#یادت_باشد
#قسمتهفتم
🌿﷽🌿
😍حمیدی که به خواستگاری من آمده بود همان پسر شلوغ کاری بود که پدرم اسم او و برادر دوقلویش را پیشنهاد داده بود. همان پسر عمه ای که با سعید آقا همیشه لباس یکسان میپوشید؛ بیشتر هم شلوار آبی با لباس برزیلی بلند با شمارههای قرمز! موهایش را از ته میزد، یک پسر بچه کچل فوق العاده شلوغ و بی نهایت مهربان که از بچگی هوای من را داشت. نمیگذاشت با پسرها قاطی بشوم. دعوا که میشد طرف من را گرفت، مکبر مسجد بود و با پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل میرفت. اینها چیزی بود که از حمید میدانستم.
🌷زیر آینه روبهروی پنجرهای که دیدش به حیاط خلوت بود نشستم. حمید هم کنار در به دیوار تکیه داد. هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم. جلوی در را گرفتم و گفتم:
_ ما حرف خاصی نداریم. دو تا نامحرم که داخل اتاق در رو نمیبندن!
😉سر تا پای حمید را ورانداز کردم. شلوار طوسی و پیراهن معمولی؛ آن هم طوسی رنگ که روی شلوار انداخته بود. بعدا متوجه شدم که تازه از ماموریت برگشته بود، برای همین محاسنش بلند بود. چهرهاش زیاد مشخص نبود به جز چشمهایش که از آنها نجابت میبارید.
مانده بودیم کداممان باید شروع کند. نمکدان کنار ظرف میوه به داد حمید رسیده بود؛ از این دست به آن دست با نمکدان بازی میکرد. من هم سرم پایین بود و چشم دوخته بودم به گرههای فرش شش متری صورتی رنگی که وسط اتاق پهن بود؛ خون به مغزم نمیرسید. چند دقیقهای سکوت فضای اتاق را گرفته بود تا این که حمید اولین سوال را پرسید:
_ معیار شما برای ازدواج چیه؟
به این سوال قبلا خیلی فکر کرده بودم، ولی آن لحظه واقعا جا خوردم. چیزی به ذهنم خطور نمیکرد. گفتم:
🍎_ دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده. ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینکه که خمس و زکاتمون بمونه.
گفت:
_ این که خیلی خوبه. من هم دوست دارم رعایت کنیم.
بعد پرسید:
_ شما با شغل من مشکل نداری؟!
من نظامیم، ممکنه بعضی روزها ماموریت داشته باشم، شب ها افسر نگهبان بایستم، بعضی شب ها ممکنه تنها بمونید.
جواب دادم:
_ با شغل شما هیچ مشکلی ندارم. خودم بچه پاسدارم. میدونم شرایط زندگی یه آدم نظامی چه شکلیه. اتفاقا من شغل شما رو خیلی هم دوست دارم.
بعد گفت:
✨_ حتما از حقوقم خبر دارین. دوست ندارم بعدا سر این چیزها به مشکل بر بخوریم. از حقوق ما چیز زیادی در نمیاد.
گفتم:
_ برای من این چیزها مهم نیست. من با همین حقوق بزرگ شدم. فکر کنم بتونم با کم و زیاد زندگی بسازم.
همان جا یاد خاطرهای از شهید همت افتادم و ادامه دادم:
_ من حاضرم حتی توی خونهای باشم که دیوار کاهگلی داشته باشه، دیوارها رو ملافه بزنیم، ولی زندگی خوب و معنویای داشته باشیم.
حمید خندید و گفت:
_ با این حال حقوقمو بهتون میگم تا شما باز فکراتون رو بکنین؛ ماهی ششصد و پنجاه هزار تومن چیزیه که دست ما رو میگیره.
زیاد برایم مهم نبود. فقط برای اینکه جو صحبتهایمان از این حالت جدی و رسمی خارج بشود پرسیدم:
_🌺 شما با شش میلیون تومن میخوان زن بگیری؟!
در حالی که میخندید، سرش را پایین انداخت و گفت:
_ با توکل به خدا همهچی جور میشه.
بعد ادامه داد:
_ بعضی شبها هیئت میرم، امکان داره دیر بیام.
گفتم:
_ اشکال نداره، هیئت رو میتونین برین، ولی شب هر جا هستین برگردین خونه؛ حتی شده نصف شب.
💐قبل از شروع صحبتمان اصلا فکر نمیکردم موضوع این همه جدی پیش برود. هر چیزی که حمید میگفت مورد تأیید من بود و هر چیزی که من میگفتم حمید تأیید میکرد. پیش خودم گفتم:
🍀_ اینطوری که نمیشه، باید یه ایرادی بگیرم حمید بره. با این وضع که داره پیش میره باید دستی دستی دنبال لباس عروسی باشیم!
ادامه دارد....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#بنات_المهدی_پردیس
#نشر_حداکثری
https://eitaa.com/amerinepardis
به آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️ای زن به تو اینگونه خطاب است ارزنده ترین ،گوهر زن حفظ حجاب است✴️
من واسه دله خودم آرایش میکنم
جواب در کلیپ مشاهده کنید
🧕🧕🧕
#حجاب #عفاف
#بنات_المهدی_پردیس
#نشر_حداکثری
https://eitaa.com/amerinepardis
به آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis
AliFani.Elahi.Azom.Albala(128).mp3
3.63M
. قرار شبانه 🌙
به رسم هرشب
با هم برای سلامتی و ظهور
صاحب الزمان «عج»
دعا میکنیم🌱
.
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اإِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ
الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ،
وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ
الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ
الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ
مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً
کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ.
یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ.
یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا
أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.🕊️
#بنات_المهدی_پردیس
https://eitaa.com/amerinepardis
به آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis
#سلام_امام_زمانـم♥
السَّلاَمُعَلَى وَارِثِالْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِالْأَوْصِيَاءِ
«صبح» یعنی یک فرصت دوباره؛
فرصت دوباره خدا به من،
🌸تا لبخند روی لبهای شما بنشانم!
لبخند شما، زیباترین
رویای هر روز من است🌿
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفرج
#بنات_المهدی_پردیس
https://eitaa.com/amerinepardis
به آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis
✨ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨
❖◈ *هر روز یک صفـحـ📖ـه*◈❖
✵✿ بـا کـلام حــق ✿✵
〖 صـفـحـه 6️⃣〗
🌸 *اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن*
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#بنات_المهدی_پردیس
https://eitaa.com/amerinepardis
به آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
خودت را به خواندن «زیارت آل یس»
عادت بده، تا نگاه محبتآمیز امام زمان
به خودت را حس کنی . . .
[ استاد پناهیان ]🌱
#بنات_المهدی_پردیس
https://eitaa.com/amerinepardis
به جمع آمرین پردیس بپیوندید💖
👇👇👇
@amerinepardis