✍عالمي مشغول نوشتن با مداد بود.
کودکي پرسيد: چه مي نويسي؟ عالم لبخندي زد و گفت: مهم تر از نوشته هايم، مدادي است که با آن مي نويسم، مي خواهم وقتي بزرگ شدي مثل اين مداد بشوي! پسرک تعجب کرد! چون چيز خاصي در مداد نديد!
عالم گفت پنج خصلت در اين مداد هست.سعي کن آن ها را بدست آوري
1️⃣اول: مي تواني کارهاي بزرگي کني، اما فراموش نکني دستي وجود دارد که حرکت تو را هدايت مي کند و آن دست خداست!
2️⃣دوم: گاهي بايد از مداد تراش استفاده کني، اين باعث رنج مداد مي شود، ولي نوک آن را تيز مي کند. پس بدان رنجي که مي بري از تو انسان بهتري مي سازد!
3️⃣سوم: مداد هميشه اجازه ميدهد براي پاک کردن اشتباه از پاکن استفاده کني ، پس بدان تصحيح يک کار خطا، اشتباه نيست!
4️⃣چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نيست ،مهم مغز مداد است که درون چوب است،پس هميشه مراقب درونت باش که چه از آن بيرون مي آيد!
5️⃣پنجم: مداد هميشه از خود اثري باقي مي گذارد،پس بدان هر کاري در زندگي ات ميکني ،ردي از آن به جا ميماند،پس در انتخاب اعمال و رفتارت دقت کن
🔰✴️همنشینی با محرومان و مستضعفان از شاخصه های یک نماینده انقلابی است
[سوره الأنعام (6): آيه 52]
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (52)
و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را می خوانند، در حالى كه رضاى او را مىطلبند، از خود مران. چيزى از حساب آنان بر عهده تو نيست، و از حساب تو نيز چيزى بر عهده آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى.
برداشتها
1- حفظ نيروهاى مخلص و فقير و مجاهد و انقلابی، مهمتر از جذب سرمايه داران كافر است. «لا تَطْرُدِ»
2- اسلام، مكتب مبارزه با تبعيض، نژاد پرستى، امتياز طلبى و باج خواهى است.
3- اغلب طرفداران انبيا، پابرهنگان بوده اند.
4- بی توجهی به پابرهنگان و محرومان مخلص وانقلابی، ظلم است. «فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ»
⭕️ سنگ مرقد مطهر امام حسین (ع) بر مزار شهید سلیمانی
🔹سنگ جدید مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی، سنگ سابق مرقد مطهر امام حسین (ع) است که از کربلا به کرمان منتقل و پس از صیقل دادن دیروز آماده شد/ تسنیم
https://eitaa.com/AbietarAzDarya
یاد #شهید_ابراهیم_هادی به خیر؛ موتورسواره که ظاهر درستی هم نداشت از تو کوچه با سرعت پیچید تو خیابون جلوی موتورش.
ابراهیم شدید ترمز کرد بعدشم طرف واستاد و با عصبانیت داد زد؛ هو چیکار می کنی؟
ابراهیم هم پهلوان کشتی بود و بدن قوی ای داشت
ولی لبخندی زد و گفت؛ سلام خسته نباشید✋😊
طرف جا خورد معذرت خواهی کرد و رفت....
به همین راحتی.
#شهید_ابراهیم_هادی
#پرونده_ویژه