📕حکایت
"نان ومیوه دل"
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد.
ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت:
بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
در راز این کار حیرت ماند.
اسماعیل گفت:
من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود.
دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود.
پس بدان؛
انسان ها "نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را."
برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
🍃🌸 . .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🌹میگــُـفت
میدونی چرا وقتی
توی سفر، ماشین جوش میاره ،
فوری یھ کنار میایستند؟
🌹چون اون لحظه،
نہ تنها ممکنہ ماشین آتیش بگیره،
بلکہ ممکنہ راننده و دیگران هم آسیب ببینند⚡
🌹میگـــُفت
تو هم توی زندگی همینطور باش؛
وقتی جوش آوردی و عصبانی شدی،
مسیر رو ادامه نده ؛
سعــــــی کن
همونجا توقف کنی و
چند دقیقھ چیزی نگی ...
🌹اینـ👆ـطورۍ
نہ خودت آسیب میبینی،
نہ اطرافیانت،
و نہ زندگیت ...
| #قـال_الامـام_الـرئوف
| #احـفظ_لـسناک_تـعز
| زبـانت را نگـھ دار تـا عـزیـز شـوی♥️
#حدیث
#تلنگر
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹بهترين شيعيان
روزی حارث همدانی همراه با گروهی از شيعيان #اميرالمؤمنين، به حضور آن حضرت رسيدند.
حارث با قد خميده راه میرفت و عصای خود را بر زمين میزد و بيمار بود.
امام علی عليه السلام به ايشان علاقمند بود، فرمودند:
🌺🍃ای حارث چه شده است؟
حارث گفت:
مصائب روزگار به من رسيده است. ای اميرمؤمنان من تشنه دشمنان هستم.
حضرت فرمودند:
🌺🍃در چه زمينه با من دشمن اند؟
حارث گفت:
عده ای #افراط و عده ای #تفريط میكنند در صحبت به شما.
حضرت فرمودند:
🌸🍃اين را بدانيد كه بهترين شيعيان من گروه #ميانه_رو هستند.
حارث گفت:
در اين مورد به ما راهنمايی بيشتر بده ای اميرمؤمنان.
حضرت فرمودند:
🌺🍃 به راستی كه دين خدا را با مردان نمیتوان شناخت، بلكه با آيات بر حق اوست كه میتوان شناخت دين پيدا كرد.
تو حق را بشناس، مردان حق را هم خواهی شناخت.
سوگند به خدا كه دوست و دشمن، مرا در چند جا میشناسند:
🌺🍃هنگام #مرگ و در #پل_صراط.
آن روز كه من با كمال درستی و به خوبی آنها را قسمت میكنم.
و میگويم اين دوست من است و آن دشمن من.
پس از پايان صحبت های حضرت، حارث برخاست و با شادمانی عبای خود را میكشيد و گويی میگفت كه:
ديگر من نگرانی ندارم كه چه زمانی مرگ را ملاقات كنم يا او به ديدارم آيد.
💠الغدیر، ج 2، ص 51
🌺🌹🌺🌹🌺
. .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
📚قضاوت
✨روزی لقمان در كنار چشمهای نشسته بود. مردی كه از آنجا ميگذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدي؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟»
لقمان گفت: «راه برو.»
آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد.
✔️زماني كه چند قدمي راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد.»
مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟»
لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمی دانستم تند میروی يا كُند. حال كه ديدم دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد.»
💥دوست من ، تو راه رفتن دیگران را ببین و بعد در موردشان قضاوت کن💥
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
⭕️ وعده فقر ⭕️
⚠️ تا بحال برات پیش اومده که، جایی بخوای برای یه کار خیر دست به جیب بشی، یهویی انگار یه نفر دستت و تو جیبت میگیره، میگه ولش کن بابا. خودت این پول و لازم داری.
پیش اومده برات؟🤔
میدونی اون کیه که دستت و تو جیبت میگیره و نمیگذاره پول بدی؟🤔
☝️ قرآن میگه اون شیطانه.
🌸👇باهم ببینیم:
🌐💠⚜⚜💠🌐
🕋 الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ...
(بقره/۲۶۸)
👈 ﺷﻴﻄﺎﻥ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺍﻧﻔﺎﻕ، ﻭﻋﺪﻩ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺗﻬﻴﺪﺳﺘﻰ ﻣﻰﺩﻫﺪ.
❌ میگه بابا پولات و جمع کن برا زن و بچهات، برا موقع پیری، چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه، و....
ولی برعکس، دنباله آیه میگه:
🕋 وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا (بقره/۲۶۸)
👈 ولی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﻓﺰﻭﻧﻰ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ.
☝️ خدا وعده داده: تو انفاق کن، من برات جاش رو پر میکنم:
🕋 مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ (سباء/۳۹)
👈 هر چیزی را در راه او انفاق کنید، عوض آن را میدهد و جای آن را پر میکند.
📢 حالا انتخاب با ماست، به کدوم وعده دلمون رو خوش کنیم:
وعده شیطان؟
یا، وعده خدا؟
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌹میگــُـفت
میدونی چرا وقتی
توی سفر، ماشین جوش میاره ،
فوری یھ کنار میایستند؟
🌹چون اون لحظه،
نہ تنها ممکنہ ماشین آتیش بگیره،
بلکہ ممکنہ راننده و دیگران هم آسیب ببینند⚡
🌹میگـــُفت
تو هم توی زندگی همینطور باش؛
وقتی جوش آوردی و عصبانی شدی،
مسیر رو ادامه نده ؛
سعــــــی کن
همونجا توقف کنی و
چند دقیقھ چیزی نگی ...
🌹اینـ👆ـطورۍ
نہ خودت آسیب میبینی،
نہ اطرافیانت،
و نہ زندگیت ...
| #قـال_الامـام_الـرئوف
| #احـفظ_لـسناک_تـعز
| زبـانت را نگـھ دار تـا عـزیـز شـوی♥️
#حدیث
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
💢علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا (صلی الله علیه واله) :
🔶چرا نماز صبح می خوانیم؟
🔹نمازصبح آغاز فعالیت شیطان است هر که در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.
🔶چرا نماز ظهر میخوانیم؟
🔹ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدا نگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه می شود.
🔶چرا نماز عصر می خوانیم؟
🔹عصر، زمان خطای آدم(ترک اولی) و حوا است و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.
🔶چرا نماز مغرب می خوانیم؟
🔹مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز می خوانیم.
🔶چرا نماز عشا می خوانیم؟
🔹خداوند نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرار داد.
📚منبع: علل الشرایع شیخ صدوق ص ۳۳۷
. .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
#داستان
روزی رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم نشسته بود،عزراییل به زیارت آن حضرت آمد،پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از او پرسید:ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزرائیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
۱.روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سرنشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شدوامواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شدو پسری از وی متولد شد،من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،دلم به حال آن پسر سوخت.
۲.هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیرخودپرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کردوخروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود،وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد،هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم،دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد،در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم رسید و گفت ای محمد!
خدایت سلام میرساندو می فرماید:به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم وبه پادشاهی رساندیم،در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،تا جهانیان بدانندکه ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.
📚جوامع الحكايات و لوامع الروايات ص۳۶۵
🍃🌸 . .:
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
#زیارت_اولی_ها❣
🔹امام صادق علیه السلام :
🔸مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود؛ #شادمان میگردد. همان گونه که زنده به وسیله هدیه ای که به او می دهند؛ #خوشحال میگردد👌❤️
📌بیایید در نیکوکارانه امروز و پرداخت هایی که برای اعزام #زیارت_اولی_های کربلا داریم اموات و گذشتگانمان را هم در ثوابش شریک کنیم.🌹
نیکوکارانه ای به وسعت مرزهای کشورم❤️
http://eitaa.com/joinchat/1621753860C75e99307d8
💎یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم.
در آن حال دیدم که همه آنان
که گرد ما هستند، خوابیده اند.
پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند.
پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
📚 گلستان سعدی
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
#داستان
روزی رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم نشسته بود،عزراییل به زیارت آن حضرت آمد،پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از او پرسید:ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزرائیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
۱.روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سرنشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شدوامواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شدو پسری از وی متولد شد،من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،دلم به حال آن پسر سوخت.
۲.هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیرخودپرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کردوخروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود،وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد،هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم،دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد،در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم رسید و گفت ای محمد!
خدایت سلام میرساندو می فرماید:به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم وبه پادشاهی رساندیم،در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،تا جهانیان بدانندکه ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.
📚جوامع الحكايات و لوامع الروايات ص۳۶۵
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24