هدایت شده از مُنتَظـِـــر...؛)🇵🇸
مداح میگه :
داشتن سر ها رو یکی یکی به عبیدالله معرفی میکردن و میگفتن این سر قاسمِ این سر علی اصغرِ این سرِ «علیاکبرِ» و...
که یهو عبیدالله گفت این سری که اینقدر در حال درخشیدنِ سرِ کیه؟؟
گفتن این سر حسینِ .. !
مداح میگه داخل روایت میگه عبیدالله گفت دیگه چرا دستتونُ به خون حسین آغشته کردید؟
نیازی نبود حسین رو بکشید...
حسین خودش از غمِ علیاکبرش میمرد ...💔
هر شب و هر مصیبت جای خود
من برای غصه خوردنات میمیرم
برای اکبرت گریه میکنم و
برای یهو سفید شدنِ محاسنت میمیرم
پیر شدی بالا سرِ جَوونت .. بمیرم برات..
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست؛
مباد شاهدِ جان دادنِ پسر، پدری ..
چه مُعْجِزی است تُرا در بریدن از علیاکبرع
به روی خاک نشستی و زِ آفتاب گذشتی
نقل کردن که:
شهزاده علیاکبرع تا اومد اذن میدان بگیره
سیدالشهداءع معطل نکرد، گفت: برو پسرم..
- ولی گمان نکن که گفتم برو دل از تو بریدم ...
تازه جَوونِ بابا، دردت به جونِ بابا
حالا دیگه کی بشه عصای
دستِ غرقِ خونِ بابا؟💔(:
امشب..
شبِ اون روضه ای هست
که اگر کربلا بودیم نمیشد بخونیمش..
#ولدي_علي
و دنیای بعد از تو ..
ارزش دلبستن ندارد!
پس از تو ای علی اکبر ...
خاك بر سر دنیا !
#ولدي_علي