بنتُ الحُسین³¹⁵
لَم يَشُفَنَي سِوىَّ أَمَليِ أَنَني يَوماً أَرّاهَا هيچ چيز جز اميدِ ديدارش مرا شفا نمی دهد..✨ صاحب
«أحبَّك..
ومن حُبك نسيت كُل أوجاعي.»
دوستت دارم
و از عشقت تمام دردهایم را فراموش کردم.
#امام_زمانم🩵🌿
4_6037199008433181007.mp3
17.99M
مداحی که امسال در
#اربعین ترند شد ...
جالبه که هم عربزبانها و هم فارسها ارتباط
عجیبی با آن گرفتند..
"بنتالحسین"
هدایت شده از دُژَمـღ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کم کم داریم به سالگرد عزیزامون نزدیک میشیم🥺🤌💔
@DarEbham
از زلزله و عشق خبر کس ندهد...
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای..!
[آقای اباعبدالله...
ما ویران تو شدیم قربونت برم(:💔]
#قتیل_العبرات
#شاه_اباعبدالله
#امام_حسین
"بنتالحسین"
هدایت شده از - مَأمول -
ای کاش خونه هامون یه خروج اضطراری
داشت که دَرِش باز میشد به بین الحرمین :)
هدایت شده از حُسِینُ مِنی
تو ؛
رفیقِ متفاوتی هستی ..
مَردم مَردمند ، اما تو شانه ای!
«آقایامامحسین»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم به همین؛
سلام های از راه دور خوشه:) . .
مردم!
هروقتکارتونجاییگیرکرد
امامزمانتـونروصـداکنید!
یاخودشمیاد؛یایکیرومیفرسته
کهکارتونروراهبندازه🌱
#شهیدتورجیزاده
وکربلایتوتنهاآرزوییبود ؛
کهبعدازبرآوردهشدنشبازآنراآرزوکردم . .
"بنتالحسین"
کهکشان نیستی رو میخوندم؛
که این قسمتش توجهم رو جلب کرد:
مگر اختیار از لوازم عقل نیست که شما هزار و هزار
و هزار بار خود را در وجود حسینع شستوشو
میدهید، اما دوباره به اختیار خویش
در کثافات و نجاسات و سیاهیهای این دنیا که
هزاران بار از آن فرار کردهاید، غرق میشوید؟!
#حال_خوب
#عزیزم_حسین
پاییز از راه رسیده و ...
دارم فکر میکنم ...
قدر تمامِ برگهای زرد و نارنجی
با تو حرف دارم و ...
فرصتم خیلی کوتاه است ...
تشنهتر از همیشهام
برای دوست داشتن تو ..
برای گریه کردن به پایغمهایت
برای عشقبازی با نام شیرینت ..
برای جنون ..
یک عمْر خیلی کم است !
از حالا به بعد ..
دنیا و آدمهایش ...
بمانند برای هم
برای من اما ...
داشتنت ... دوست داشتنت
همهی زندگیست
تو حسینجان!
آن حالِ خوبی که میخواهمَش...
#به_قلم_غریب
هدایت شده از أبُوْألْقِـــــرْبَهْ [ع]
از عرش پیام سرمدی آوردند
به به چه مَه زبانزدی آوردند
در روزِ ولادتِ امامِ صادق
یک دسته گلِ محمدی آوردند
آمدی جهل بشر بلکه سرافکنده شود
آمدی با نفست، دین نبی زنده شود :)
- یا صادق آل عبا♥️
در روزگاری که اعراب
دخترانشان را زنده بگور می کردند...
پیامبر ما دست
فاطمه اش را می بوسید...
#پیامبرمهربانیها
#شادیمبهشادیدلحضرتزهرا
ویژه یِ ولادتِ پدرِ مهربونِ ما
محمد؛
مرحوم کُلِینی صاحبِ کتابِ اصولِ کافی آورده که ابوبَصیر (یارِ امام باقر و امام صادق)
از امام باقر نقل میکنه:
وقتی که پیامبرِ رحمت به دنیا اومد،
یه یهودی اومد به قبیله یِ قریش و از اهالی پرسید آیا از شما کسی به دنیا اومده؟
بهش گفتن نه... (بنظرم هنوز لحظاتِ ابتداییِ تولدِ پیامبر بود و هنوز علنی نشده بود)
اون مردِ یهودی گفت پس اون نوزاد باید فلسطین متولد شده باشه که احمد نام داره و خالی هم در بدنش داره و رنگش چون خَز، خاکستری ست (مقصود مُهرِ نبوت هست) و نابودیِ یهود به دستِ او اتفاق می افته و به خدا قسم که این ولادت نصیبِ شما قریشی ها نشده!
قرآن میگه یهودی ها، پیامبر رو مثلِ بچه هایِ خودشون میشناختن! ببین چطور توصیف میکنه ظاهرِ پیامبر رو...
اینا از هم که جدا شدن، اون قریشی ها رفتن تحقیق کردن ببینن آیا کسی صاحبِ فرزند شده؟
دیدن عه! خانه یِ عبدالله پسرِ عبدالمطلب که چند ماه قبل وفات کرده (در منابعی از ترورِ او هم گفته شده) پسری به دنیا اومده...
رفتن اون مردِ یهودی رو پیدا کردن گفتن ما یک تولد داشتیم! یهودی گفت بعد از اینکه بهتون گفتم به دنیا اومده یا قبل از دیدارِ ما؟ بهش گفتن قبل از دیدارِ ما به دنیا اومد.
گفت پس من رو ببرید پیشش!
دسته جمعی رفتن پیشِ حضرتِ آمنه
سلام الله علیها، مادرِ پیامبر و گفتن پسرت رو بیار تا ما ببینیمش...
حضرت آمنه به اون ها فرمود:
به خدا قسم که اين فرزندِ من زمانى که به دنيا اومد مثلِ بچه هاى ديگه نبود! او (پیامبر) دو دستش رو رویِ زمين گذاشت و سر به آسمان بلند كرد و بهش نگاه کرد. بعدش نورى ازش انعکاس پیدا کرد كه من كاخ هاى بَصرى (شهری حوالیِ مرزِ سرزمینِ شام) رو دیدم و شنيدم کسی ندا سر داد:
قطعا تو سَروَر مردم رو به دنیا آوردی و وقتی او را بر زمين گذاشتی (به دنیا آوردی) بگو:
او رو از شَر هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم و نامش رو محمد بذار. (محمدیاش صلواااات)
اون یهودی به حضرت آمنه عرض کرد: اون بچه رو بیار!
خانم جان بچه رو آوردن
اون یهودی سریع بینِ دو شانه یِ پیامبر رو دید چون طبقِ آموزه هایِ یهود، خالِ نبوتِ آخرین پیامبرِ آسمانی، در بینِ دو شانه و کتف قرار داره.
بینِ دو شانه رو دید و خال نبوت همون جا بود که انتظار داشت. با دیدنِ خال، از حال رفت! اهالی قریش پیامبر رو از او گرفتن و به مادرش تقدیم کردن و بابتِ این تولد بهش تبریک گفتن. از خانه که بیرون اومدن قریشی ها به یهودی گفتن بابا این چه ضایع بازی بود که درآوردی؟ چی شد؟
یهودی گفت:
نبوتِ بنی اسرائيل تا روزِ قيامت از بين رفت! (بدبخت شدن) به خدا قسم اين بچه، همون كسى ست كه اون ها (بنی اسرائیل) رو نابود میکنه...
قریشی ها با شنیدنِ این حرف خوش خوشان شون شد که کسی از اون ها میخواد این فتح رو داشته باشه
یهودی بهشون گفت:
خوشحال شدید؟
به خدا قسم اون چنان حمله ای بهتون بِبَره (مقصود تسلط هست) كه اهلِ شرق و غربِ زمين ازش یاد كنن!
تولدت مبارک یارسول الله :)