.
✍داستان کوتاه
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،
ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ،
ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ،
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥِ ﺍﻧﮕﻮﺭ
ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ
ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ،
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ
ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟
ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،
ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
" ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ "
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم❤️
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽
🌷 #یڪ_داستان_یڪ_پند
❄️در ســــــال قــــــحطی، در مســــــجدی
واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارند، صدقه بدهد.
🌸مؤمنــــــــی پای منبـــر این ســـــــخنان
را شنید با تعجّب به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، میروم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد.
❄️وقتــــــــــــی که به خــانه رسیـــــــــــد
و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمیکنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و…
🌸خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد
که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطانها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت.
❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیهالسلام)
آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس میکنند که چیزی نبخشد.
انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومت کند
اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینـی میکند و نمیگـذارد.
👌#برای_دیگران_ارسال_کنید
🌺 نشر پیام صدقه جاریه است 🌺
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از اخبار 20:20
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌼🍃شخصی را قرض بسیار آمده بود.
تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند.
🌼🍃آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
🌼🍃تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
🌼🍃شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است.
تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
🌼🍃آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
🌼🍃تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...!
در کار خیر طرف حسابتون با خداست، او خیلی خوش حساب است.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
.
✅ داستانک؛
پيرمرد هر بار كه ميخواست اجرت پسرك واكسیِ كر و لال را بدهد، جمله ای را براي خنداندن او بر روي اسكناس مينوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرك با اشتياق پول را گرفت و جملهای را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روی اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدی به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدی. پسرك خنديد با صدای بلند، هرچند صدای خنده خود را نمیشنيد.
همیشه پر از مهربانی بمان و دلیل شادی دیگران باش، حتی اگر هیچکس قدر مهربانیت را نداند، این ذات توست که مهربان باشی، تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🍪🧂او كسى بود كه مالکِ گنجهاى قيصر (كسرى) و خزائن بلاد و كشورها بود، ولى افطارش به نان جو و نمک بود.¹
🌴 با دست خود درختان خرماى قومى از يهود را آبيارى مىكرد و اجرت و مزد آن را صدقه مىداد و بر شكم خود سنگ مىبست.²
💰 او كسى است كه چهار درهم به دست آورد؛ پس يک درهم را شبانه انفاق كرد، ديگرى را روزانه، يكى را مخفيانه و ديگرى را آشكار؛ پس در شأن او نازل شد: ﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرّا وَعَلاَنِيَةً.³﴾
📌 ۱. بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۷۲.
۲. بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۴۴.
۳. آنان كه اموال خود را در شب و روز ، پنهان وآشكار انفاق مىنمايند. (سوره بقره، آیه ۲۷۴)
📚 برگرفته از کتاب اول مظلوم روزگار، آیت الله العظمی وحید خراسانی
◼️ #کلام_فقیه #امیرالمومنین
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 او دلتنگ ماست ..
🔻باور میکنید؟
#مهدویت
🔮 استاد پناهیان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
مردي نزد ابوذر آمد و چهار سؤال کرد و جواب آن را خواست، او پرسيد:
1- چرا ما مرگ را دوست نداريم، و از آن وحشت داريم؟
جواب ابوذر: زيرا شما دنيا را آباد کرده ايد و آخرت را ويران نموده ايد، از اين رو دوست نداريد از خانه ي آباد به خانه ي ويران برويد.
2- به نظر شما بعد از مرگ چگونه به آن دنيا و در نزد خدا مي رويم؟
جواب ابوذر: ورود نيکوکاران مانند ورود مسافر به خانه ي خود مي باشد، ورود بدکاران مانند غلام فراري است که او را نزد آقايش برگردانند.
3- مقام ما را در پيشگاه خدا چگونه است؟
جواب ابوذر: اعمال خود را در برابر قرآن بسنجيد«نيکوکاران در نعمتهاي الهي هستند، و بدکاران در دوزخند.»13 و 14 سوره ي انفطار
4- آيا ما مشمول رحمت الهي مي شويم؟
خدا در قرآن آيه ي 56 سوره ي اعراف مي فرمايد: «همانا رحمت خداوند به نيکوکاران، نزديک است.»
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✍روزی نبی مکرم اسلام (ص) از عفرا (اجنّه مسلمان) سؤال کردند: چه دیدهای بر من بگو؟ گفت: ابلیس را روی دریای سبز روی سنگ سفیدی دیدم که دستان خود را به آسمان بلند کرده بود و میگفت: خدای من! زمانی که تو به سوگند خود وفا کرده و مرا به دوزخ وارد کنی پس من تو را به حق محمد (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین (عَلِیهماالسَّلام) قسم خواهم داد که مرا از آن نجات دهی و با آنها محشورم نمایی.
💢به ابلیس گفتم: ای حارث! (حارث نام ابلیس میان اجنّه هست) ای ابلیس! این نامها که خدا را با آن میخوانی چیست؟ گفت: من این نامها را هفتهزار سال قبل از خلقت آدم در عرش معلّی دیدم و دانستم که آنها گرامیترین آفریدهها نزد خداوند متعال هستند و اکنون خدا را به آن نامها قسم میدهم.
📚الخصال شیخصدوق
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🔰دليل باز ماندن دهان و چشم مرده چيست؟⁉️
در آیه قرآن می خوانیم:
🍀فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ؛
براى هر قوم و جمعيّتى، زمان و سرآمد (معيّنى) است . هنگامى كه سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخير مى كنند، و نه بر آن پيشى مى گيرند.»
✔️از معصوم (ع) سؤال كردند که بعضى از اموات و مردگان را مى بينيم چشم آن ها باز است و بعضى بر هم و بسته است. كدام يك علامت #سعادت و #شقاوت است؟
🔶حضرت فرمود: آن كه چشمش باز است، موقعى كه مرگ آمد، چشمش باز بود. مهلت نداشت كه چشمش را بر هم گذارد. آن كه چشمش بر هم و بسته است، موقعى كه مرگ آمد، چشمش بر هم بود. مهلت نداشت چشم را باز كند.
📚 سوره اعراف آيه 34
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📚#داستان_کوتاه
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
در راز این کار حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما ،پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، آنها را هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را .برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✍#یڪ_داستان_یڪ_پند
❄️در ســــــال قــــــحطی، در مســــــجدی
واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارند، صدقه بدهد.
🌸مؤمنــــــــی پای منبـــر این ســـــــخنان
را شنید با تعجّب به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، میروم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد.
❄️وقتــــــــــــی که به خــانه رسیـــــــــــد
و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمیکنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و…
🌸خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد
که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطانها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت.
❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیهالسلام)
آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس میکنند که چیزی نبخشد.
انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومت کند
اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینـی میکند و نمیگـذارد.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah