفتم: «خُب کـرایه اش را بگـو از حقـوق مان
کم کنند.»
🔹 حسین زیر بار نرفت و دوباره رفت. مدتی در سوز و سرمای زمستان، کنار جـاده ایستاد تا بالاخره توانست یک ماشین گیـر بیاورد و بچـه
را ببریم دکتـر.
🎙 راوی: زهـرا سحری؛ همسر شهید
📚 نیمه پنهـان مـاه (جلد ۳۲)
بقلـم رقیه مهری/ نشـر روایت فتـح
#سردار_شهید_حسین_املاکی
#از_شهدا_بیاموزیم
❤️ شبتون شهدایی ❤️