ورود ۱۱۵ شهید تفحص شده به خاک کشورمون اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک👌 #کلیپ

🎵یک تمرین مهم! 🔻راز سفارش ویژه قرآن به تبعیت از والدین چیست؟ #صوتی ۲۲ ---------------------- 🌺تنها مسیر لذت بندگی @TanhamasirLezatbandegi

سلام صبحتون بخیر✋ ان شاءالله که حالتون خوبه؟

#لذت_بندگی ۲۲۴ #اولین_گرایش ۹ "علما و راحت طلبی" 🌷بسم الله الرحمن الرحیم عرض کردیم که راحتی در این دنیا خلق نشده پس زیاد سروصدا نکن که آقا این چه وضعی هست چرا منو نــــــا......راحت کردید ✅✅ به قول حاج آقا پناهیان بزرگوار کسی که راحت طلبی خودش رو بزنه و یه مدت روش کار کنه شبیه 👈 تکاوران میشه ✔️✔️ و همیشه آماده هستش که بهش مثلا دستور بدن و ایشون سریع انجام بدهد 🌷🌷 یعنی بد زندگی کردن خیلی زشته مواظب باشید که زندگیتون زشت نشه ❌❌ چند نمونه مصداق مبارزه با راحت طلبی رو عرض کنم که بزرگان دین و علما رعایت می کردند ✔️✔️ مثلا آقای جوادی آملی حفظه الله تعالی وقتی سوار ماشین می شد اصلا به صندلی تکیه نمی کرد 👌👌 یا آقای بهجت رحمه الله علیه می فرمودند که اگه می خواهید خواب برشما غلبه نکنه نشسته 👈 بخوابید بزرگان ما اینجوری زندگی می کنند حالا ما که نمی تونیم مثل اونا زندگی کنیم نشسته بخوابیم یا اصلا تکیه ندیم 🌷🌷 ولی می تونیم انقدر راحت طلب نباشیم یکم راحت طلبی خودمونو کنترل کنیم و باهاش مبارزه کنیم ✔️✔️ یا مثلا زندگی حضرت امام رحمه الله علیه رو نگا کنید وقتی ایشون مستحبات نماز شب رو بجا می آوردن در طول شب سه یا چهار بار بیدار می شدن ☑️☑️ ببینید رفقا به قول معروف تمام نماز شب خواندن اون بلند شدن از رختخواب هستش 👈 "تجافی عن المضاجع" این پهلو رو از رختخواب بِکنی جرثقیل ده تنی می خواد تا بعضی از ما رو از خواب بیدار کنه 🚫🚫 ولی امام رضوان الله تعالی علیه در طول شب چندین بار بلند میشدن وضو میگرفتن دو رکعت نماز می خوندن باز می خوابیدن👌👌 دوباره بعد یه ساعت مثلا بیدار میشدن وضو میگرفتن نماز می خوندن باز می خوابیدن ✔️✔️ یادمه یجا بودم و نصف شب بچه ها بلند شدند بهشون گفتم حالا که بیدار شدید برید وضو بگیرید باز بیایید بگیرید بخوابید 🌷🌷 که حداقل با وضو خوابیده باشید در روایت هست که کسی که با وضو بخوابه انگار تا صبح داره عبادت میکنه👌👌 برگشتن گفتن خیلی زرنگی می خواهی وضو بگیریم که سرحال بشیم و نتونیم بخوابیم ❌❌ دیدید چقدر راحت طلب هستیم زندگی ما کجا و بزرگان کجا؟؟ راحت طلبی این جوری بر آدم غلبه میکنه باید با این راحت طلبی مبارزه کرد 👌 وصلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعلی فرج و شهادت👌🌷✋

#لذت_بندگی ۲۲۵ #اولین_گرایش ۱۰ "قیام علیه راحت طلبی" 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ما برای اینکه آدم بشیم باید با راحت طلبی مخالفت کنیم 👌 وقتی دشمن از اونطرف داره کار میکنه که خیلی از ما دین را کنار بزاریم حداقل خودمون دیگه راحت طلب نباشیم ✅✅ زندگی یعنی 👈 مخالفت کردن با میل ها و اگه با برنامه ی خدا باشه یعنی بندگی کردن👌 خداوند بما دستور میده چرا؟؟ چون که اون منیت ما رو بزنه و از بین ببره ✔️✔️ از جمله گرایش هایی که ما باید مبارزه کنیم راحت طلبی هست👌👌 وصلی الله علی محمد و آل محمد ✅✅

▬ஜ۩﷽۩ஜ▬ #تمثیل ۸۶ مثل فوتباليست♂ ⭕️ لازم نيست يك فوتباليست بيايد و بگويد من از كدام باشگاه آمده ام و با كدام مربي بوده ام♂ يا اينكه چندسال پا به توپ زده ام.⚽️ 👌كافي است چند دقيقه توي زمين بازي كند تا خودش را نشان دهد♂ 📖قرآن هم همينطور است. يعني هيچ لازم نيست ما ثابت كنيم كه قرآن اعجاز علمي دارد♥️ يا محتواي اخلاقي اش، خدشه ناپذير است و ...✔️  بلكه كافي است قرآن چند صباحي در زندگي ما حضور داشته باشد✔️ يعني با آيات الهي زندگي كنيم؛📖 آن وقت است كه به اعجاز اين آيات و كلمات پي خواهيم برد.💯 [حافظ تو ختم كن كه هنر خود عيان شود با مدعي نزاع و محاكا چه حاجت است] 🔆💠🔆💠🔆💠🔆 @TanhamasirLezatbandegi

🎵کلید اساسی همه قفل‌ها ➕مهم‌ترین نکته بیانیه گام دوم انقلاب #صوتی ۲۳ --------------------------- 🌺تنها مسیر لذت بندگی @TanhamasirLezatbandegi

🕊🕊🕊🕊 #داستان_واقعی #نسل_سوخته #قسمت ٢۳ ••┈┈••✾❀🍃✨🍃❀✾••┈┈•• ✨ درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ... 💫 خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... 👀 چیزهایی در چشم من زیبا شده بود... که دیگران نمی دیدند ... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ ... یا خنده های تمسخرآمیز نصیبم می شد ... اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود ... 💫 😊😍💞🌱🍃 💫 🌅 از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ... 😍 این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ... وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ... 🌃🚗🗝💼👜🍲🍴🍶☕📿🛍 🚗 توی راه ... توی ماشین ... چشم هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه ... و نماز شبم رو همون طوری نشسته خوندم ... 😔نماز صبح ... هر چی اصرار کردیم نمی ایستاد ... می گفت تا به فلان جا نرسیم نمی ایستم ... و از توی آینه ... عقب... به من نگاه می کرد ... ✳ دیگه دل توی دلم نبود ... یه حسی بهم می گفت ... محاله بایسته ... و همون طوری نماز صبحم رو اقامه کردم ... توی همون دو رکعت ... مدام سرعت رو کم و زیاد کرد ... تا آخرین لحظه رهام نمی کرد ... اصلا نفهمیـ😫ــدم چی خوندم ... 🌅هوا که روشن شد ایستاد ... مادرم رفت وضو گرفت ... و من دوباره نماز صبحم رو قضا کردم ... توی اون همه تکان اصلا نفهمیده بودم چی خوندم ... همین طور نشسته ... توی حال و هوای خودم ... به مهر نگاه می کردم ... 👧 - ناراحتی؟ ... ☺ سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند زدم ... - آدم، خواهر گلی مثل تو داشته باشه ... که می ایسته کنار داداشش به نماز ... ناراحتم که باشه ناراحتی هاش یادش میره ... ✅ خندید ... اما ته دل من غوغایی بود ... حس درد و شرمندگی عمیقی وجودم رو می گرفت ... 😊〰😓😰〽 😒 - واقعا که ... تو که دیگه بچه نیستی ... باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی ... نباید توی ماشین تمرکزت رو از دست می دادی ... حضرت علی ... سر نماز تیر از پاش کشیدن متوجه نشد ... ولی چند تا تکان نمازت رو بهم ریخـ〽ــت ... 😢و همون جا کنار مهر ... ولو شدم روی زمین ... بقیه رفتن صبحانه بخورن ... ولی من اصلا اشتهام رو از دست داده بودم ... 😕 〰 ☕🍣🍩 ••┈┈••✾❀🍃✨🍃❀✾••┈┈•• 🔵ادامه دارد... 🔜🔵 @TanhamasirLezatbandegi 🕊🕊🕊🕊