🦋🐾
#متن_قصه 📕
خیاطی که خانه می دوخت
یکی بود و یکی نبود. یک خانم خیاط بود که خانه می دوخت. خانه ها را با پارچه های رنگارنگ
می دوخت و در و پنجره هایش را با زیپ و دگمه قفل می کرد.
روزی، تنگ غروب خانم خیاط نشسته بود توی خانه ی پارچه ایش.
داشت نان و پنیر و سبزی می خورد. یک دفعه دید که چه بوی خوبی می آید!
زیپ پنجره ی نارنجی اش را باز کرد. سرش را بیرون کرد و بو کشید و گفت:
« به به! بوی شکوفه های بهاری است ... ای داد بیداد! فردا بهار می آید
و من هنوز لباس نو ندوختم. » و دوید سر صندوق پارچه هایش.
فقط یک پارچه ی نارنجی ته صندوق باقی مانده بود. نشست و تا آخر شب،
پیراهنی قشنگ دوخت. اما هنوز یک آستینش مانده بود که پارچه تمام شد.
خانم خیاط گفت: «حالا این وقت شب، پارچه از کجا بیاورم؟
فردا هم که بهار می شود. »
یک دفعه پنجره ی نارنجی به حرف آمد و گفت: «من را
آستینت کن! یکی دو شب خانه ات بی پنجره بماند
که آسمان به زمین نمی آید. بعداً برو بازار و نیم متر
پنجره بخر! » خانم خیاط هم گفت: «باشد. »
پنجره را شکافت و آستین پیراهنش کرد.
خوش حال شد و دراز کشید و آن قدر به سوراخی که
جای پنجره بود، نگاه کرد تا خوابش برد.
نصف شب باد آمد. باد سوراخ را که دید، خوش حال شد.
تند شد و طوفان شد و های و هوی توی خانه آمد.
خانم خیاط با های و هوی طوفان از خواب پرید.
دید طوفان در و دیوار زرد خانه اش را لوله کرده تا ببرد.
داد زد: «چه کار می کنی؟ دست به خانه ی
من نزن! در و دیوارم را نبر! »
اما طوفان به حرفش گوش نکرد.
سقف آبی خانه را هم
لوله کرد، پیراهن نو را هم
برداشت و رفت.
خانم خیاط دوید دنبال خانه و پیراهنش.
پرید بالا تا آن ها را از طوفان بگیرد، اما طوفان هوی کرد و رفت که رفت.
خانم خیاط افتاد روی زمین و گفت: «وای حالا چه کار کنم؟ » که چشمش یک نخ آبی دید.
جلوترش هم یک نخ زرد دید. خانه ی پارچه ای نخ هایش را پشت سرش ریخته بود
تا خانم خیاط ردش را پیدا کند. خانم خیاط هم رد نخ ها را گرفت و دنبالش رفت.
رفت و رفت تا رسید به جنگل. پیراهن و پارچه هایش را دید که آن جا افتاده است.
آن ها را برداشت تا برود که از وسط جنگل صدای ناله شنید. رفت جلوتر.
دید مسافری با لباس های پاره پوره روی زمین افتاده و از سرما می لرزد.
خانم خیاط معطل نکرد. پیراهن و پارچه هایش را روی مسافر پهن کرد تا گرم شود.
آتش روشن کرد و با گیاهان جنگلی آش شفا پخت.
سوزن و نخش را از جیب درآورد و نشست و پاره های لباس مسافر را دوخت.
مسافر آش را خورد و حالش خوب شد. به خیاط نگاه کرد و گفت:
« تو فرشته ای یا آدمیزاد؟ »
خانم خیاط گفت: «آدمیزادم. دنبال این پارچه ها آمدم، این ها خانه ی من هستند. »
مسافر گفت: «داشتم پای پیاده سفر می کردم که طوفان شد.
راه را گم کردم و روزگارم خراب شد. »
مسافر این را گفت و بلند شد و با چوب های درختان جنگل،
یک خانه ی چوبی برای خانم
خیاط ساخت. پارچه هایش را هم
پرده های خانه کرد
و گفت: «خانم خیاط!
من تنهام.
اگر شما هم تنهائی،
زن من باش! »
خانم خیاط گفت: «بله،
من هم تنهام. » و
پیراهن نو را پوشید.
بهار آمد و روی
خانه ی چوبی
شکوفه ریخت و
همه چیز مبارک شد.
🍃🌸
🌸JOin👇
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
@childrin1^کانال دُردونه.mp3
3.56M
☜︎︎︎ قصه امشب🎶🎙
🌛✰قول بده منو نخوری
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید.👆
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸یک صبح دل انگیز دگـر را دیدیم
🌾از شاخه ی صبح مهربانی چیدیم
🌸دستان سپاسمان به سویت ای دوست
🌾دلگـرم عنایت تـو چـون خورشیدیم
سلام صبح تون بـخیر وشـادی☕️🌸
اول هفتتون پربرکت🌱
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
#تربیت_فرزند
🎈كودك را وقتي به پارك مي بريد او را رها كنيد و دائم نگوييد كه چه كار كند و چه كار نكند.
🎈چون پارك خود يك محيط غني از محرك رنگ و شكل و صدا و غيره است. كودك خودش مي داند كه چه مقدار محرك براي حواسش نياز دارد و خودش از طريق حواس محرك ها را مي گيرد و پردازش مي كند.
🎈اما مادرهاي به ظاهر فداكار با تمام وجود اين فرآيند را مختل مي كنند و كودك را به سمتي هدايت مي كنند كه خودشان مي خواهند بدون توجه به توانايي كودك.
👤استاد سلطانی
🌷همراه ما باشید
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
برای بچههاتون کتاب بخونید ...
به تازگی تحقیقی رو یه سری از بچهها انجام دادن و مشخص شده کودکانی که والدینشون روزی 5 کتاب قصه (140 تا 228 کلمه) براشون میخوندن، وقتی وارد مهد کودک میشن، حدود 1.4 میلیون کلمه بیشتر از بچههای دیگه شنیدن!
+ جالبه بدونید این فاصله ی میلیون کلمهای، تاثیر خیلی زیادی بر دایره لغات و توانایی خواندن بچهها داره !
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ،
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ !
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ!!!
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
🔻مادر کافی یا مادر کامل؟
مادری که عشق بورزد تشویق کند، به موقع بی اعتنایی و توبیخ کند(نه توهین) و به خودش احترام بگذارد و برای خودش و همسرش وقت بگذارد مادری کافی است.
برخی از والدین تربیت خوب را برابر با فدا کردن خود برای فرزند در نظر می گیرند. از خود گذشتن، نابودی عمر و رشد، بی توجهی نسبت به خود و همسر و.... را نشانه های یک پدر و مادر خوب برای کودک شان می دانند در حالی که شرط ایده ال بودن، کافی بودن است نه کامل بودن.
والدین نازنین برای اینکه در تربیت فرزندتان موفق باشید بهتره یک مادر و پدر کافی باشید و اولویت خودتان باشید بعد رابطه تان با همسرتان و در کنار هم به تربیت عاقلانه فرزندتان بپردازید.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
#خوبه_بدونیم
✅«مامان برام لقمه بگیر»
مامان دکمه لباسم را باز کن»
«مامان کمک من نمیتونم...»
به جای اینکه دائم کارهای فرزندتان را انجام دهید، با گفتن جملاتی تواناییهایش را به او نشان دهید.
به یاد داشته باشید که نباید او را از خود دور کنید یا به حال خودش رها کنید بلکه به او قوت قلب بدهید و مطمئنش کنید که قادر به انجام کارهایش هست و در حالی که میداند شما کنارش هستید، میتواند کارهایش را به تنهایی انجام دهد.
✅✅آيا فرزندتان رفتاری دارد كه شما را آزار
میدهد و هرچه تذكر میدهيد اثری ندارد؟
به عنوان مثال:
از بيرون كه میآيد لباسش را پرت میكند و تا شما تذكر ندهيد و غر نزنيد آن را مرتب نمیكند؟
نكته دقيقا همين جاست كه او عادت كرده كه تا وقتی شما غر نزديد آن كار را انجام ندهد.
راه حل اين است:
به جای غر زدن او را مجبور كنيد لباسها را بردارد از خونه بيرون برود دوباره برگردد و آنها را مرتب سر جايش گذارد با چند بار انجام اين كار انجام آن به جای غر زدن شما با ورود به خانه تداعی میشود.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
💕🍃
✅اگر كودك شما ترسو است، به اين دليل است كه ترس و اضطراب شما را در برخورد با حوادث ديده است.
اگر كودك شما حسود است، به اين دليل است كه شما او را با ديگران مقايسه كرده ايد.
اگر كودك شما زود عصبانی مي شود، به اين دليل است كه شما او را تشويق نكرده ايد، بلكه بيشتر به رفتارهای غير خوب او توجه كرده ايد.
✅✅وقتی کودک به شما می چسبد، عصبانی نشوید.
در این اوقات، به یاد داشته باشید که کودک با شما بودن را بیشتر از هر چیزی دیگری در این دنیا ترجیح می دهد. دانستن این نکته کمک می کند تا شما احساس آشفتگی و پریشانی نداشته باشید.
پیام های مغشوش به کودک ندهید.
در حالتی که کودک را در آغوش گرفته اید و نوازش می کنید به او نگویید که از شما دور شود. این کار کودک را گیج می کند و او نمی داند که بماند یا برود.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻