eitaa logo
🌹بهترین کانال🌹 آماده باش تا ظهور
162 دنبال‌کننده
13هزار عکس
13.9هزار ویدیو
47 فایل
تماس با خادم کانال: @Ali1443
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 زمین‌مین گذاری شده! ⚠️ دولت رئیسی نه با یک زمین‌ سوخته که با یک زمین مین گذاری مواجه است. ‼️این حجم از خرابی در تمامی حوزه‌ها امکان ندارد اتفاقی باشد.
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نماهنگ بنام که در اینستاگرام گذاشته شد که بلافاصله ربات های شبکه های اجتماعی تحت مافیای حذفش کردن. تا کور شود هر آن که نتواند دید!
شبـلی نقل نمـوده است: من همسـايه ای داشتم که وفـات نمـود، او را خواب ديـدم. از اوپرسيـدم: خـدا با تو چـه کرد؟ گفـت : ای شيـخ ! هول های بزرگ ديدم، و رنـج های عظيم کشيدم. از آن جمله به وقت سـوال منکـر و نکير، زبان من از کـاربـاز مـانـد. با خود می گفتم : واويلاه این عقـوبت از کجا به من رسيد؟ آخر من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضـب از من جـواب طلبيدند، ناگاه شخصی نيکـو موی و خوش بوی آمد ميـان من و ايشـان حـايل شد و مرا تلقيـن کرد تا جـواب ايشـان را به نحـو خـوب بـدهم . از آن شخص پرسيـدم : تو کيستی؟ خـدا تو را رحمت کند که من را از اين غصه خلاصی دادی؟ گفت: من شخصی هستـم که از صلـواتی که تو بر پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرستادی آفريده شده ام ومامورم در هروقت هرجا که در مانی به فرياد تو رسم. منبـع: آثـار و برکـات صلـوات ص ۱۳۱ م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩
حسین فرج‌نژاد در متن خانواده ⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای بنویسم، نتونستم و نشد. این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر ته‌تقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا می‌کنم که بهتر باشه جایگاهشون. دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرج‌نژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگی‌ناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود. هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونواده‌ی 5نفری‌شون اشاره می‌کنم: این زن و شوهر، نمونه خونواده‌ای بودن که با هم می‌ساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقه‌مند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقه‌ی همسرش کاملا شرایط رو آماده می‌کرد. تعریف می‌کرد که چه هزینه‌هایی کرده تا همسرش کلاس‌های هنری مورد علاقه‌ش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرف‌کننده نبود. با فروش تولیدات هنری‌ش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک می‌رسوند. کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه می‌موند، مطهره‌ی کم‌سن‌وسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه می‌داشت تا مامانِ خونه بتونه دوره‌های آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه. این برش‌ها از زندگی حسین رو دیگران نگفتن و لذا وادار شدم اشاره کنم. این زن‌وشوهر نمونه جالبی برای یه خونواده ساده و بی‌دنگ‌وفنگ ایرانی بودن. بالاخره مثل همه زن‌وشوهرا سر یه مسائلی بحثشون می‌شد، اما با هم می‌ساختن. تحمل کردنِ شرایطِ مردی با گستردگی فعالیت حسین فرج‌نژاد کار آسونی نیست، اما خانم بابایی شرایط رو کاملا فراهم می‌کرد. اگه این همکاری زنانه و مادرانه نبود، امکان نداشت حسین بتونه حسین فعلی باشه و متقابلا، حسین کاملا در خدمت خونواده بود. علاوه بر همراهی کامل در راستای اشتغال خانم بابایی، برای بچه‌ها بابا بود، نه یه فعال جهادی که نمی‌شناسنش. تمام طول هفته شاید تا نصفه شب جلسه رسمی و خونگی برای کار انقلاب داشت، اما همیشه بهم می‌گفت عصر جمعه‌ها رو هیچ کاری قبول نمی‌کنم تا جایی که بتونم. این چند ساعت مال بچه‌هاست. ساده‌ترین کاری هم که می‌کردن این بود: با این موتورِ علیه‌ماعلیه می‌رفتن تو بیابونای پردیسان و جاده کهک و اینجاها، آتیش «بزرگ» درست می‌کردن. تأکیدم داشت که آتیششون خیلی بزرگه، چون بچه‌ها بیشتر کیف می‌کنن. الان که می‌نویسم حالم دگرگون شده، بیشتر نمی‌تونم ادامه بدم. اما گفتن از «حسین فرج‌نژاد در متن خونواده» رو یه ضرورت می‌دونم،‌ درحالی‌که دختر و پسر انقلابیِ ما خوب نمیتونه خونواده‌داری کنه، از زندگی مشترک به خدا برسه و بهشت بخره. در شرایطی که آمار طلاق و تنش بین خونواده‌های مذهبی نگران‌کننده داره میشه، باید این جنبه‌ها رو هم گفت. اونایی که قلم شیوا و صدای رسا دارید و می‌خواید از حسین فرج‌نژاد یه الگو در جبهه‌ی انقلاب بسازید، این جنبه‌ها هم ضرورته. فعل‌ ماضی چقدر بده، وقتی داری به عزیزانت نسبت میدی: بود، می‌گفت، می‌رفت... این افعال ماضی بر حسب احوال ماست که خودمون رو زنده و اونا رو درگذشته و ناپیدا فرض می‌کنیم، در حالی‌که برعکسه. به قول آوینی، حقیقت اینه که زمان ما رو برده و اونا با ابدیت ماندگار شدن. ما از اون لحظه‌ی ابدیت درگذشتیم و به سوی اجل خودمون در حرکتیم. اونا هستن. بیشتر از ما هستن.‌ در سکوت و بهت فرو رفتم. گفتنی زیاده. هر وقت بتونم، خواهم گفت؛ از باقیات صالحات او، شیوه تفکرش، افقی که برای آینده حزب‌اللهی‌های امروز گشوده و رسم انقلابی زیستن . ✍️ محمد محمدی‌نیا
🌷 🌺 تلنگرِ شهید: بی‌نمازها از شفاعت محرومند! یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید احمد پلارک 📚منبع: مجموعه خاطرات۱۳ «کتاب پلارک» ، صفحه ۲۶ 🌷
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره‌ی آیت‌الله از یک شام خصوصی در محضر ⭕️ رهبر انقلاب بشقاب خورش را بازگرداندند چون داخل آن بود. 🔰 حجت‌الاسلام سائلی، نماینده‌ی سابق جامعه المصطفی در لبنان
وقتی فرزندتان آشفته می شود پریشانی اش را کوچک نشمارید. ❌ چیزی نشده که اینقدر ناراحت شدی. به جای آن صراحتا نظرتان را در مورد احساسات او بیان کنید. ✅ حق میدم بهت وقتی یه مدت طولانی روی این بازی کار کردی و آن طور که دلت میخواست از آب در نیومد. وقتی ناکامی کودک درک شود، ساده‌تر با آن مشکل کنار می آید.
در این👈 ۸ جا 👉 بچه مون را در بغل بگیریم! 1⃣ وقتی برامون با هیجان چیزی تعریف میکنه، بغلش کنیم تا عزت نفس بگیره! 2⃣وقتی کودک صحنه دعوا و مشاجره رو میبینه، بغلش کنیم که نترسه! 3⃣ وقتی از سر کار برمیگردیم یا چند ساعت ازش دور بودیم ، بغلش کنیم تا بفهمه برامون مهمه! 4⃣ وقتی موفقیت کوچک و بزرگ بدست میاره، بغلش کنیم که به خودش افتخار کنه! 5⃣ وقتی با کسی دعواش میشه یا کسی باهاش دعوا کرده ، بغلش کنیم که آروم بشه! 6⃣ وقتی اتفاق بدی براش افتاده یا در کاری شکست خورده، بغلش کنیم تا بدونه ما همیشه دوسش داریم! 7⃣ وقتی مریض شده و حال نداره بغلش کنیم تا سیستم ایمنی بدنش قوی تر بشه! 8⃣ وقتی داره بازی میکنه یا درس میخونه و حواسش نیست، بغلش کنیم تا بدونه خیلی دوستش داریم! تربیت کردن ، همین کارهای کوچک است.
تهیه کننده از پخش 40 قسمت این سریال خبر داد