eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.6هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍سخنرانی استاد عالی 🎬موضوع: اثر بی‌تفاوتی به گناه دیگران داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
4.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙استاد مهدی دانشمند داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
از خدا کم نخواه. سلیمان نبی ،اسطوره ی ثروت و قدرت در جهان است . او هنگام دعا به خداوند میگوید : خدایا به من ملکی عطا کن که تا به حال به کسی نداده ای و بعد از من هم به کسی عطا نخواهی کرد. او همه چیز را با هم میخواهد چون به قدرت نامحدود خداوند ایمان دارد . او باور دارد و دریافت میکند . پس تو هم باور کن و هنگام دعا کردن زیاده خواه باش نترس.. داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
◾️نبی گرامی اسلام (ص): 💫✨حسد کارهای نیک را می‌خورد چنانچه آتش هیزم را می‌سوزاند و صدقه گناه را از بین می‌برد چنانچه آب آتش را خاموش می‌کند. 📕نهج‌الفصاحه داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🏷 🔴مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد. بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد. از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد. 📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱ ‌ ‎‌‌‌‎داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
بحث🌷🌷 نامه ي معروف امام حسين ( ع) كه به كوفيان نوشت در پاره اي جهات به كلام مولي شبيه است. "اما بعد از حمد و ثناي الهي شما مي دانيد كه رسول خدا در زمان حيات خود فرمود: كسي كه سلطان ظالمي را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده ، پيمان الهي را شكسته ، به مخالفت سنت رسول خدا برخاسته و در ميان بندگان خدا به گناه و ظلم مشغول است سپس با گفتار و عمل خود با او مخالفت نكند سزاوار است كه خداوند او را به سرنوشت همان ظالم گرفتار سازد و شما بخوبي مي دانيد كه اين جمعيت ( بني اميه) اصرار بر اطاعت شيطان دارند و از اطاعت رحمن سر باز زده اند مفاسد را آشكار ساخته و حدود الهي را تعطيل نموده اند و بر بيت المال مسلمين چنگ انداخته و حرام خدا را حلال شمرده اند و من از همه به اين امر ( قيام بر ضد آنان) به سبب قرابت و خويشاوندي با رسول خدا سزاوارترم" ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
✍ (مالك اشتر) روزي از بازار كوفه مي گذشت با لباسي از كرباس خام و به جاي عمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مي كرد . يكي از بازاريان بر در دكانش نشسته بود ، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روي استخفاف كلوخي را به سوي او انداخت . مالك به او التفات ننمود و برفت . كسي مالك را مي شناخت و اين واقعه را ديد ، به آن بازاري گفت : واي بر تو هيچ دانستي كه آن چه كس بود كه به او اهانت كردي ؟ گفت : نه ، گفت : او مالك اشتر يار علي عليه السلام بود . آن مرد از كار بدي كه كرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالك روانه شد كه از او عذر خواهي كند . ديد به مسجدي آمده و مشغول نماز است صبر كرد تا نمازش تمام شد ، خود را بر دست و پاي او انداخت و پاي او را مي بوسيد مالك سر او را بلند كرد و گفت : اين چه كاري است مي كني ؟ گفت : عذر گناهي است كه از من صادر شده است كه ترا نشناخته بودم . 💥مالك گفت : بر تو هيچ گناهي نيست ، به خدا سوگند كه به مسجد نيامدم مگر براي تو استغفار كنم و طلب آمرزش نمايم. 📚 منتهی الآمال ج۱ ص۲۱۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کسی که خدا را فراموش کند ، خودش را فراموش کرده ! 🎤حجت الاسلام داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚جایگاه پدر در بستر مهمان نوازی امام_عسکری علیه السلام فرمودند : روزی پدر و پسری خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند . حضرت جلوی پای آن ها بلند شدند ، احترامشان كرد ، آنها را در صدر مجلس نشاندند و خود ، روبه رويشان نشستند . آن گاه دستور غذا داد ، غذا آوردند و از آن خوردند . سپس قنبر ، طشت ، آفتابه اى چوبى و حوله اى براى خشك كردن آورد و خواست كه بر روى دست مرد ، آب بريزد . اميرمؤمنان برخاست و آفتابه را گرفت تا خود ، آب روى دست مرد بريزد . آن مرد ، خود را به خاک انداخت و گفت : اى اميرمؤمنان ! خداوندْ مرا در حالى كه تو بر دستم آب مى ريزى ، بنگرد؟! حضرت فرمودند : بنشين و دستت را بشوى . خداوند عزوجل تو را مى بيند ، در حالى كه برادر تو ـ كه امتيازى بر تو ندارد و بر تو برترى ندارد ـ دارد به تو خدمت مى كند و با اين كار ، ده برابر خدمت اهل دنيا را در بهشت مى جويد و به همين نسبت ، در دارايى هايش در بهشت . مرد ، نشست . على عليه السلام به وى فرمود : تو را به حق بزرگ من _ كه تو آن را مى شناسى و حرمتش را حفظ می کنی _ و به تواضع تو براى خداوند كه خداوند به سبب آن ، جزایت داد ، بگذار من در خدمتى که ( اگر تو آن را انجام می دادی ) به تو شرافت مى دهد ، اقدام كنم . تو را به خدا قسم ، دستت را چنان مطمئن بشوى كه اگر قنبر آب بر دستت مى ريخت ، مى شستى . مرد ، چنين كرد . پس از آن كه حضرت از شستن دست [ مرد ميهمان ]فارغ شد ، آفتابه را به محمد_بن_حنفيه داد و فرمود : پسرم! اگر اين پسر ،بدون همراهى پدرش مى آمد ، من خودم آب بر دستش مى ريختم ؛ ولى خداوند عز و جل روا نمى دارد كه هرگاه و پسر در يك جا گِرد آمدند ، بينشان تساوى برقرار شود . پدر به دست پدر ، آب ريخت و پسر بايد به دست پسر ، آب بريزد . سپس محمّد بن حنفيه ، آب بر دست پسر ريخت . داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
⚫️ماجرای آن ماهی‌ که از اعماق زمین به دست یار امام حسن عسکری(ع) رسید ابوجعفر طبری نقل کرد: روزی در محضر پر فیض امام حسن عسکری(ع) نشسته بودم، از حضرت تقاضا کردم و عرضه داشتم : یا بن رسول‌اللّه! چنانچه ممکن باشد یک معجزه خصوصی برای من ظاهر سازید؟ تا آن را برای دیگر برادران و دوستان هم مطرح کنم، امام(ع) فرمود: ممکن است طاقت نداشته باشی و از عقیده خود دست برداری، به همین جهت سه بار سوگند یاد کردم بر اینکه من ثابت و استوار خواهم ماند. پس از آن ناگهان متوجّه شدم که حضرت زیر سجّاده خود پنهان شد و دیگر او را ندیدم، چون لحظه‌ای از این حادثه گذشت، حضرت ظاهر شد و یک ماهی بزرگی را که در دست خود گرفته بود به من فرمود: این ماهی را از عمق دریا آورده‌ام و من آن ماهی را از حضرت گرفتم و رفتم با عده‌ای از دوستان طبخ کرده و همگی از آن ماهی خوردیم که بسیار لذیذ بود 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
ازشیخ هادی نجم آبادی پرسیدند: کدام موسیقی حرام است؟ جواب داد: آن موسیقی حرام است ک ازصدای کشیده شدن کفگیر برته دیگ پلو همسایه غنی برخيزدو ب گوش اطفال گرسنه همسایه فقیر برسد! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨ 🏴حفظ آبروى مسلمانان توسط امام حسن عسکری(ع) ✍عصر حكومت طاغوتى متوكل (دهمین خلیفه عباسى) بود، او امام حسن عسكرى علیه السلام را به جرم دفاع از حق ، در شهر سامره به زندان افكنده بود، اتفاقا در آن سال بر اثر نیامدن باران ، قحطى و خشكسالى همه جا را فرا گرفته بود، زمین هاى كشاورزى خشك شده بود و دامها تلف شده بودند، مسلمانان سه روز پى در پى براى نماز استسقاء (طلب باران ) به صحرا رفتند و نماز خواندند، ولى باران نیامد. ولى روز چهارم، جاثلیق (روحانى بزرگ مسیحی) به همراه مسیحیان بیرون رفتند و دعا كردند و در آن روز باران آمد. مسلمانان روز پنجم به بیابان رفتند و نماز خواندند، ولى باران نیامد، همین موضوع باعث سرشكستكى مسلمین و آبروریزى شد، عده اى در حقانیت دین اسلام شك كردند، گفتگو و بگو مگو در این باره زیاد شد، و بنابراین بود كه روز ششم نیز مسیحیان همراه جاثلیق خود به بیابان براى دعا بروند، اگر آن روز نیز مثل روز چهارم باران مى آمد، آبروى مسلمانان در نزد مسیحیان ، بیشتر مى رفت ، و شرمنده و خوار مى شدند. متوكل ، بیاد امام حسن عسكرى علیه السلام كه در زندان بود، افتاد دستور داد آن حضرت را از زندان بیرون آوردند، متوكل به آن حضرت گفت : اى ابومحمد، دین جدت (اسلام) را دریاب. امام حسن عسكرى علیه السلام به همراه چند نفر از خدمتكاران نیز بیرون رفتند، آنگاه آن حضرت به یكى از غلامانش فرمود: «تو نیز به میان جمعیت مسیحیان برو، هنكامى كه جاثلیق براى دعا دستهایش را به سوى آسمان بلند كرد، خود را به كنار او برسان ، و در میان دو انگشت دست راستش ، چیزى هست ، آن را بگیر و بیاور». آن غلام به میان مسیحیان رفت و در صف اول كنار جاثلیق ایستاد و همین كه او دستهایش را به طرف آسمان براى دعا بلند كرد، غلام بى درنگ در بین دو انگشت دست راست او استخوانى كه سیاه رنگ بود، برداشت ، آن روز مسیحیان و جاثلیق هر چه دعا كردند، باران نیامد، و آسمان صاف و آفتابى شد. و مسیحیان شرمنده بازگشتند. متوكل از امام حسن عسكرى علیه السلام پرسید: این استخوان چیست ؟ 💥ایشان فرمودند: «این استخوان از قبر پیغمبرى برداشته شده است ، و هر گاه استخوان بدن پیامبرى آشكار گردد باران مى آید».به این ترتیب در آن روز، آبروى از دست رفته مسلمین ، بجاى خود آمد، و عزت و سر بلندى اسلام در نزد مسیحیان ، حفظ گردید. 📚از بیانات استاد انصاریان داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah