🔵 کانال «#مکتب_امام» در آیینه «#صحیفه_امام»🔵
🎯هدف: آشنایی عمیقتر با «#مکتب_امام »، در جهت آمادگی فکری و انگیزشی بیشتر برای بسط و امتداد بخشیدن به آن در ساحتهای مختلف زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی و تمدنی، در حدّ وسع و توان خود».
📚متن محوری: کتاب «#صحیفه_امام»📚
📣مخاطبان: همه فرزندان معنوی #روح_الله، عاشقان و دوستداران #مکتب_امام؛ به ویژه طلاب، دانشجویان و فرهنگیان.
🗞شیوه کلی:
1/ مطالعه #صحیفه_امام توسط اعضاء (از جلد نخست و حداقل، در محدوده مرتبط با هر فایل صوتی)؛
2/ گوش دادن فایل صوتی که در آن، نکات مهمتر یا موارد نیازمند توضیح، شرح شده است.
📌جزئیات بیشتری درباره طرح #صحیفه_خوانی در کانال آمده است.
🔹🔸🔹
https://eitaa.com/maktabeEMAMdarSAHIFE
🔹🔸🔹
.
✅ دکتر حسن اکبری: وقتی میزان کشندگی مواد ضدعفونیکننده از ویروس کرونا بیشتر میشود.
✍️ وایتکس ریهها و ششها را در زمان بسیار کوتاه از بین میبرد و شخص را به کام مرگ میکشاند.
✍️ در منزل و محل کار به هیچ عنوان از محلول ضدعفونی وایتکس و آب استفاده نکنید چراکه گاز موجود در وایتکس بسیار قوی و کشنده است.
✍️ گاز کلر(وایتکس) اولین سلاح شیمیایی بود که در جنگ جهانی اول توسط آلمانیها در این جنگ استفاده شد.
⭕️ با نیت ثواب، باعث مرگ دیگران نشویم
🐾 @teebbedva 🐾
💢روایت حجت الاسلام عالی
از امام باقر علیهالسلام در مورد انقلاب اسلامی ایران و اتصالش به ظهور امام زمان عج
(ان شاء اللَّه)
برای اطمینان قلوب اون دوستانی که از سرنوشت این انقلاب نگرانند.
https://chat.whatsapp.com/GeulOe0bfAG7GjJUI5xsTa
♦️ سردارجبهه ها درسنگرمجلس..
"ما تو را همان رفیق حاج قاسم وحاج احمد می خواهیم نه کم ونه زیاد"
#مجلس_انقلابی
#کانال_خبری_تحلیلی_بیداری
@bidariy1
@bidariy1
🔸#ریشه_مقامات_علامه_بحرالعلوم
مرحوم استاد #علامه_طباطبایی تابستان ها به مشهد مشرف می شدند، و معمولشان این بود که پنجشنبه ها و جمعه ها از ساعت 9 تا 11 می نشستند، و مردم به دیدنشان می رفتند. هرکس هر سؤالی داشت می پرسید، و جواب می شنید، و البته گاهی با لهجه ای شیرین می فرمود: نَمی دانم.
🌸در یکی از این روزها خدمتشان بودم. دیگران هم بودند. کسی گفت که امام زمان علیه السلام را به هیچ وجه نمی توان ملاقات کرد. ایشان چیزی نفرمود. چند دقیقه ای مجلس به سکوت گذشت. بعد ایشان شروع به صحبت کردند، و گفتند: مشایخ ما می فرمودند:🌸
💮#آیت_الله_میرزا_ابوالقاسم_قمی به عتبات مشرف شده بود. ناگزیر دید و بازدید انجام می شد. آیت الله سید محمد مهدی بحرالعلوم که مرجعیت درس و تدریس نجف را به عهده داشت، به دیدن ایشان آمد. چند روزی گذشت. میرزا می خواست به بازدید ایشان بیاید. وقتی را انتخاب کرد که در محضر ایشان کمتر کسی باشد. در این مجلس بعد از گفتگوها و تعارفات رسمی میرزا به ایشان گفت: آقا مراتب و مقامات معنوی شما قابل انکار نیست، و اخبار آن عالم گیر است بنابراین شما چیزی را انکار نکنید. فقط برای ما بفرمایید که چطور شد؟ کی شد؟ چه جور شد که شما به این مقامات رسیدید؟💮
🌳ایشان چاره ای نداشت. میرزا مرد بزرگی بود، و با هم سال ها در درس وحید بهبهانی هم دوره بودند. اکنون نیز در ایران مرجعیت داشت. بنابراین فرمودند: من رسم داشتم شبها از نجف به مسجد کوفه بروم، و آنجا تا صبح به عبادت مشغول بودم. البته صبح بعد از نماز به نجف باز می گشتم تا درس و بحث تعطیل نشود. هجده سال! بر این روال عمل کرده بودم. یک شب طبق رسم از نجف بسوی کوفه حرکت کردم. کمی که راه پیمودم شوق مسجد سهله به دلم افتاد. اعتنا نکردم، و می خواستم طبق رسم معمول به مسجد کوفه بروم. اما شوق لحظه به لحظه زیادتی می یافت، و من در برابر آن مقاومت می کردم.🌳 ناگهان باد و طوفانی همراه با شن و رمل
🌴 از مقابل هجوم آورد، و دیگر امکان رفتن بسوی کوفه نبود. از سر ناچاری بسوی مسجد سهله رفتم. شب از شب های معمولی هفته بود، و در مسجد هیچ کس نبود. من در را باز کردم و به داخل مسجد رفتم. در مقام صاحب الزمان یک بزرگواری نشسته و مشغول دعا بود. دعا از دعاهای معمولی و شناخته شده بنظر نمی رسید. گویا آن بزرگ در همان حال آن را انشاء می کرد. لحن و حال و دعا مرا تسخیر کرده بود. همانطور کنار در مانده بودم. این حال ادامه یافت تا اینکه دعا به پایان رسید. ایشان روی گردانید، و به زبان فارسی با لهجه بروجردی که محل تولد من بود، به من فرمود: «مهدی بیا» مقداری جلو رفتم. از هیبت و به خاطر حرمت ایشان ایستادم. باز فرمود: مهدی بیا . بار هم مقداری جلو رفتم. باز از ترس و حرمت ایستادم. 🌴
🍀این بار فرمود: ادب در حرف شنیدن است. بیا. رفتم تا نزدیک ایشان رفتم. آغوش باز کرد، و مرا به بغل گرفت. هرچه شد آنجا شد.☘️
♦️کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کاری که جلوی ظهور امام زمان عج رو گرفته.......🤔
🎙استاد پناهیان
🌹🌹🌹
🌿🌺﷽🌿🌺
#داستانکهای_پندآموز
🦋نیمه شبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.
سپیده که زد گفتند چقدر رفتهایم؟ تمام شب را پارو زدهایم!
اما دیدند درست در همانجایی هستند که شب پیش بودند!
آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
در اقیانوﺱ بیپایانِ هستی نیز، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!
قایق تو به کجا بسته شده است؟
آیا به بدنت بسته شده؟
به افکارت؟
به ناامیدیهایت؟
به ترســها و نگرانیهایت؟
به گذشتهات؟
و یا به عواطف و احساساتت؟ ...
این ها ساحلهای تو هستند …
••✾•🌿🌺🌿•✾••
🌹کانال عبادالرحمن🌹