eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام پدر مهربان ای کاش قلبهای همه ی ما بخاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد، ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می شد، ای کاش جانهای همه ما ازبیقراری انتظار تو گُر میگرفت... آن وقت حتما می آمدی... ❤️
👌داستان کوتاه پند آموز 💭 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ! ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ... 💭 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ... ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ.. ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ! ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ. 💭 ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ... ‎‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ @Dastanhaykotah
حکایت در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه حضرت زهرا را میخواند و به خلیفه دوم و به اهل سنت ناسزا میگفت... و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.روزی به او گفتم: تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟ مگر روضه دیگری بلد نیستی؟! او در پاسخ گفت: بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان. از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد... فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است. به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود. پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند. 📚هزار و یک حکایت اخلاقی 🖊محمدحسین محمدی @Dastanhaykotah
🪔حکایت روزی مبلغی جوان، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده است، با خود می گوید: «عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!» در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود، مبلغ جوان یک ریزصحبت می کرد، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد: «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟» هیزم شکن پاسخ می دهد: «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید، اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید.» حکایت آشناییه... ‎‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ @Dastanhaykotah
🔴 همسر شهید امنیت، شهید سلمان امیر احمدی گفتند یکی از آشنایان خواب شهید دیدند گفتند مهمان امیرالمؤمنین هستند و امیرالمؤمنین فرمودند برای جمع شدن این فتنه نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخوانید. منبع: 🔰برنامه تلویزیونی ماجرای امروز روایت زندگی شهدای امنیت و اغتشاشات ۲۴ آبان ساعت ۱۸:۳۰ شبکه افق سیما به همین منظور از همه استدعا داریم متوسل شویم به بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و همگی ان‌شاءالله نماز استغاثه به حضرت زهرا را بخونیم. 💢تا جمعه حتما خوانده شود💢 ☘نحوه خواندن نماز استغاثه حضرت زهرا (س): 🔶دو رکعت نماز بخوانید و بعد از سلام، سه مرتبه تکبیر بگوید، سپس تسبیحات حضرت زهرا(س) را به جای آورید، به سجده بروید و صد مرتبه بگویید:  «یا مَوْلاتی یا فاطِمَةُ اَغیثینی». ای سرپرستم ای فاطمه به فریادم برس.  بعد طرف راست صورت خود را بر زمین بگذارید و همین ذکر را صد مرتبه بگویید، سپس طرف چپ چهره‌ را بر زمین بگذارید و صد مرتبه بگویید، دوباره به سجده برود و ۱۱۰ مرتبه بگویید؛ بعد از آن حاجت خود را بیان کنید.
✨﷽✨ ✍در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید. هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد البته نتیجه حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم. همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است ⚠️مواظب حق دیگران باشیم گناهی که خدا آن را تا بنده حلال نکند نمی بخشد 📚 الکافی، ج 7، ص 410 @Dastanhaykotah
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻حکایت مرد ثروتمندی که نمی توانست از مالش بگذرد! استاد شیخ حسین انصاریان @Dastanhaykotah
💫 🍃 مرحوم آیت الله بهجت عالمی زاهد و بسیار بودند. در منزل و اتاق ایشان زیلوهایی پهن شده بود که قسمت‎هایی از آن از بین رفته بود. گمان کنم متعلق به چهل سال قبل بود. 🍃 آن موقع، مرجع نبودند اما بعد از مرجعیت‌شان هم وضع همین گونه بود، حتی با رفت وآمدهایی که اقتضای مرجعیت ایشان بود زندگی‎شان عوض نشد و در عین حال اهل بخشش و بذل بودند. 🍃 روزی به منزل آقا رفتم. مشغول قرائت بیتی به مضمون «دوستان را کجا کنی محروم *** تو که با دشمنان نظر داری» بودند و آن را با آهنگ ملایمی زمزمه می کردند. 🍃 سپس در همان حال، مبلغ محسوسی را به عنوان شیرینی ازدواج به بنده دادند. عرض کردم اگر کاری از بنده ساخته است، در خدمتم. ✨ با حالتی طنزگونه فرمودند: از این در که خارج شدی، داخل گذر خان می شوی. برمی‌داری و مقداری برای من می فرستی که سخت آن هستم @Dastanhaykotah
❤️ زنی به مرشد گفت: من نمیخوام در معبد حضور داشته باشم! مرشد گفت: می‌تونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد: چون یک عده را می‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند، عده‌ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضی ها غیبت می‌کنند و شایعه پراکنی می‌کنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضی‌ها خوابند، بعضی ها به من خیره شده اند... مرشد ساکت بود، بعد گفت: می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت: حتما چه کاری هست؟ مرشد گفت: می‌خواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دومرتبه دور معبد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. زن گفت: بله می توانم! زن لیوان را گرفت و دوبار به دور معبد گردید. برگشت و گفت: انجام دادم! مرشد پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟ زن گفت: نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد... 🔻مرشد گفت: وقتی به معبد می‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد. برای همین است که خدا فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مردم را دنبال کنید! 🔻نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود. نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... 🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس