امام صادق علیه السلام و خادم.mp3
1.43M
فایل | #صوتی
💠حجت الاسلام عالی
امام صادق علیه السلام و خادم
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️#سلام_مولاےمن.
سلامے از ذره بہ خورشید...
سلامے از عطش بہ باران...
سلامے از تاریڪے بہ نور...
سلامے از انتهاے بے ڪسے بہ
فرمانرواے عالم...
سلامے از نهایت دلواپسے بہ
بیڪران آرامش...
سلامے بہ حجت خدا،
بہ غریب ترین یاور،
بہ تنهاترین پدر...
✋سلام یگانہ منجے عالم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری از دختر گلمون خانوم مقدم ازقم
.... برای قهرمان امنیت حاج قاسم
⭕️ روزگار عجیبی است...
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند....
نه امام حاضر را....
میدانی چرا؟
چون امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر می کنند..
اما امام حاضر را باید فرمان برند..
و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند...
برگزاری کلاسهای آموزشی سوادآموزی مقطع ابتدایی ویژه کودکان کم برخوردار وترک تحصیل کرده همه هفته پنجشنبه ها ۱۶الی ۱۷ درحسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها توسط معلم آموزشی
خیابان قمربنیهاشم بنی هاشم ۲۳
#واحد آموزش حسينيه بیت الزهرا س دامغان
حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها دامغان
● @beitazahra96
■https://eitaa.com/joinchat/2755788887C46008e82b6
هدایت شده از رسانه اطلاع رسانی حسینیه بیت الزهرا(س) دامغان
حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها دامغان
● @beitazahra96
■https://eitaa.com/joinchat/2755788887C46008e82b6
Dua Samat - Mohsen Farahmand.mp3
14.58M
☑️غروب جمعه، بخوانیم دعای سمات را
🔸با صدای محسن فرهمند
📚داستان کوتاه
مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند.
روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید .
تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند.
یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید.
در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم.
گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد.
kafi (21) (1).mp3
5.97M
🔴 فایل صوتی
جوان خار کن
از زبان شهید کافی(ره)