هر بار تماس میگرفت، میگفتم «دلم میخواهد این تلفن حالا حالاها قطع نشود😭. میخواهم حرف بزنم. میخواهم صدایت را بشنوم، قطع نکن😔!» میگفت «من قطع نمیکنم، خودکار قطع میشود!». با اینکه بارها این را گفته بود اما دلم باز هم تکرار میکردم که «قطع نکن، هنوز خیلی حرف دارم»
اغلب حرفهایمان احوالپرسی معمولی و... بود. قبلاً گفته بود «تلفنها کنترل میشود» اما من نمیتوانستم، دائماً میگفتم که «دلم تنگ شده❤️...کی میآیی💔؟» صالح لحظاتی سکوت میکرد من با جنس این سکوت آشنا بودم. وقتی چاره و راهکاری نداشت، سکوت می کرد. میگفت «میدانی که تلفنها کنترل میشود؟» میگفتم «بله، اما دلم واقعاً برایت تنگ شده». 😔💔
همسر شهید مدافـع حـرم
#عبدالصالح_زارع🌹🍃
✅ @beneshanHa
🌹یازهرا🌹
#الگوی_من_شهدا
ماجرای رفتارِ یک زن که باعث شد #شهیدشهریاری تدریس را رها کند
✅دانشجو بودیم و مخارجِتحصیل و زندگی اقتضا میکرد که همزمان با تحصیل ، کسبِ درآمد هم داشته باشیم. مجید تدریسِ خصوصی برا دانشآموزانِ دبیرستانی رو انتخاب کرد. اما بعد از یه مدت تدریس رو رهاکرد.گفتم: چرا دیگه تدریس نمیکنی؟ گفت: بعضی از خانوادهها آدابِ شرعی رو رعایت نمیکنن، آخرین روزی که برای تدریس رفتم ، مادرِ یکی از بچههاییکه بهش درس میدادم، #بد_حجاب بود. چند لحظه پشتِ در ایستادم تا خودشو بپوشونه، اما دیدم خیلی بیتفاوته. خیلی ناراحت شدم و از همونجا برگشتم...
خاطرهای از دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری
منبع: کتاب شهید علم ، صفحه 10
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
#جغله_های_جهاد😂
#سوپرطلا
#اکبرکاراته از تو خرابههای آبادان یه الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشهی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که#اکبرکاراته برای بچهها سطلسطل شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا #اکبرکاراته هی شربتا رو لیوان میکرد و میداد بچهها و میگفت: بخورید که شفاست. کمکم بچهها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ #اکبرکاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و نصفشو خورده. همه به آب آویزون شدهی بینی الاغ نگاه کردند و عق زدند. دست و پای #اکبرکاراته رو گرفتند و انداختندش توی رودخونهی بهمنشیر. #اکبرکاراته که داشت خفه میشد، داد میزد و میگفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو میگیرم؛ حالا میبینی! او جیغوداد میکرد و بچهها از خنده ریسه رفته بودند.
#مجموعه_کتب_اکبرکاراته
#موسسه_مطاف_عشق
@beneshanHa
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
💢 #نگین_تخریب
جوان هفده سالهای ڪہ یڪ هفته پس از جنگ، به جبهه رفت ! یک روز دوره کلاسیکی جنگ ندید ، حتی او را به لحاظ سن کم ، به جبهه اعزام نمیکردن و او با ترفندهایی خود را به خیل ڪربلائیان رساند ...
آن روزها در خطوط مرزی . . .
وقتی به میدان مین برخورد می ڪند ، هیچ اطلاعاتی ندارد! و باید او معبری در دل میدان فهم خود بزند ! بدنبال کسب علم تخریب میرود! همین پیدایش حس کنجکاوی شروع کارش در رشتهی " تخریب " شد، این جوان تازه وارد ، در دل جنگ رشد کرد، تجربه کسب کرد و مدتی بعد فرمانده واحد تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء و تیپ ویژه پاسداران شد و حالا فرمانده ای قدر شده بود، که عملیات برون مرزی " کرکوک " را طراحی و اجرا می کند.
آنقدر باهوش بود، که راکتهای عمل نکرده هواپیماها را خنثی میکرد و عاقبت یکی از همانها " علـی " را آسمانی ڪرد . . .
روز ۱۳ دی ماه سال ۱۳۶۵ خط پایان او در زمین و شروع حیات جاویدانش شد...
اگه بچههای تخریب ، بدستور علیرضا ، رفتن و مظلومانه دست و پاهاشون قطع شد !! و اگه شهدای تخریب تیکه تیکه شدن !! پودر شدن !! علیرضا عاصمی ، رکورد همهی اونا رو زد !! فڪرش را بکنید، کنار یه راکت هواپیما،
تو عمق ۴متری زمین !!
چسبیده به راکت !!
یکهو منفجر بشه
عاصمی ، بخار شد ...
خدا خواست ...
فرمانده پیش نیروهایش شرمنده نباشد
عجب دانشگاهی بود ، جبهه !!!!
حتی در نحوه شهادت هم ،
استـاد و فرمانـده بودن ...😭😭
کتاب " نگین تخریب" را بخوانید
#شهید_سردار_علیرضا_عاصمی
#سالـروز_شهـادت
✅ @beneshanHa
🌹یازهرا🌹
💠رهــبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای "حفظه الله تعالی" فرمودهاند:
🌺نمازشب بخوانید و آن هم نمازشب با #توجــه، نماز شبی که می فهمید چه می کنید، نه نمازی که در آن توجه نباشــد!
نماز شــب باید با توجه و عنایت باشد✌️
اثـر نـماز شـب در شما جوانان بسیار زیادتر از نماز شـبی است که من میخوانم
📚درس اخلاق مقام معظم رهبری
التماس دعا✋
✅ @beneshanHa
🌹یازهرا🌹
#طنز_دفاع_مقدس❣
😂اکبر کاراته پُکید😂
#اکبر کاراته پاشو کرد توی یه کفش که هرگروهی که مسابقه رو باخت، کولی بده. همه گفتند نه. گفت: چرا، باید کولی بده. گفتند: باشه. بازی شروع شد و همهمهای بهپا شد، اما از بخت بد اکبر کاراته گروهش مسابقه رو باختند. حالا باید کولی میدادند و بچهها رو تا دم #سنگر فرماندهی میبردند و میاومدند. هرکس سوار گردن کسی شد تا رسید به اکبر کاراته. آقای رادی شد قسمت او. آقای رادی صد و بیست کیلو بود😳. #اکبر گفت: آقا، من میترکم! و خواست فرار کنه. رادی یقهاش را گرفت و گفت: خودت خواستی. و سوارش شد. #اکبر هرچه زور زد نتوانست بلند شود. بچهها کمکش کردند. صورتش سرخ شده بود و داشت منفجر میشد. خودشو بهزور جلو برد و رفت طرف کانال آب. رادی جیغ زد و خواست چیزی بگوید که اکبر رفت و با سر افتاد توی باتلاقای کنار آب. #اکبر افتاد و رادی هم افتاد روش. اکبر داشت خفه میشد که احمدی داد زد: آهای، اکبر پُکید، خفه شد، کمکش کنید! و بعد دویدند و رادی رو از روی اکبر بلند کردند، اما اکبر هنوز هم دراز به دراز افتاده بود توی باتلاقا.
😄اکبر کاراته پُکید😄
#مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق
@beneshanHa
🍀#فـرازےاز_وصـیـت_شـهـیـد
« #هـــوای_نـــفــس » را مـغـلـوب ڪـنـیـد
و بـــرای« #خـــدا » ڪـار ڪـنـیـد .
در ڪارها « #نـــظــم » را رعـایـت ڪـنـیـد
و بہ « #مـسـتـحـبــات » اهـمـیـت لازم بـدهیـد
تا از شــرشـیــطان در امـان بـاشـیـد .
بہ #خـدا نـزدیڪـ شـویـد با انـجـام « #نــوافـل »
مـخـصـوصـا « #نـــافـلہ_ی_شــب » .
«#صــبـــر » را پـیـشہ ی خـود ڪـنـیـد
و بـدانـیـد « اُمَـــمِ پــیـــش » از شـمـا هـم
« #سـخــتـــی » بـسـیــار دیـده انــد .
#شـهیـد_نـاصـرالـدیـن_بـاغـانـی
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
🌹
🌹🕊
🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊🌹