eitaa logo
مقاومت تا ظهور منجی
409 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود: کسی که لقمه‌ اش حرام است تا چهل روز قبول نمی‌شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌گردد و هر مقدار از بدنش که با مال حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است. امام صادق علیه السلام‌ فرمود هركس بخواهد دعايش مستجاب بشود ، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. امام هادى علیه السلام نیز فرمودند به راستى كه حرام ، افزايش نمى ‏يابد و اگر يابد ، بركتى ندارد و اگر انفاق شود ، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود. حرام خواری و قساوت ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده ودر برابر حق نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام درروز عاشورا به سپاهیان کوفه فرمودند: چون‌ شکم های‌ شما از پر شده‌ کلام‌ حق‌ در شما تاثیر ندارد. كافی جلد ۵ ، صفحه ۱۲۵ 📚
... از رسم بود که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی . اگر قاصدک دیدی آرزو کنی. ستاره رد می شود ، قاصدک را هم باد می برد آدم های قدیمی خیلی چیزها را خوب می دانستند. می دانستند که ها ماندنی نیستد. می دانستند نباید آرزو به دل ماند. آرزو را باید فوت کرد، رها کرد به حال خودش ، آرزو را روی دلها یتان نگذارید. نباید راکد بمانند آب هم با آن همه شفافیت که دارد اگر یکجا بماند کدر می‌شود و بو می گیرد. آرزوهای خود را بدهید دست باد ، آنها باید باشند ، تا برآورده بشوند. امیدوارم آرزوی همه شما برآورده شود 📚
چوپانی ‌تعریف می‌ کرد گاهی به جهت سرگرمی بایک چوب دستی دم در آغل گوسفندان می ایستادم و هنگام خارج شدن گوسفندان، چوب‌ دستی را جلوی پایشان می‌گرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن می شدند. پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می‌پریدند، چوب دستی ام را کنار می کشیدم ، اما بقیه‌ ی گوسفندان هم با رسیدن به‌این نقطه ازروی مانع خیالی که در داشتند می پریدند . تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند! گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار هست . تعداد زیادی از انسان‌ ها نیز مایل‌ به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش می دهند ؛ مایل به کردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند و مایل به پذیرش بدون چون و چرای چیزهایی هستند که‌ دیگران قبولش دارند. خیلی وقت ها برای جوامع انسانی فقط کافی هست سه تا چهار گوسفند را بپرانی ، بقیه خواهند پرید
...! دردنیا قانونی وجود دارد به نام قانون کارما ، به معنی زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی . قانون کارما یعنی اگر بزنی یک روزی میخوری . یعنی اگر شکستی یه روز خودت هم می شکنی خلاصه کنم برایت کارما همان ضرب المثل معروف است که می گوید از هر دستی بدهی از همان دست پس می گیری آن زمان که دلی را شکستی ، آن زمان که کسی را در آوردی ، آن زمان که زخمی زدی بترسیم از قانون کارما که اگر توبه هم کنیم و پشیمان هم شویم سودی ندارد واین قانون چه بخواهیم چه نخواهیم بر ما پیاده میشود. بترسیم از قانون کارما . کارما یعنی زمین بدجور گرد است
من با این شیطان چه کنم ؟! یک شب شیخ مرتضی زاهد در نماز چند جا اشتباه در رکعت ها داشته معلوم بوده که حواسش جای دیگر است انگار که چیزی فکر او را به هم ریخته. سه چهار روز این طور بوده. تا اینکه عده ای از دوستان میرسند خدمت شیخ. حاج آقا تقی کرمانشاهی از شیخ می پرسد آقا شما حواس پرتی پیدا کردید.؟ ما نگران حال شماییم. او با آن حال زارش فرمود: راستش چند شب قبل حدیثی خواندم. حدیثی از رسول اکرم صلوات الله علیه. شیخ گفت: در آن حدیث پیامبر به امیر المومنین (ع) می فرماید: «یا علی به اندازه ای که تو با خوبیها و راههای هدایت آشنا هستی شیطان نیز به همان اندازه با همه بدیها و راههای گمراهی در زمین و آسمان آشنایی دارد ...» وسپس شیخ آرام زیر لب میگفت: من با این شیطان چه کنم؟! حکایت خوبان ، شیخ مرتضی زاهد - ص153
📖 امیرالمومنین علیه‌ السلام به کمیل فرمودند: ای کمیل شیفته کسانی که نماز طولانی می‌ خوانند و مدام روزه می‌ گیرند و صدقه می‌ دهند و گمان می کنند که آدم های موفقی هستند مباش و فریب آنها را نخور ، زیرا ممکن است به‌ این عبادات عادت کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند. ای کمیل شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل ، شراب خواری ، ریا و آن چه شبیه این گناهان است می نماید: عبادت زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع، پیش آنان محبوب می‌ گرداند. وقتی خوب آنها را به دام انداخت آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم مینماید. بحارالانوار، ج۸۱، ص ۲۲۹
آيا ياران زن امام زمان (عج) از جمله 313 یار خاص ایشان هستند؟ پاسخ : مطابق برخى از روايات پنجاه نفرى كه از زنان در ركاب مهدى عليه السلام هستند از ميان 313 نفر از ياران خاص حضرتند: جابر بن يزيد جعفرى ضمن حديث مفصلى از امام باقر عليه السلام در بيان برخى نشانه هاى ظهور نقل كرده كه فرمود: «و يجىء و الله ثلاثمائه و بضعة عشر رجالا فيهم خمسون امراءة يجتمعون بمكة ...(1)؛ به خدا سوگند! سيصد و بالاتر از ده نفر مى آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند و در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد ...». از كلمه «فيهم» كه در روايات آمده استفاده مى شود كه اين 50 زن از جمله 313 نفرند. و تعبير به «رجلا» به جهت تغليب است. همان گونه كه در آيه تطهير ضمير «كم» كه براى جمع مخاطب مذكر است به كار رفته و به طور حتم حضرت زهرا سلام الله عليها نيز مشمول آيه است و اگر مقصود امام عليه السلام از وجود آن 50 زن همراهى آنان با آن 313 نفر بود بايد از تعبير «معهم» استفاده مى كرد نه «فيهم» و اگر اشكال شود كه: پس چرا اسامى اين 50 نفر در بين نام 313 نفر نيامده است؟ در جواب می‌گوييم: با مراجعه به رواياتى كه اسامى ياران خاص حضرت مهدی (عج) را ذكر كرده اند پى مى بريم كه نام همه 313 نفر نيامده است و لذا ممكن است بقيه آنان از زنان باشند كه به جهت خاصى نام آنان برده نشده است. پی نوشت: مجمع الزوائد، ج 7 ، ص 315؛ معجع الامام مهدى عليه السلام، ج 1، ص 500.
در دنیای قضاوت‌ ها تنها به این نکته توجه میشود که دیگران بر اساس نظر ما چگونه‌ اند؟ فردی درترافیک جلوی ما بپیچد احمق است، ما جلوی دیگران بپیچیم زرنگیم. کسی جواب تلفن مارا ندهد بی‌معرفت، ما جواب ندهیم گرفتاریم . فرد بلندتر از ما دراز است و کوتاه‌ تر از ما کوتوله. فردی لیوان آب ما را واژگون کرد کور ، پای ما به لیوان دیگری بخورد شعور ندارد لیوان را سر راه قرار داده است. دنیای قضاوت‌ ها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزش‌ های خودمان.
روز بهلول مردی را دید که زار زار گریه می‌کرد به او گفت چه شده است . آن مرد گفت بازرگانی هستم که با مقدار پول به این شهر آمدم از ترس این پولم را گم نکنم آن را نزد عطار به امانت گذاشتم و به گشت و گذار مشغول شدم بعد از چند روز که پیش او آمدم می‌گوید کدام امانت! بهلول گفت نشانی عطار را به من بده فردا یک ساعت مانده به اذان ظهر در مغاز ه عطار هستم تو هم بیا. بازرگان گفت من چه کار باید بکنم؟ بهلول گفت: وقتی مرا آنجا دیدی اصلا آشنایی نده و حرفی با من نزن به عطار بگو آمده‌ام امانت خود را بگیرم. بهلول فردا نزد عطار رفت و گفت خیال دارم که سفری به سرزمین خراسان داشته باشم. عطار گفت انشاءالله خیر است. بهلول گفت خودم نیز چنین امیدوارم و یک ناراحتی دارم و آن اینکه مقداری جواهر دارم که قیمت آن معادل سی هزار دینار طلا است. باید آن را جایی امانت بگذارم تا زمانی که برگشتم آن را پس بگیرم. عطار چیزی نگفت ولی بهلول گفت در این شهر از هر کس پرسیدم امانتدارتر از شما کسی را معرفی نکردند. عطار گفت به دیده منت دارم که امانتدار شما باشم. بازرگان در آن موقع وارد مغازه شد بهلول کیسه سربسته‌ای را روی پیشخوان گذاشت. بازرگان گفت عطار آمده‌ام امانتم را پس بگیرم . عطار که ترسید خیانت در امانتش افشا شود به شاگردش گفت کیسه این بازرگان در فلان جای انباری است آن را بیاور و به او بده. بازرگان امانتش را پس گرفت و از مغازه خارج شد و بهلول هم بعد از او خارج شد. کتاب قصه‌های بهلول نوشته رضا شیرازی
حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند ! خداوند در قرآن مي فرمايد : اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض شوري : ۲۷
مثل‌همیشه مشغول نوشتن بود که پدر صداش زد و دفتر مشقش رو كه خیلی تميز و مرتب بود نگاه كرد. پرسید چرا در دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و اون رو نكردی؟ پسر با تعجب جواب داد چون معلم هر روز دفتر رو نگاه می كنه و نمره ميده. پدر گفت پسرم دفتر زندگی خودت رو هم پاک نگهدار ، چون معلم هستی هر لحظه آن را می‌کنه و به تو نمره ميده 📚
در سبزی فروشی مشغول کار شد، یک روز آمد و گفت دیگه نمیروم. پرسیدم چرا؟ گفت آدم درستی نیست سبزی ها را میریزه توی آب که سنگین تر بشه بعد رفت داخل ،آنجا هم زیاد نماند. گفتم چی شد؟ گفت کم فروشی می‌کنه، جنس بد و خوب رو قاطی می کنه از فرداش رفت سَرِ گُذَر برای بنایی، کم کم توی کارش جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد هم می‌گرفت. دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود. شهید عبد الحسین به روایت مادر شهید