▪️قدرت از آن #خداوند است
👈ایتالیا درمانده شد...
👈اسپانیا به زانو درآمد...
👈آلمان اسیر کرونا شد...
👈فرانسه میگوید: از دست ما هیچ چیزی ساخته نیست...
👈آمریکا با بالاترین آمار مبتلا در پرتگاه سقوط است...
👈بریتانیا میگوید: با دوستان تان خدا حافظی کنید...
💠(سبحان الله العظیم)💠
👈کجاست بمب های اتمی و هیدروژنی؟
👈کجاست موشک های دوربرد و قاره پیما؟
👈کجاست کشتی های جنگی و نیروهای دریایی؟
👈کجاست ناو هواپیمابر [آبراهام لینکلن]؟
👈کجاست به فلک تاختن ها؟
👈چرا عاجز آمدند؟ چرا شکست خوردند؟
👈امروز فرمانروایی از آن کیست؟ [لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ؟]
👈بلی به قدرت های پوشالی و مجازی فریب نخورید....
[فرمانروایی و پادشاهی در همه زمان ها از آن الله یگانه و قهار است. [لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار] ]
👈و این نمونهی کوچک آن است
👈سبحان الله، این همه قدرت دنیایی، جلوی این ویروس زانو زدند
👈 کوچک شدند آنها که خیال کردند قوی بودند
👈 ولي بدانيد:
«ظهر الفساد في البر والبحر بما کسبت أيدي الناس لیذیقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون» (آية ٤١ سورة الروم)
➕ کرونا ثابت کرد که بشر با همه ادعاهایش ضعیف هست و قدرت از خداوند متعال است. شاید کرونا شروع دوره جدید گرایش بشر بسمت دین و خداباوری باشد.
روز شهید بهت تبریک🌸 گفتیم
دیروز که #روز_پاسدار بود بهت تبریک گفتیم
و امروز که #روز_جانباز هست رو هم بهت تبریک میگیم . . .😔
حاجی جان
توی دنیا چه مدالی🥇 باقی مونده بود که به دستش نیاوردی...؟
ای #فخر_شهدا
ای فخر جانباز ها♥️
ای فخر پاسدار ها🌼
سردار دل ها جانباز دفاع مقدس #شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
‼️این سخنان استاد شهید مطهری، گمشده ی این روزهای ماست :
در مقابل بیماری ها، سیل ها، اضطراب ها و احساس بیپناهیها، *نقش علم و ایمان* چیست؟!
هم *علم* به انسان امنیّت میبخشد و هم *ایمان* ...
*علم* ، امنیّت بیرونی میدهد و *ایمان* امنیت درونی!
*علم* در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزلهها، طوفان ها ایمنی میدهد و *ایمان* در مقابل اضطراب ها، تنهاییها، احساس بیپناهیها، پوچانگاری ها...
*علم* جهان را با انسان سازگار میکند و *ایمان* انسان را با خودش..."
📚 انسان و ایمان – ص23
مداحی آنلاین - فرازی از صحیفه و شخصیت امام سجاد - حجت الاسلام قرائتی.mp3
4.24M
♨️فرازی از صحیفه و شخصیت #امام_سجاد(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #قرائتی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
فقط به عشق آقا امام حسین وهرچی درتوان داری پخش کن یا علی مدد.