🌻࿐. ☀️﷽☀️ .࿐🌻
🎁 کیفیت #نماز_روز_یکشنبه_ماه_ذی_القعده :
💫 رسول خدا صلی الله علیه وآله کیفیت نماز را اینگونه بیان فرمود:
💦 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و ۴ رکعت نماز بخواند
(هر دو رکعت یک سلام) درهر رکعت، حمد یک مرتبه، توحید ۳مرتبه و فلق و ناس را یک مرتبه بخواند.
📿 بعداز نماز ۷۰ مرتبه استغفار کند، سپس بگوید :👇
🍃لاحول ولاقوه الابالله العلى العظیم🍃
سپس بگوید 👇
🍃یاعزیزُ یاغفار،اِغْفِرْ لى ذُنُوبى، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المومنینَ وَالمومناتِ،فَاِنّهُ لایَغْفِرُالذنُوبَ اِلا اَنْت🍃
❗️پاداش این نماز طبق روایت:
از آسمان به او ندا می آید: «ای بنده خدا! عملت را از نو آغاز کن، زیرا توبه تو پذیرفته، و گناه تو آمرزیده شد».و .....
(مفاتیح الجنان، در اعمال ماه ذی القعده به نقل از اقبال الاعمال، ص۶۱۴)
🌸التماس دعا🙏
این پیام را نشر دهید تا در ثواب آن شریک باشید👌.
🍃🌸 . .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
⭕️امام صادق(ع):
کسی که خانهای داشته باشد و مؤمنی محتاج سکونت در آن باشد و او نگذارد،
خداوند عز و جل میفرماید:
فرشتگانم! بندهام به بنده دیگرم در مورد سکونت در دنیا بخل ورزید.
#به_عزتم_سوگند_هیچ_گاه_در #بهشتم_ساکن_نخواهد_شد.
📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۵۱۹
. .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
#داستانکهای_پندآموز
🍃🌺به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند. گفت: این که مهم نیست، مگس هم می پرد. گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه می رود. گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را می کند. گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی٬ دلی نشکنی٬ از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی و کسی را از خود ناراحت نکنی. این شاهکار است...
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
💢 #فوائد_شناخت_نشانه های #ظهور
در فوائد شناخت نشانه های ظهور، اینکه، برخی از نشانه های ظهور، به صورتی هستند که هم تطبیق صحیح آن، دارای آثار مفید و اثربخشی است و هم تطبیق نادرست آن، ما را دچار خسران و زیان خواهد کرد.
به عنوان مثال، خراسانی و یمانی، به عنوان پرچم های هدایت و نشانه های حتمی ظهور، اگر قیام کنند و ما موفق به شناسایی شان نشویم، نمی توانیم در حرکت و قیام شان، یاری کنیم و اصولا آیا همراهی و تبعیت از قیام های هدایت، بدون آگاهی از شناخت نشانه های ظهور و حوادث مرتبط به آنها، ممکن و میسر است؟
. .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
⭕️ وعده فقر ⭕️
⚠️ تا بحال برات پیش اومده که، جایی بخوای برای یه کار خیر دست به جیب بشی، یهویی انگار یه نفر دستت و تو جیبت میگیره، میگه ولش کن بابا. خودت این پول و لازم داری.
پیش اومده برات؟🤔
میدونی اون کیه که دستت و تو جیبت میگیره و نمیگذاره پول بدی؟🤔
☝️ قرآن میگه اون شیطانه.
🌸👇باهم ببینیم:
🌐💠⚜⚜💠🌐
🕋 الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ...
(بقره/۲۶۸)
👈 ﺷﻴﻄﺎﻥ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺍﻧﻔﺎﻕ، ﻭﻋﺪﻩ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺗﻬﻴﺪﺳﺘﻰ ﻣﻰﺩﻫﺪ.
❌ میگه بابا پولات و جمع کن برا زن و بچهات، برا موقع پیری، چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه، و....
ولی برعکس، دنباله آیه میگه:
🕋 وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا (بقره/۲۶۸)
👈 ولی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﻓﺰﻭﻧﻰ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ.
☝️ خدا وعده داده: تو انفاق کن، من برات جاش رو پر میکنم:
🕋 مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ (سباء/۳۹)
👈 هر چیزی را در راه او انفاق کنید، عوض آن را میدهد و جای آن را پر میکند.
📢 حالا انتخاب با ماست، به کدوم وعده دلمون رو خوش کنیم:
وعده شیطان؟
یا، وعده خدا؟
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
📕حکایت
"نان ومیوه دل"
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد.
ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت:
بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
در راز این کار حیرت ماند.
اسماعیل گفت:
من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود.
دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود.
پس بدان؛
انسان ها "نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را."
برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
🍃🌸 . .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🌹میگــُـفت
میدونی چرا وقتی
توی سفر، ماشین جوش میاره ،
فوری یھ کنار میایستند؟
🌹چون اون لحظه،
نہ تنها ممکنہ ماشین آتیش بگیره،
بلکہ ممکنہ راننده و دیگران هم آسیب ببینند⚡
🌹میگـــُفت
تو هم توی زندگی همینطور باش؛
وقتی جوش آوردی و عصبانی شدی،
مسیر رو ادامه نده ؛
سعــــــی کن
همونجا توقف کنی و
چند دقیقھ چیزی نگی ...
🌹اینـ👆ـطورۍ
نہ خودت آسیب میبینی،
نہ اطرافیانت،
و نہ زندگیت ...
| #قـال_الامـام_الـرئوف
| #احـفظ_لـسناک_تـعز
| زبـانت را نگـھ دار تـا عـزیـز شـوی♥️
#حدیث
#تلنگر
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹بهترين شيعيان
روزی حارث همدانی همراه با گروهی از شيعيان #اميرالمؤمنين، به حضور آن حضرت رسيدند.
حارث با قد خميده راه میرفت و عصای خود را بر زمين میزد و بيمار بود.
امام علی عليه السلام به ايشان علاقمند بود، فرمودند:
🌺🍃ای حارث چه شده است؟
حارث گفت:
مصائب روزگار به من رسيده است. ای اميرمؤمنان من تشنه دشمنان هستم.
حضرت فرمودند:
🌺🍃در چه زمينه با من دشمن اند؟
حارث گفت:
عده ای #افراط و عده ای #تفريط میكنند در صحبت به شما.
حضرت فرمودند:
🌸🍃اين را بدانيد كه بهترين شيعيان من گروه #ميانه_رو هستند.
حارث گفت:
در اين مورد به ما راهنمايی بيشتر بده ای اميرمؤمنان.
حضرت فرمودند:
🌺🍃 به راستی كه دين خدا را با مردان نمیتوان شناخت، بلكه با آيات بر حق اوست كه میتوان شناخت دين پيدا كرد.
تو حق را بشناس، مردان حق را هم خواهی شناخت.
سوگند به خدا كه دوست و دشمن، مرا در چند جا میشناسند:
🌺🍃هنگام #مرگ و در #پل_صراط.
آن روز كه من با كمال درستی و به خوبی آنها را قسمت میكنم.
و میگويم اين دوست من است و آن دشمن من.
پس از پايان صحبت های حضرت، حارث برخاست و با شادمانی عبای خود را میكشيد و گويی میگفت كه:
ديگر من نگرانی ندارم كه چه زمانی مرگ را ملاقات كنم يا او به ديدارم آيد.
💠الغدیر، ج 2، ص 51
🌺🌹🌺🌹🌺
. .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
📚قضاوت
✨روزی لقمان در كنار چشمهای نشسته بود. مردی كه از آنجا ميگذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدي؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد.
✔️زماني كه چند قدمي راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد.»
مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟»
لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمی دانستم تند میروی يا كُند. حال كه ديدم دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد.»
💥دوست من ، تو راه رفتن دیگران را ببین و بعد در موردشان قضاوت کن💥
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24