eitaa logo
نشان از بی نشان ها
509 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید علمدار: هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید،سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا را ببرید. @beneshanha 🌹یازهرا🌹
سلام خدمت ارادتمندان به شهدا 🌹 ان شاالله به شرط حیات فردا سر مزار شهید عزیز سید مجتبی علمدار به نیت براورده شدن حاجت همه مان زیارت عاشورا میخوانم دوستان عزیز طبق وصیت خود سید هر کس حاجتی دارد به نیابت زیارت عاشورا را بخواند و اسم مادر سادات را بیاره دوستان شهید هر کس خواست زیارت عاشورا از راه دور بخوانه ان شاالله منم بر سر مزارشان میخوانم به نیت همه عزیزان و همراهان کانال شهید سید مجتبی علمدار ان شاالله به زودی در حرم زیبا و با صفای امام حسین ع و بین الحرمین زیارت عاشورای مقدس و زمزمه کنیم حاجت روا ان شاالله من حقیر و هم دعا کنید یاعلی🌷
🔸زیارت عاشورا مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سید چرا مشکی پوشیدی!؟» گفت:«محرم نزدیک است.» بعد ادامه داد: «اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام (ره) و ...» سید گفت: «در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام (ره) به من فرمودند: برو مداحی کن.» بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم. گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: «چرا این حرف را می زنی؟ هر مشکلی و غمی دارید، با نام مبارک مادرم برطرف می شود.» بعد ادامه داد: «اگه دردی دارید، حاجتی دارید زیارت عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.» 📚کتاب علمدار، صفحه 162 خوش به حال شهدا 🌷 شهدا ما روهم نزد امام حسین ع دعا کنید 🌷 @alaamddar 🌹یاحسین ع🌹
♥️ طرح | ماجرایی که صبح امروز رهبر انقلاب از زندگی شهید مدافع حرم اهل بیت تعریف کردند مربوط به چه کتابی بود؟ @beneshanHa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان سلام صبح بخیر میدانی آقاجان❗️ خواب مانده ایم😔 ازهمان روز اول همان روز در سقیفه🙁 همان موقع کنار در خانه😭 میدانی اگر خواب نبودیم😔 🔻🔻 ◄کار به پهلوی مادر نمیرسید😭😭 ◄به خار در چشمان پدر نمیرسید😭 ◄به جگرِ سوخته مجتبی😭 ◄به ظهر عاشورا😭😭😭 ◄به زندان😭 ◄به زهر😭 ◄به غربت یتیمی نمیرسید😭😭 اگرخواب نبودیم❗️ کار به انتظار شما نمیرسید...😔😔😔 🔺🔺 این مداد دست من است✏️ و پاکن دست شما🖱 خط خطی کردن کارمن است 😥 و رو سفید کردن کار شما😌 اگر شما نبودی آبرویم آب میشد بازهم مراببخش 🙏 سربه زیر سلامت میکنم @beneshanHa 🌹یامهدی🌹
فرازی از دعای ندبه لیت شعری این استقرت بک النوی... کاش میدانستم در کجایی ....کاش کاش... کاش...😭 آیا کسی هست که خار در چشمانش رفته باشد و گریه کند و مرادر گریه و ندبه همراهی کند 😭 ای مولای من تا کی درحیران و سرگردانتان باشم😭 چگونه خطابی درباره شما توصیف کنم و چگونه راز دل گویم ای مولای من ؟ بر من سخت است که از غیر شما یابم😭 سخت است بر من که همه تو را واگذارند سخت است بر من که همه را ببینم جز شما را مهدی جان 😭 سخت است بر من صبحم را خیر کن ، با آمدنت❤️ کیست که غریب تر از حسین (علیه السلام) را یاری کند؟! عاشقانه ترین ترانه های دنیا به پای دعای ندبه نمیرسد از خواص دعای ندبه این است که هر گاه در جایی با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالی آن خوانده شود عنایت و توجه امام زمان(عج)را به آن مکان جلب می کند بلکه باعث حضور حضرت(عج)در آنجا میگردد @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
💠 روز جمعه بود که خدمتِ آقای #بهشتی رسیدیم. یکی از دوستان گفت: «یکی از مقامات خارجی به تهران اومده و از شما تقاضای ملاقات داره». آقای بهشتی گفتند: «من برای روزهای #جمعه برنامه دارم. باید به امورات خانواده بپردازم. به بچه‌ها #دیکته بگم و توی درس‌هاشون کمک کنم. در کارهای #منزل هم کنار خانومم باشم. البته اگه امام دستور بدن قضیه فرق می‌کنه» #شهید_بهشتی 📙سیره شهید بهشتی، ص۷۰ @beneshanHa
قابل توجه غارتگران بیت المال: این عکس در حاشیه‌ی نیزارهای جزیره‌ی مجنون گرفته شده، اسلحه هنوز هم در دستانش بود. «او اینگونه فداکاری نکرد تا تو کشور را غارت کنی !» ✅ @beneshanHa
هم نام شهـــید دوستــ دارم هم نام تو شوم... نامے ڪہ فقط بہ اهلش داده اند "شهیـــــــد" ✅ @beneshanHa
نشان از بی نشان ها
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :1⃣4⃣ و 2⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 43 حت
✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣4⃣ و 3⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 44 برادران پیشمرگ مدخلهای ورودی، معابر مهم و جاده های فرعی را میشناختند و به جنگ شهری وارد بودند. تا زمانی که نیروهای اعزامی با شرایط جنگ در کردستان آشنا شوند کمکهای اساسی پیشمرگان کرد مایه مقاومت و پیروزی سپاه شده بود. آنها و خانواده هایشان در شهرها شناخته شده بودند و گاه خانواده هایشان مانند خانوادۀ کاکا قادر هدف کینه دموکراتها و کومله ها واقع میشدند. آنها شهدای زیادی داده بودند، به همین خاطر خانواده های آنها در کاخ جوانان ـ که سپاه آنجا مستقر بود ـ جداگانه و تحت امنیت زندگی میکردند. در مقابل، پیشمرگها هم دموکراتها و کومله ها را به خوبی میشناختند و اسامی، محل زندگی، امکانات و حتی اخبار و اطلاعاتی از تحرکات آنها برای ما می آوردند. حتی یک بار در یک روز ما توانستیم به کمک پیشمرگها صدو ده نفر از دموکراتها را دستگیر کنیم. این اتفاقات در سطح کوچکتر زیاد تکرار میشد. سپاه این زندانیها را از مهاباد به ارومیه میفرستاد و در برخی موارد دموکراتهایی که در خود مهاباد در بازجوییها اعتراف میکردند چندین نفر از نیروهای ما را کشته اند به حکم دادگاه همانجا اعدام میشدند. در میان پیشمرگها کاکا قادر و «خالد براقی» سرشناستر بودند. بیشتر اطلاعاتی که از دموکراتها به سپاه میرسید از طریق خالد براقی بود. او جوانی رشید و از رکنهای اطلاعات ستاد بود. به اعتراف دوست و دشمن بیشتر موفقیتهای سپاه در منطقه مدیون او بود. او چهره ای مهم و تعیین کننده بود که در سالهای 60ـ 1359 برای سر او پانصد هزار تومان جایزه گذاشته بودند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 45 شهادت دردناک او زمانی که من در پایگاه بانک سپه بودم، اتفاق افتاد. دموکراتها خالد را در میدان گوزنها با نارنجک تخم مرغی هدف گرفتند. قبلاً دیده بودم نارنجک تخم مرغی یک ماشین را با نیروهایش به آتش کشید و میدانستم در برخی موارد میتواند تانک را هم به آتش بکشد اما قدرت بدنی خالد به اندازهای بود که بعد از اصابت نارنجک تخم مرغی زنده مانده و تن نیمه جانش را به یکی از مغازه های کنار خیابان رسانده بود اما مغازه دار با سنگ ترازو سرش را له کرده بود. خالد همانجا به شهادت رسید. چند روز بعد بقالی که باعث شهادت او شده بود شناسایی، دستگیر و اعدام شد. در طول مدتی که در پایگاه بازرسی جاده مهاباد ـ میاندوآب بودیم به کاکا قادر بیشتر نزدیک شدم. او که همیشه لباس کردی میپوشید افرادی را که از شهر خارج یا به آن وارد میشدند میشناخت و حتی میدانست به کجا میروند. ما میدانستیم اغلب کسانی که از آنجا تردد میکنند با دموکراتها همکاری میکنند اما فقط کسانی را دستگیر میکردیم که وارد نبرد مسلحانه شده بودند. چند هفته از آغاز مأموریت ما در آن پست بازرسی می گذشت. ممنوعیت خروج برخی اجناس مثل بنزین و آذوقه باعث تضعیف و کمبود امکانات دموکراتها در آن محور شده بود. یک روز در ایست بازرسی ایستاده بودم که ماشینی به سرعت از سمت میاندوآب به پاسگاه رسید و گفت: «دموکراتها دارن به طرف شما میآن. فاصله شان زیاد نیست!» اتفاقاً آن روز عدهای از بچه ها برای مرخصی به شهر رفته بودند و در پاسگاه من بودم و کاکا قادر و سه چهار نفر دیگر. ما فقط یک تیربار داشتیم و حدس میزدم نبرد سختی خواهیم داشت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
❌ گرانی در آخر الزمان❗️ ✨ آیه ۱۵۵ سوره مبارکه بقره : "وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ" 🔸ترجمه آیه: و قطعاً شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود محصولات، آزمایش مى‌کنیم و صابران را (در این حوادث و بلاها ) بشارت بده. 🔸تفسیر مهم آیه: امام صادق (ع) فرموده است: «پیش از ظهور قائم نشانه هایی از جانب خدای تعالی برای مومنان خواهد بود.» راوی گوید: عرض کردم : فدای شما شوم، آن ها کدام است؟ فرمودند: «این قول خدای تعالی که (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ) ؛ یعنی شما را پیش از خروج قائم (عج) می آزماییم به از پادشاهان بنی فلان، در آخر سلطنت آن ها ... و گرسنگی به واسطه ... و کاستی در اموال به واسطه کسادی داد و ستد و کمی سود ... و کاستی نفوس به واسطه مرگ و میر فراوان ... و کاستی در ثمرات به واسطه کمی برداشت محصولات زراعتی ... و در آن هنگام صابران را به تعجیل خروج قائم مژده بده. 📚 کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲ ، ص ۶۴۹ 💠 @beneshanHa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔵عاقبت نماز خواندن در جبهه با لباس نجس و پشت به قبله! 💠به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند….. 🍃حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر بعد دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد. ترکشی به سینه اش اصابت کرده بودو جای زخم را با دست فشار می داد. ✳️سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد . تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم. گفتم برادر اسمت چیه؟جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به رو نداشت، زیر لب چیزهای می گوید. فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم. 🌸مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد . ✨گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟ گفت نماز می خواندم . 💠نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون… گفتم ما که رو به قبله نیستیم، تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه. ☘گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد. گفتم نماز عصر را هم خوندی ؟گفت بله گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست را عوض می کردی، آن وقت نماز می خوندی. ✨گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا. 💠گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود بر می گردی پیش دوستات.. 🔴با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه!! ♻️در اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل! گفت: تا خدا چی بخواد. با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید… 🌟بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح نوجوان چطوره؟ گفتند شهید شد با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت….. 💥تمام وجودم لرزید. 🌺بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: 🔵آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم! من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود ! 🔷من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، 🌕 و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم... آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی...؟! 📘خاطرات سردار شهید حسین همدانی جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان عج و سلامتی همه آزادگان و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات @beneshanHa 🌹یازهرا🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📝 #شهید_ابراهیم_هادی دشمن داره کار می کنه تا مهمترین مسائل در نگاه مردم تغیر کنه، مردم بی تفاوت بشوند و ... اون زمانه که انقلاب از درون از بین می رود. #نباید_بگذاریم_جبهه_فرهنگی_خالی_بماند. ✅ @beneshanHa
⭕️ توییت یک عرب زبان زیر پست اکانت عربی امام خامنه‌ای: منِ عربِ فرزندِ عربِ نوه ی عرب می گویم: ای فارس ها بخاطر چنین رهبر نابغه ای به شما حسودی‌مان می شود #زنده_باد_رهبرم_😍 @beneshanHa
مژده دادنـد ... کہ بر ما گذری خواهی کرد پیکر مطهر شهید مدافع حرم #سید_سجاد_خلیلی به وطن برگشت #مراسم_وداع با شهید سه شنبه ۲۰ شهریور ۹۷ مصلای نماز جمعه بهشهر همراه با نماز مغرب و عشا #مراسم_تشییع روز چهارشنبه همزمان با دوم محرم بر روی دستان مردم شهیدپرور بهشهر ✅ @beneshanHa
🎥🚀 ساعتی پیش سپاه پاسداران با شلیک5موشک زمین به زمین از تبریز دفترسیاسی گروهک تروریستی حزب دمکرات کردستان راهدف قرارداد!👆 9 تن کشته و ده‌ ها نفر مجروح شده اند! /رجا نیوز ✅ باما همراه باشید. http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌹یازهرا🌹
✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣4⃣ و 5⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 46 رفتم با ستاد تماس بگیرم و درخواست نیرو کنم که کاکا قادر صدایم زد: «تو اینجا بمان. خودم میرم جلوشان را میگیرم!» او که در جنگ با دموکراتها مهارت خاصی داشت با دو نفر رفت و من با یک نفر دیگر در پاسگاه ماندیم و با تیربار آماده دفاع شدیم. آن سوی جاده، رودخانه مهاباد در جریان بود و پشت رودخانه، جنگلی بود که دموکراتها از همانجا تیراندازیشان را به سمت ما آغاز کردند. آنها حدود دو کیلومتر مانده به ما از ماشینها پیاده شده و به جنگل رفته بودند تا از آنجا درگیر شوند. کاکا قادر همان طرف رفته بود. او تیراندازی دقیقی داشت و زرنگ و جسور بود. تعداد دموکراتها چندین برابر ما بود و براساس تجربه میدانستیم در طول روز بیش از یک ربع درگیریشان طول نمیکشد. آنها هم میدانستند مدت زمان رسیدن نیروی کمکی از ستاد ما چقدر است. در این مدت تردد ماشینها از جاده کاملاً قطع شده و صدای بی وقفه تیراندازی منطقه را پر کرده بود. بعد از یک ربع سروصدای تیراندازی فرو نشست. ما از سنگر بیرون آمدیم و کاکا قادر همراه دو سه نفری که با او رفته بودند، بازگشت. کسی از نیروهای ما صدمه ندیده بود و از تلفات دموکراتها هم بیخبر ماندیم. نیروهای کمکی از ستاد رسیدند ولی درگیری تمام شده بود و نیازی به حضورشان نبود. با این روند، رفته رفته زمینۀ تضعیف دموکراتها فراهم میشد. اتخاذ برخی سیاستها هم در همراهی مردم عادی و همکاریشان با ما مؤثر بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 47 از جمله دادن برخی مسئولیتها مثل فرمانداری شهر به یکی از کردها و یا واگذاری ریاست بیمارستان مهاباد به یکی از پزشکان کرد که مشکلات ما را در بیمارستان حل میکرد. قبل از آن بارها دموکراتها مجروحان ما را از بیمارستان ربوده و به شکل فجیعی به شهادت رسانده بودند، اما به تدریج همکاری مردم بیشتر شد و طرح آزادسازی جاده ها و تأمین آنها در رأس برنامه های سپاه قرار گرفت. در طول تابستان 1360 عملیاتهایی برای آزادسازی جاده های مهاباد ـ میاندوآب و مهاباد ـ بوکان انجام شد. طی عملیاتی راه بوکان باز شد و پس از آن ما را به گوی تپه فرستادند. آنجا مستقر شدیم و پس از چند روز قرار شد با عملیاتی پایگاههای دموکراتها در تپه های اطراف جاده مهاباد ـ بوکان را پاکسازی کنیم تا دموکراتها از آن طریق نتوانند به نیروها دید داشته باشند. صبح با صد نفر از نیروهای سپاهی و ارتشی و همراهی حدود ده دستگاه تانک وارد عمل شدیم. قصد ما آزادسازی تپه ها بود ولی قبل از رسیدن به تپه ها، در منطقه جنگلی که دموکراتها آنجا اجتماع کرده بودند، درگیر شدیم. درگیری در چنین مناطقی سخت تر از نبرد در دشت و تپه بود، چون دشمن میتوانست پشت دیوار باغها و اطاقکها پناه بگیرد. وقتی به آن منطقه جنگلی رسیدیم، کنار نهری که از زیر درختان هلو میگذشت سر و رویی شستیم. میوهها رسیده و آمادۀ چیدن بودند و منظره زیبایی داشتند. برای رفع خستگی همانجا نشستیم. در حال خوردن خرماهایی که داشتیم، بودیم که ناگهان دموکراتها از جنگل بیرون آمدند. ما سریع به سمت تپه ها حرکت کردیم ولی با رگبار ممتد آنها متوقف شدیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
هدایت شده از نشان از بی نشان ها
حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام🌸 🌺در فضیلت قرائت سه آیه آخر سوره حشر از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود: هر کس چون صبح کند و سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مهر شهدا (بر پرونده‌اش) خواهد خورد، و چون شب کند و بخواند و در آن شب بمیرد نیز ممهور به مهر شهدا می‌شود. منبع:الدّر المنشور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۰۲؛/ بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۱۰، ح۳؛/موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السلام)، بخش عقاید، ص۳۷۳. 3 آیه آخر سوره حشر🌺: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (22)٭ هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)٭ هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(24) http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌷یازهرا🌷
🔴 چرا رگهای غیرت و ناموس فقط علیه زائر عراقی که ٩٧ درصد شون با خانواده میان ایران، زیارت، ورم میکنه....؟! 😏 ولی وقتی... #عکس_باز_شود 🔞 ➖➖➖➖➖➖➖ @beneshanHa
..: عاشقانه ❤️ 💠 میومد خونه ، نمی‌ذاشت کار کنم. زهرا رو می‌ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا می‌داد. می‌گفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی». #مهمون میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی می‌گفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» می‌گفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمی‌کردند؟ #شهید_آقاسی_زاده 📙شهاب، صفحه۷۴ ❤️ @beneshanHa
#خبر_فوری #دعوتید مراسم وداع با پیڪرهـای مطهـر شهـیدان #سید_جلال_حبیب_الله_پور #سید_سجاد_خلیلی امروز (یڪشنبه) ساعت ۱۶ در معراج شهدای تهران ✅ @beneshanHa
🏴 #پرچم_مشکی🏴 💠امام صادق(ع): 🍃هرکس در ایام عزای جد ما حسین«ع» بر سر در خانه ی خود #پرچم_مشکی نصب نماید مادرم حضرت #زهرا(سلام الله علیها) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند. ✅ @beneshanHa
نشان از بی نشان ها
🏴 #پرچم_مشکی🏴 💠امام صادق(ع): 🍃هرکس در ایام عزای جد ما حسین«ع» بر سر در خانه ی خود #پرچم_مشکی نصب
نوای نینوا را دوست دارم صدای آشنا را دوست دارم اگر جام بلا از چشم یار است من این جام بلا را دوست دارم دعا یعنی تکلّم با خداوند تکلّم با خدا را دوست دارم اگر چه خارم و از خار کمتر گل باغ وفا را دوست دارم محبّت را عجب، حال و هوایی است من این حال و هوا را دوست دارم نمی دانم کی ام آنقدر دانم علیّ مرتضی را دوست دارم خدا می داند، ای آل محمّد! که من تنها شما را دوست دارم چو ممزوج است با عطر حسینی نسیم نینوا را دوست دارم خدایا روز محشر باش شاهد حسین و کربلا را دوست دارم ✅ آسمانی شوید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌹یازهرا🌹
💠رهبرمعظم انقلاب : 🌷به مجرد اينكه شهيد می‌افتد زمين ، قبل از اينكه از دنيا برود، ملائک را ميبيند و بجز حق الناس همه گناهان او بخشيده می شود! ✅ @beneshanHa
شهیــد مـدافع حـرم عـلا حـسن نـجمه ـــــــــــــــــــ🌷ـــــــــــــــــــ 🌹نام و نام خانوادگی:علا حسن نجمه 🌹نام جهادی:تراب الحسین 🌹تاریخ تولد:۱۳۷۱/۰۶/۱۷ 🌹تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۰۷/۲۹ 🌹محل تولد:عدلون(جنوب لبنان) 🌹محل شهادت:حلب-سوریه 🌹علایق:بازیگری؛طراحی؛فتوشاپ؛کارگردانی؛عکاسی عکس های شهدا رو طراحی میکرد و به مناسبت های مختلف در صفحه های مجازی،پخش میکرد 🌹آرزو:زیارت سیدالشهدا که در این دنیا نصیبشان نشد 🌹نماز:اخرین نمازی که خواند نماز صبح عاشقانه اش بود. 🌹فضای مجازی:از فعالان فیسبوک بود که تصـاویر شهـدا را منتشر و از احوالات انان میگفت 🌹جنگ ها:در جنگ قلمون و قصیر شرکت داشت ⚜شهید پدرشان را از دست داده بودند و همراه مادرشان برای خواهر و سه برادرشان پدری میکردند. ⚜اعلا حسن نجمه بعد از،شهادت دوستش شهید علی ناصر با دلسوزی پیگیر احوال و امورات دوفرزند دوست شهیدش بود و با شهادت او دوباره آنها کسی که مثل پدرشان بود را از دست دادند. ⚜شهید بعد از پایان دوران خدمتش وقتی مطلع شد عملیاتی جدید علیه تروریست ها درپیش است از استراحت و مرخصی اش صرف نظر کرد و به جبهه های حق علیه باطل شتافت. ⚜این شهید دهه هفتادی از چهره های رسانه ای در خط مقدم و افسر جنگ نرم علیه تروریست های تکفیری به شمار میرفت. ⚜چند روز قبل از شهادتش مطلبی در صفحه اش در فیسبوک نوشت و کسی فکر نمیگرد وداع قبل از شهادتش است شاید هم خبر شهادتش را داده بود.(اشک های جاری خود را اماده کنید)این جمله را در استقبال از عاشورای اربابش نوشت ⚜شهید در بخشی از وصیت نامه اش به مادرشان می گویند دوست دارند در مراسمشان لباس سفید برتن کنند و با رثا و صلابت سخن بگویند. ✅ با خوبان همنشین شویم تاخوب شویم👇👇 http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌹یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣4⃣ و 7⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 48 معلوم بود تعدادی از آنها از بالای درختها ما را زیرنظر داشتند. به ما دستور عقب نشینی داده شد و بلافاصله تانکها منطقه را زیر آتش گرفتند. برای دقایقی فقط ناظر این صحنه بودیم. با فروکش کردن شلیک تانکها به سمت جنگل پیشرَوی کردیم و بالاخره با به اسارت گرفتن پنج شش نفر از دشمن آن منطقه را پاکسازی کرده و به جاده رسیدیم. عملیات برای تصرف تپه های آن سوی جاده، ادامه یافت و برای این کار نیروها گروه بندی شدند. تانکها از یک طرف، نیروهای ارتشی از یک طرف و نیروهای سپاهی در دو گروه مجزا که هر یک شامل چند دسته و تیم بودند، از دو سوی دیگر به سمت تپه ها حرکت کردند. ما به تجربه دریافته بودیم هر چه تعداد نیرو در یک جا کمتر باشد تلفات کمتر و نتیجه بهتر میشود. به همین دلیل، نفرات را به گروههای کوچکتر تقسیم میکردیم. پایین تپه ها که رسیدیم باز به دو گروه کوچکتر تقسیم شدیم و هر گروه با یک بیسیمچی شروع به بالارفتن از تپه ها کرد. مسئولیت یکی از این گروهها با من بود. در پای تپه من و بیسیمچی تصمیم گرفتیم با هم از یک طرف تپه بالا برویم و بقیه از طرف دیگر. تیراندازیهای پراکنده ای در منطقه جریان داشت هنوز تا بالای تپه راه زیادی داشتیم که بیسیمچی تیر خورد. دیدم نمیتواند بالا بیاید. گفتم: «تو همینجا باش. من بالا میرم!» در این فکر بودم که حالا بچه های ما بالا میروند و اگر ما آنجا نرسیم شاید معطل بمانند و نتوانند وارد عمل شوند. به تنهایی بالای تپه رسیدم. انتظار دیدن بچه ها را داشتم اما آنجا نه از دشمن خبری بود و نه از نیروهای خودی. تعجب کردم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 49 فکر کردم نکند بچه ها تپه را ول کرده و آنطرف رفته اند. دور تپه گشتم اما از هیچ جنبنده ای خبری نبود. ماندنم به تنهایی صلاح نبود اما نمیخواستم در آن حال برگردم. در همین فکرها بودم که آتش تانکهای خودی روی تپه آغاز شد. پشت چند تخته سنگ بزرگ پناه گرفتم و منتظر ماندم تا بالاخره شلیک تانکها تمام شد. نمیدانم دیده بانها چیزی گفته بودند یا برنامه این بود که اول تانکها روی تپه ها آتش کنند و سپس نیروها روی تپه بالا بکشند. با فروکش کردن آتش، بچه ها را دیدم که از تپه بالا می آمدند. از پشت سنگها بیرون آمده و روی تپه ایستادم. بچهه ا تا مرا دیدند داد زدند: «مواظب باش از پشت میزننت!» در حالی که در آن دقایق ترس من از آتش پرحجم نیروهای خودی بود نه دشمن. بچه ها که رسیدند فهمیدم نتوانسته اند پشت تپه بروند، به محل حرکت ما برگشته بودند. بیسیمچی را دیده و او را عقب برده بودند. به این ترتیب تپه ها هم یک یک آزاد شدند، سپاه آنجا پایگاهی زد و نیرو گذاشت و کل منطقه گوی تپه آزاد شد اما پاکسازی تپه ها به معنی توقف درگیری نبود. دموکراتها که به منطقه کاملاً آشنا بودند شبها به پایگاهها حمله کرده، درگیر میشدند و قبل از سر زدن آفتاب منطقه را ترک میکردند. بعد از تپه ها، آزادسازی جاده میاندوآب هدف ما بود. برای این مأموریت چند دستگاه تانک ارتشی دیگر به منطقه آمد، دو گردان نیروی تکاور ارتشی و گروههای سپاهی که از قبل در منطقه بودند برای عملیات توجیه شدند. ستاد مهاباد یک «گروه ضربت» داشت که کار اصلی اش وارد عمل شدن در درگیریهایی بود که پایگاه ها از عهدۀ آن برنمی آمدند. ادامه دارد...✒️ جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
شهادت رسیدن ماموران نیروی انتظامی،دیشب در میناب در هرمزگان #مدافعان_وطن جانشان را برای امنیت ایران می دهند،عده‌ای بیشرف هم برای اعدام تروریست‌ها شعار آزادی می دهند ✅ @beneshanHa