eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.9هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حکایت مخترع دين و توبه ✍امام صادق عليه السلام فرمود : مردي در زمانهاي گذشته زندگي مي كرد و مي خواست دنيا را از راه حلال بدست آورد ، و ثروتي فراهم نمايد كه نتوانست . از راه حرام كوشش كرد تا مالي بدست آورد نتوانست . شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستي مالي پيدا كني ، مي خواهي من راهي به تو بياموزم كه اگر عمل كني به ثروت سرشاري برسي و عده اي هم پيرو پيدا كني ؟ گفت : آري مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت ديني اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما . او كيشي اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادي دست يافت . روزي متوجه شد كار ناشايستي كرده و مردمي را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسي نداشته است . هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند : حرفهاي گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اي ؟ چون اين جواب را شنيد غل و زنجيري تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مي گفت : اين زنجيرها را باز نمي كنم تا خداي توبه مرا قبول كند . خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله آن زمان وحي نمود كه به او بگويد : قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخواني و ناله كني كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمي كنم ، مگر كساني كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودي به حقيقت كار خود اطلاع دهي و از كيش تو برگردند . نکته: توبه یعنی جبران. 📚پند تاریخ ج۴ ص۲۵۱، بحار ج۲ ص۲۷۷ @Dastanhaykotah
✍ قایق زندگی‌ات را به کدام ساحل بسته‌ای؟ 🔹نیمه‌شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. 🔸وقتی سپیده زد، گفتند: چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! 🔹اما دیدند درست در همان‌جایی هستند که شب پیش بودند! 🔸آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔹در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد، هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید! 🔸قایق تو به کجا بسته شده است؟ آیا به بدنت بسته شده؟ به افکارت؟ به ناامیدی‌هایت؟ به ترس‌ها و نگرانی‌هایت؟ به گذشته‌ات؟ یا به عواطفت؟ 🔹این‌ها ساحل‌های تو هستند. @Dastanhaykotah
📚عاقبت زرنگ‌بازی ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ! ﻣﺮﺩ گفت: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﻣﺮﮒ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ... ﻣﺮﺩ: ﺧﻮﺏ، ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ‌ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ.!!! ﻣﺮﮒ: "ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ. مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ... ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ. ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ.!!! @Dastanhaykotah
✍توی دوران نوجوانی برای کوتاه کردن موهام ، به يه مغازه سلمونی سر کوچمون می‌رفتم که آرايشگرش به شدت سیگاری بود. هميشه موقع کار ، يه سیگار گوشه لبش بود و تا موهام رو کوتاه می‌کرد سه نخ سيگار رو حتما می‌کشید !!! يادمه تا آخر شب هر جا می‌رفتم ، همه می‌گفتن : سيگار می‌کشی ؟! منم می‌گفتم نه به جون مادرم من سيگار نمی‌کشم بگذريم از اينکه بعضی‌ها خیلی هم باور نمی‌کردن! هفتهٔ پیش توی پياده رو راه می‌رفتم ، یه آقایی جلوی مغازه عطرفروشی ، يه کاغذ با يک عطر به دستم داد و به اصرارش وارد مغازه شدم. بلافاصله فروشنده هم من رو تحويل گرفت و شروع کرد از عطر و ادکلن‌هاش تعريف کردن بعد هم يه ادکلن رو به دست و لباسم زد گفت اين ماندگاریش فوق العاده ست. از حق هم نگذرم خیلی خوشبو بود. نکتهٔ جالب اينه که با اينکه خريد نکردم تا همين دو سه روز پيش هرجا می‌رفتم ، می‌گفتن عطرت چیه؟ چه بوی خوبی ! چند خریدی و از کجا خریدی؟ 👈یادمون باشه مجاورت‌ها و ارتباط‌ها خیلی مهمه!!! وقتی با کسانی نشست و برخاست می‌کنیم و رفيق می‌شیم که مقید و مؤدب و فهميده هستن ناخودآگاه از اين رابطه تأثیر می‌گیریم و وقتی با اونائی رفاقت می‌کنیم که افراد آلوده‌ای هستن خواه ناخواه تأثیر می‌گیریم. حواسمون رو جمع کنیم که با چه کسی معاشرت می‌کنیم و دوستامون کی هستند! 🔻هر ارتباطی می‌تونه روی زندگی، ایمان، آخرت و رفتار ما اثر مثبت و منفی بذاره. شک نکنيم. @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ یاامام زمان (عج) سلام بر تو به تعداد وزنه عرش و هر چه که نوشته شده به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد به شماسلام و درود میفرستم 💚
مردی مادر پیری داشت که همیشه از دست مادرش می‌نالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت. مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره‌ای به او نشان دهد. شیخ به او گفت: مادر توست و مراقبت از او وظیفه توست، او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده. الان وظیفه توست که از او مراقبت کنی. مرد گفت: ده‌ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده‌ام، هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کرده‌ام و دیگر نمی‌توانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم. شیخ بعد از شنیدن سخنان فرزند مدعی به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت‌ کردن تو و مراقبت کردن مادرت وجود دارد و آن این است که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرده و تو از او مراقبت می‌کنی به امید روزی که بمیرد. پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمی‌توانی زحمات او را جبران کنی. قدر پدر و مادرمان را تا زنده هستند بدانیم و از آنها با حس محبت نگهداری کنیم نه با حس اجبار. راستی! اگر آنها زنده هستند همین الان فرصت خوبی است که حتی با یک تماس هم که شده جویای احوال آنها شویم. و اگر از دنیا رفته‌اند در روز پنجشنبه با خواندن فاتحه و صلوات نثار ارواح طیبه شهدا و صالحین بلاخص اموات خودمون آنها را از خودمون دلشاد کنیم. 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 @Dastanhaykotah
✨﷽✨ آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی برای صله ارحام عازم یزد بود، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیرمؤمنان (ع) همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین (ع) زیارت عاشورا را با تربت براطراف آن نوشته بود، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد، در شب اول ورودش به یزد، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند، حضرت سیدالشهداء (ع) به خوابش آمده می فرماید: یکی از دوستان ما فوت کرده، در مزار یزد منتظر کفن است، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود. بیدار می شود و می خوابد، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «کریم سیاه» فوت کرده، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند. تا ایشان می رسد، می گویند: کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟ می گویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم. مرحوم یزدی می پرسد: این شخص کیست؟ می گویند: او شخصی به نام «کریم سیاه» است، یک فرد معمولی، ولی عاشق امام حسین (ع) بود، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین (ع) برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد. 📚جرعه ای از کرامات امام حسین، ص 97. @Dastanhaykotah
🟠 🔸عاشق کیست ؟ شیخ رجبعلے خیاط میفرمود: در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! باخود گفتم : شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت: چه میکنے ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خداے ناکرده مے میرے!!! جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه اے! فهمیدم " عاشـق " شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت: تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدے؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! " عاشق مهدی فاطـمه " ولی اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به عشقت از خود بے خود شدے؛فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!! @Dastanhaykotah
♦️‌ بوراک اوزدمیر سرآشپز اینستاگرامی معروف ترک، برای ابراز همدردی و همبستگی با مردم فلسطین ببینید چیکار کرد 🔹‌ اونوقت نواب ابراهیمی و دلقک های اینستاگرامی ما، ببینید آن ها چیکار میکنند برای دیدن فیلم کلیک کنید😱😱😱😱 جانمونی ها از دست میدی .👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/125763618Cbae767ab1a
📗 میگویند روزی رضا شاه پهلوی در راه سعد آباد پیر مرد پیاده ای را دید و سوار اتومبیل خودش کرد و به مقصدش که تجریش بود رساند . هنگامی که پیر مرد از اتومبیل پیاده شد ، رضا شاه صد تومان هم به او انعام داد ، پیر مرد به رضا شاه گفت : قربانت بشوم من صد تومان شما را نمی خواهم فقط امر بفرمایید تنها فرزندم را که به خدمت نظام برده اند معاف کنند که بدون کمک او چرخ زندگی مان لنگ مانده است! رضا شاه گفت : پدر جان ؛ این صد تومان را ببر به آن پدر سوخته ها رشوه بده حتما پسرت را معاف میکنند! @Dastanhaykotah