eitaa logo
دانشجوی مشروطی
4.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
117 فایل
بهزاد زارع فعال سیاسی و فرهنگی دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت @behzad_zare
مشاهده در ایتا
دانلود
🗨 این چند خط از حاج قاسم به قدری آموزنده است که امشب هم خواندم و گریه کردم؛.... «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.  من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد . فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. ادامه ...
🗨ادامه وصیت نامه حاج قاسم عزیزم از خدا خواستم همه‌ شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند . وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.  عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.  دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله...
💠 وابستگی به تعلقات دنیایی
35.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️خیلی جالب و عبرت آموز است!!! 🔹بازجویی از مهناز افشار توسط جمال موسوی 🔸فرآیندی که برخی سینماگران را از زندگی های مرفه در ایـران، به اعتراف های اجباری در خارج از ایـران رساند... ♦️سرنوشت جماعتی که با بازی نقش قهرمانان واقعی مشهور شده اند و حالا متوهم شده اند که کسی هستند و... 🔺از اینجا رانده و از آنجا مانده این ذلت در انتظار همه این نمک نشناسهای مغرور است. @Behzadzare
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ اینجا ☝️هند است ! 🔴 مردم صبح بلند شدند، خبر ترور منتشر شده بود ، همه به خیابان ریخته و فریاد سر دادند خبر نداشت چه کرده ، آنها دنیا را بیدار کرده بودند ... 🤲 خدایا تورا سپاس که دشمنان ما را احمق آفریدی! ✅ گرچه فراق حاج قاسم برای ما سخت است ولی بخدا هیچکس بهتر از ترامپ احمق نمی توانست افکارحاج قاسم را منتشر و او را در جهان تکثیر کند ! @Behzadzare
☑️ ننه قاسم؛ مادرِ ایران ✅ فاطمه دختر اسدِ طایفه ی سلیمانی آنچنان خوش بخت بود که روز عروسی، شتر رَم زده، تازه دامادش را با خود نبرده پس آورده بود. زندگی فقیرانه شان به یُمن وجودِ سکینه و هاجر و حسین برکت گرفته بود. اما، با ولادت قاسم، که سه سال شیرِ مهر مادری را از او نوشید، او دیگر "ننه قاسم" بود. ننه همیشه مراقب قاسمش بود، او را چون جوجه ای مراقبت می کرد تا گزندی به او نرسد. ننه وقتی که خون سرپنجه های قاسم زمین خورده را پاک می کرد و با «اُشترک» (سوزن) خار از پای طفلش می کشید نمی دانست که این پاهای زخمی تا آخر عمر بیابان گردِ ایّام می شوند. ننه، قاسم را نترس بار آورده بود؛ خودِ قاسم برایمان نوشته بود «هرگز از چیزی نمی ترسیدم»! اما گویی از بی مادری می ترسید. سیزده ساله که شد، بدون ترس، برای آبروداری و کمک به خرج بابا حسنش از مادر جدا شد تا مرد میدان شود؛ تا شاید هم روزی آبروی کلِ مردمِ ایران... قاسم، عاشق نان و پنیر و چای میخک ننه که بیشتر از همه دلتنگ آغوش مادر بود. او خوب می دانست که ننه همیشه نگرانش بوده است. ننه که سال های سخت نبودِ پسر، پچ پچِ پنهانیِ زن های روستا هم بی تابش می کرد، سال ها پیش از قاسم نوجوانش دل کنده بود. ننه، قاسم را برای روزهای سخت تربیت کرده بود، او اَرزن اَرزن عشق و محبت را به کامِ قاسم چشانده بود تا پسرش جان فدایِ فقیران و یتمیان و پابرهنگان روزگارش شود. قاسم ِسرگشته ی کوه و بیابان، سالها گریست و گریاند و خندید و خنداند، تا روزی که اجازه مادرش را گرفت. حکایت دیدار آخر قاسم و ننه حکایت غریبی است. آن روزی که سر تا پای ننه را غرق در بوسه کرد، مادرش به او وعده داد در سیاه چادرِ کوهسار منتظرش خواهند ماند. گویی این بار ننه می رفت تا چادرِ پناهِ قاسم را در بهشت مُهیا کند. همان سیاه چادرِی که برای دور کردن نحسی سیزده از قاسمش آن را علم می کرد. اما، آن روزِ سیزدهِ سرد و سیاه که ایران یتیم شد، ننه قاسم در میان ما نبود تا یتیمان قاسمش را زیرِ چادر محبت مادری اش پناه دهد. فاطمه دختر اسدالله خان ایل سلیمانی روستای قنات مَلکِ کرمان ۱۴ ساله بود که مادر ایران شد... 👈 برداشتی از زندگینامه خودنوشتِ سرباز قاسم سلیمانی... @talangorsiyasi در سروش ایتا بله
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلاوندجواد: چه خبره تو متروهای آمریکا!!😟 📝 پاورقی 📌 هر روز 🕗 ساعت ۱۹:۵۰ 📺 شبکه دو سیما 🔴 پاورقی | @pavaraghi_tv2 پ ن ☝️ قابل توجه خود تحقیران وطن فروش☝️ @Behzadzare
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توهین به حاج قاسم سلیمانی که در رادیو جوان صدا سیما دعوت میشد برای سخنرانی در سالروز شهادت و تشابه شهادت ایشان به کتلت توسط این شخص بی شرف @fatemiyoon110
🔥شورای حکام ژنتیک به‌خاطر او❗️ 🔻پانزدهم دیماه۸۴ بود که پیام تسلیتی از امام خامنه‌ای در مورد دانشمند گمنامی که روز قبل از آن در جوار رحمت حق ارام گرفته بود توجه جامعه علمی را را به خود جلب کرد. 🔻برخی از فعالیتهای این دانشمند از این قرار بود: ✔️تولد نخستین نوزاد حاصل از IVF در ایران، ✔️تولد دومین کودک حاصل از ICSI در ایران ✔️دومین موفقیت ایران در بیوپسی برای درمان ناباروری مردان ✔️تولد نخستین نوزاد حاصل از میکرواینجکشن ✔️تولد نخستین کودک حاصل از PGD در ایران ✔️تولید نخستین رده‌ی سلول‌های بنیادی جنینی در ایران که نام ایران را در میان ده کشور صاحب این فناوری قرار داد ✔️تأسیس نخستین بانک خون بند‌ناف ✔️شکل گیری گروه تحقیقاتی برای کلونینگ نخستین گوسفند همانندسازی شده ایران 🔻به تدریج فعالیت‌های عظیم این دانشمند در کنار تجلیل رهبری انقلاب موجب شده بود تا «مقامات آمریکایی اعلام کردند که برای علوم ژنتیک هم باید شورای حکامی(شبیه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای) به وجود بیاید!!» 🔻گفته می‌شود در نهایت این جهادگر بزرگ علمی به طرز مشکوکی توسط موساد در سن ۴۴ سالگی ترور بیولوژیک شد. 🔻امام خامنه‌ای او‌ را شهید نامیدند و درباره او جمله رشک برانگیزی فرمودند: 🔸«علت اینکه من به مرحوم سعید کاظمی این‌قدر علاقه داشتم و الان هم در دلم و در ذهنم برای آن جوان عزیز، ارزش و جایگاه قائلم، حرکت او، نحوه‌ی کار او، مدیریت او و پیگیری اوست که یک مجموعه‌ی کاملی بود از آن چیزی که آدم دوست می‌دارد و آرزو دارد.» ✍حمیدرضا ابراهیمی ✅ گامی نو: اورژانس تحلیل های فرهنگی، سیاسی👇 https://eitaa.com/joinchat/917307426Ceae7e94949