💢عارف بالله آیت الله بهجت :
🔸دینداری انسان وقتی معلوم می شود که بر سر دو راهی دنیا و آخرت ، و متابعت هوای نفس و شیطان یا بندگی رحمان قرار گیرد .
#جرعه_وصال ، ص 86 .
@Dastanhaykotah
✅ چه با خودت آوردی ؟
✍ آیت الله جوادی آملی :
خداوند در قرآن میفرماید :
«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها»، نفرمود : کسی که در دنیا کار خوب بکند یا کسی که در دنیا ایمان بیاورد اهل نجات است، در هیچ جای قرآن نداریم که فرموده باشد «من فعل الحسنة» بلکه فرمود: «من جاء بالحسنة». این یعنی انسان باید یک قدرتی داشته باشد که بتواند این اعمال حسنه را با خود ببرد.
یعنی اعمالش در دستش نقد باشد. اینطور نباشد که در دستش کار خیر بگذارد بعد گناه کند، غیبت کند و... که با این کارها افعال خیرش بریزد. این مصداق همان «من فعل الحسنة» است که مورد نظر قرآن نیست، بلکه انسان باید آنطور باشد که بتواند همهی افعال نیک و خوب خودش را به همراه خود ببرد. لذا در صحنهء قیامت نمیگویند : تو در دنیا چه کردی؟ بلکه میگویند : چه با خودت آوردی؟
📝 درس تفسیر ۹۳/۰۹/۰۳
👈
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
#پندانه
🔴رژیم ذهنی بگیرید
شما که بلدید رژیم بگیرید، که هیکلتان روی فرم باشد، که مبادا چربی اضافهای باشد، که مبادا سیکسپک نباشید.
خب حالا که بلدید، گاهی هم بهخاطر ذهنتان رژیم بگیرید.
مثلا از فکر کردن به کسی که دیگر نیست، وفادار ماندن به کسی که رهایتان کرده، گریهکردن برای کسی که برایتان ارزشی قائل نیست، قضاوتهای بیجا در مورد دیگران.
اینها ذهن شما را بد فرم و بد شکل میکند. از ریخت و قالب میاندازد. ذهنتان را بدقواره میکند. گاهی برای آرامش روانتان، رژیم ذهنی بگیرید.
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
🌼می خواهی بدونی در مسیر کمالی یا نه؟
✍امام باقر علیهالسلام فرمودند: الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ: التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَهِ، وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَهِ.
📚الکافی، ج۱، ص۳۲
هر چیزی در عالم دارای کمالی است، گل و گیاه و حیوانات و… انسان هم کمال را دوست دارد، حال یا کمال مادی یا معنوی.
نهایت حدّ کمال انسان بهشتیشدن است، بهترین قیمت انسان، قرب الهی است. عمر و جسم و روح و امکاناتی که خداوند در اختیار انسان قرار داده است، اگر در مسیر رسیدن به بهشت مصرف و فرسوده شد خوب است و الا ارزان فروخته شده است.
سه عامل کمال انسان در دنیا
۱. تفقه و فهم عمیق از دین
۲. صبر بر حوادث و مصیبتها
۳. تقدیر معیشت و اقتصاد در زندگی
۱. تفقه و فهم عمیق از دین
باید برای دینباوری بهتر وقت گذاشته شود و باورهای دینی به سر حدّ ملکه برسد.
۲. صبر بر حوادث و مصیبتها
سوره عصر، توصیه به صبر.
۳. تقدیر معیشت و اقتصاد در زندگی
انسان باید برای امور مادی زندگیاش برنامهریزی داشته باشد، نه اسراف و نه بخل.
📚حجت الاساام ماندگاری
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Dastanhaykotah
🍃 آیت الله بهجت رحمة الله علیه:
✍🏼 هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کند، خواه #ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!
💠 امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر کجا باشد، آن جا #خضراء است.
❤️ قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد.
---------------------------------
@Dastanhaykotah
✍آیتالله بهجت(ره):
عدهای همیشه میخواهند چیز تازهای به آنها ارائه شود، غافل از اینکه ما همه چیز داریم و همه چیز در نزد ما وجود دارد، باید بدانیم که هرکدام از ما تا هدف و مقصد اعلی مسافتی داریم، و این مسافت در افراد، متفاوت است و هرکس مسافتی تا مقصد خود دارد، لذا باید سعی کنیم این مسافت را زیاد و بار خود را گرانتر و سنگینتر نکنیم. گناهان موجب ازدیاد بار و بُعد مسافت ما تا مقصد است، وگرنه بسیار باید استغفار و تلاش نمود تا به جای اول و مسافت اولی برگردیم.
ملاحظه این مطلب خیلی مهم است که بهواسطه آن، راههای سعادت به روی ما گشوده میشود: «هرکه در طوفان بگیرد دامن تسلیم یار...».
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۵۶
@Dastanhaykotah
#جواب_بهجت
❓سؤال: عامل موفقیت در زندگی مشترک و شرایط ازدواج محمدی چیست؟
▫️جواب: محبّت بین طرفین و عمل هر کدام به وظایف شرعی نسبت به دیگری و اغماض هریک از خطاهای دیگری.
👈
@Dastanhaykotah
✅چجوری صبر کنیم؟؟
✍دقیقا مثل وقتی که روزه میگیریم و
مطمئنیم که بالاخره اذان مغرب میشه و اتفاق محالی نیست!
↶【به ما
@Dastanhaykotah
🖊 #امام_خمینی ره:
«مشارطه» آن است که در اوّل روز مثلا با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است یک روز خلاف نکردن امری است خیلی سهل، انسان میتواند بآسانی از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولی این از تلبیسات آن ملعون است، او را از روی واقع و قلب لعن کن، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن، و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهی کرد.
#امام_خمینی_ره
@Dastanhaykotah
🌱 #سجامت_در_خانه_خدا
🔺آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
☘️ انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند، هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.
💐 هر کس بعد از نماز، یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد، آن وقت بلند می شود و می رود.
🌿 تا نماز را خواندی بلند نشو و نرو ، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود.
🌾 بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بنشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت.
🎋 انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید:شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را.
#آیت_الله_مجتهدی_
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان علیهالسلام
✍می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟» شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید. پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید و طفل را بیرون بیاورید و زن را دفن کنید.»
آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (ع) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم.» پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند و بیرون نیامدند.
ناگاه از حضرت ولی عصر (ع) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید.» پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
💠نجسترین چیزها💠
✍گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش میآید که نجسترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟! برای همین کار وزیرش را مأمور میکند که برود و این نجسترین نجسها را پیدا کند. پادشاه میگوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند میبخشد.
وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجسترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است. عازم دیار خود میشود، در نزدیکیهای شهر چوپانی را میبیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازهای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»وزیر نشنیده شرط را میپذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.»
وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید:«تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کردهای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کنندهای نشنیدی من را بکش.» خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول میکند و آن کار را انجام میدهد.سپس چوپان به او می گوید: کثیفترین و نجسترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی نجسترین است بخوری!
@Dastanhaykotah
🦌داستان معروف ضامن آهو
صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت معتنابهی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریففرما بوده است، میاندازد.
✍صیاد که میرود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه میشود. ولی چون آهو را صید و حق خود میداند، در مطالبه آهو پافشاری میکند. امام حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند.
✍شکارچی نمیپذیرد ومی گوید: من همین آهو که حق خودم است را میخواهم و آن وقت آهو به زبان میآید و به عرض امام میرساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم… حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد. آهو میرود و بهسرعت با آهوبچگان باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند.
✍شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آن گاه متوجه میشود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغ متنابهی به او مرحمت میفرماید و بهعلاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میدهند و صیاد را خوشدل روانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ آشیانه خود میدود.
@Dastanhaykotah
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸دلیل عقبماندگی ما آن است که اموال شبههناک مصرف میکنیم. و مال شبههناک، ایجاد تردید و #شبهه میکند!
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۸۲
@Dastanhaykotah
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✨ آن چه در همۀ این رؤسای ضلالت و فساد، بالفعل است، در هر کدام از ما که خدا معصومش نکند و خدا او را حفظ نکند، بالقوّه است.
🔸و الّا آیا می توان گفت: «آنها از جهنّم آمده اند و ما از بهشت»؟!
🔸همه چیز ممکن است ؛ غیر از کسی که در مرتبه اول از شرّ خودش به خدا پناه ببرد و در مرتبه بعد از شرّ سایر اشرار.
📚 گوهرهای حکیمانه، ص۲۵
@Dastanhaykotah
✅ آیتالله بهجت قدس سره:
✍ بعضی شروع به اوراد و اذکاری میکنند تا #امام_زمان(علیهالسلام) را ببینند،
☘ چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟
👌 شماسعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما #خشنود باشند.
---------------------------------
آیت
@Dastanhaykotah
💠 دستور نماز آیات
☀️ نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد.
☀️ دستور آن، این است که انسان بعد از نیّت، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوّم را هم مثل رکعت اوّل بهجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
☀️ در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیّت و تکبیر و خواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلاً به قصد سوره توحید، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: «قُلْ هُوَ اللّه اَحَدٌ» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: «اَللّه الصَّمَدُ» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: «لَمْ یلِدْ و لَمْ یوُلَدْ» و به رکوع برود و باز هم سر بردارد و بگوید: «وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً اَحَد» و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوّم را هم مثل رکعت اوّل بهجا آورد و بعد از سجده دوّم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
⭐️ تذکر مهم: طبق نظر اکثر فقهای معاصر، میتوان «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» را به عنوان یک آیه خواند و الباقی سوره را به چهار قسم تقسیم و نماز را ادا نمود. و بعضی مراجع میفرمایند:
باید بنا بر احتیاط، جمله تامّه باشد و از اوّل سوره شروع کند و به گفتن «بسم الله» اکتفا نکند و سپس به رکوع رود، مثلًا در سوره فلق اوّل «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» بگوید و به رکوع رود بعد بایستد و بگوید «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید «وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
☀️ اگر در یک رکعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.
☀️ چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است، در نماز آیات هم واجب و مستحب میباشد، ولی در نماز آیات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد امید ثواب بگویند: «اَلصَّلاة»، و مستحب است نماز آیات را به جماعت بخوانند و در این صورت مثل نمازهای یومیه قرائتهای نماز را امام میخواند و مستحب است قرائت این نماز را، حتی در آفتابگرفتگی بلند بخوانند.
☀️ مستحب است بعد از رکوع پنجم و دهم بگوید: «سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَه»، و نیز قبل از هر رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید، ولی بعد از رکوع پنجم و دهم گفتن تکبیر مستحب نیست.
☀️ مستحب است پیش از رکوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط یک قنوت پیش از رکوع دهم و یا دو قنوت پیش از رکوع پنجم و دهم بخواند کافی است.
☀️ اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت اول است یا در رکوع اول رکعت دوم و فکرش به جایی نرسد، نماز باطل است، ولی اگر مثلاً شک کند که چهار رکوع کرده یا پنج رکوع، چنانچه هنوز به سجده نرفته باید رکوعی را که شک دارد بهجا آورده یا نه، بهجا آورد و اگر به سجده رفته به شک خود اعتنا نکند.
☀️ هر یک از رکوعهای نماز آیات رکن است که اگر عمداً یا اشتباهاً کم یا زیاد شود، نماز باطل است، و اگر در نماز آیات شک کند که چند رکعت خوانده و فکرش به جایی نرسد، نمازش باطل است.
▪️تذکر: برای اطلاعات و جزئیات بیشتر به رسالههای احکام مراجعه بفرمائید.
#نماز_آیات
@Dastanhaykotah
#کرامتی_از_شیخ_رجبعلی_خیاط
✍یکی از ارادتمندان شیخ میگوید: شبی خوابی مهیج و شهوانی دیدم که در روز هم ذهنم را به خود مشغول کرده بود،صبح خدمت شیخ رسیدم، تا مرا دید سرش را پایین انداخت. فهمیدم خبری هست مدتی نشستم. شیخ سرش پایین بود و به کار خیاطی مشغول. آنگاه عرض کردم: مطلبی هست؟ فرمود :((چه کار کردی که قیافه ات قیافه زن شده)) عرض کردم :زن زیبایی را در خواب دیدم و داستانش در ذهن من مانده.
🔆فرمود: همان است، استغفار کن.
📚کتاب کیمیای محبت ص163 داستان خلاصه شد.
↶【به ما
@Dastanhaykotah
📚#حکایت
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌
✓
📗مجموعه داستانها
@Dastanhaykotah
📚 #حکایتی_خواندنی
✍این داستان #ملانصرالدین_و_کیسه_زر
دزدی کیسه زر ملّا نصرالدین را ربود، وی شکایت نزد قاضی برد؛تا خواست ماجرا را شرح دهد، داروغه وارد شد و نزد قاضی نشست. ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون آمد؛
روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد میزند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم،از او سوال کردند که چطور بدون حکمقاضی کیسه را یافتی ؟!
ملّا خنده ای کرد وگفت:
«در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد »بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم
منزل رفته و نماز خواندم و ازخدا کمک خواستم.
امروز در بیابان دیدم که داروغه از اسب افتاده گردنش شکسته و کیسه زر من به کمر بسته... !
پس کیسه ام را برداشتم.
✓
📚مجموعه حکایتها
@Dastanhaykotah
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید...
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی.
ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند...
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد...
حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی...
فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد...
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد...
از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه...
خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش...
@Dastanhaykotah
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
تامل داره این حکایت
حکایت نموده اند که در روزگاران قدیم، الاغهای دِه، از پالان دوزشان بسیار ناراضی بودند.
زیرا پالانی که برایشان میدوخت پشت شان را زخمی میکرد. در نهایت تصمیم گرفتند که جایی جمع شوند و دعایی بکنند تا شاید پالان دوز دیگری به ده شان بیاید.
از آنجا که دل صاف و ساده ای داشتند، دعاهایشان قبول درگاه آمد و پالان دوزی جدید وارد دهشان گشت... اما چه فایده که این پالان دوز هم لنگه همان پالان دوز سابق... نه تنها پالان راحتی بر تن خر ها نمیدوخت، بلکه از مواد اولیه پالانها نیز کم میگذا...شت و اینبار نه تنها پشتشان زخمی میشد، بلکه به جای دیگرشان نیز فشار می آمد. بازهم تصمیم گرفتند که جمع شوند و برای آمدن پالان دوز جدید دعایی بکنند.
این دفعه نیز به لطف دل پاک و بی غل و غششان، دعایشان مقبول گردید و پالان دوز جدید هم آمد، اما صد افسوس، و چه فایده.... این یکی به غیر از دوخت بد و دزدی از مواد اولیه ی پالانها، از صاحبان خرها خواسته بود که خرها را در گرسنگی نگهدارد تا شاید پالانها به تنشان اندازه شود... و اینبار نه تنها پالان شان راحت نبود و پشتشان همچنان زخمی، بلکه دلسوخته و از کرده پشیمان، که چرا قدر همان پالان دوز اولی را ندانسته و ناشکری کرده بودند... خلاصه .... هی جمع شدند و هی دعا کردند و این پالاندوز آمد و آن پالاندوز رفت
اما زخم پشتشان خوب نشد که هیچ بدتر هم شد.
تا اینکه تصمیم گرفتند جمع شوند و این بار نه برای رهایی از پالان دوز بلکه برای رهایی از خریت خود دعایی
@Dastanhaykotah
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
یک خاطره واقعی !!
چند وقت پیش از تهران سوار اتوبوس شدیم بریم اهواز پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود
اول جاده قم پیرزن به راننده گُفت پسرم رسیدی بروجرد خبرم کن
راننده هم گُفت باشه.
رسیدیم قم،
پیرزن پرسید نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت نه
نزدیکی های اراک دوباره پرسید: نرسیدیم؟
راننده گفت یه ساعت دیگه می رسیم
نرسیده به بروجرد پیرزنه رو خواب برد
راننده هم یادش رفت بروجرد بیدارش کنه
رسیدیم نزدیکی خرم آباد
پیرزن از خواب بیدار شد گفت نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت: رسیدیم خیلی هم ازش رد شدیم.
پیرزن خودشو زد به جیغ و داد و کولی بازی طوری که همه مسافران به ستوه اومدن.
راننده هم اولین دوربرگردون دور زد سمت بروجرد،
از بس پیرزن زبون به دهن نمیگرفت وُ دایم نِفرین میکرد مسافران هم هیچی نگفتن، خلاصه رسیدیم بروجرد!
اول بروجرد راننده دور زد و به پیرزنه گفت ننه: رسیدیم با احتیاط پیاده شو
پیرزن گفت: برا چی پیاده بشم کی گفته میخام اینجا پیاده بشم؟
من میخام برم اندیمشک،
دکتر تو تهران بهم گفته هر وقت رسیدی بروجرد قرصات بخور حالا بیزحمت یه لیوان اَب بده قرصامو بخورم
@Dastanhaykotah
هدایت شده از تبلیغات پر بازده هادی
الله اکبر 😔
◾️ تصاویر دردناک از حادثه تروریستی شاه چراغ شیراز ◾️ 😔👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4048814084Cd34bc9374a
📕#داستان_واقعی_تاریخی
آورده اند #ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﻩ رفتم ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐه ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭﺍﺯ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ
ﻓﮑﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﻃﺮﯾﻘﻪ ﺗﻬﯿﻪ ﺑﻮﺩﺟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ دوﻫﻔﺘﻪ ﻣﻬﻠﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ دوﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎﻣﺪﺍﺭﮎ ﻭ ﻧﻘﺸﻪ ﻧﺰﺩ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ-ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻓﻼﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩﮐﺎﺭﮔﺮ- ﻓﻼﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﻭ...ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺍست
ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﻮﻟﺶ ﭼﯽ؟
ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ :
ﻗﺮﺑﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﺁﻧﺮﺍ ﻫﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﭼﻨﺪﺷﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ کند ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ ﻣﺪ ﻧﻈﺮﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺯﯾﺮﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﺳﺖ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﺮﺩﮎ ﻓﻼﻥ ﻓﻼﻥ ﺷﺪﻩ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﮑﻦ ﮐﻪ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﯽ ،
ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺭﺯﺍﻗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ؟
ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻋﺮﻕ ﺧﻮﺭﯾﻬﺎ .
ﻣﻦ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺟﻮﺍﻧﺎﻧﯽ بیﻋﺎﺭ ﭼﻄﻮﺭ ﻋﺮﻕ ﺧﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ..!
ﻋﺮﻕ ﺭﻭ ﮔﺮﻭﻥ ﮐﻦ ﻫﺮﮐﺲ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻧﺨﻮﺭﻩ.
ﮐﻮﻓﺖ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﻣﻠﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯼ؟
ﻫﻤﯿﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭﺑﻨﺪ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﯽﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ ساخته شد....
✓
📗مجموعه
@Dastanhaykotah